کشتی نظامی نیروی دریایی اسرائیل در دریای سرخ - ۲۶ دسامبر ۲۰۲۳ایندیپندنت فارسی، علیرضا نوریزاده کاخ سفید میگوید با وجود حملات هوایی به مواضع حوثیهای تحت حمایت رژیم حاکم بر ایران، آمریکا به دنبال درگیری با این کشور نیست. جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید، در مصاحبه با تلویزیون اماسانبیسی تایید کرد: «ما به دنبال درگیری با ایران نیستیم.» و افزود: «ما به دنبال تشدید تنش نیستیم و دلیلی هم وجود ندارد. فراتر از تنشها است.»
آیا واقعا دلیلی وجود ندارد و آمریکای «جهانخوار» به جایی رسیده که جمهوری ولایت فقیه هرگاه خواسته، ضربهای نثارش کرده است؟
او در این مصاحبه گفت که در پی حملات به مواضع حوثیها، «دولت آمریکا همچنان در حال ارزیابی حملات واقعی به اهداف است». کربی اضافه کرد: «کار [ارزیابی] ادامه دارد. من فکر میکنم در چند ساعت آینده در مورد آسیبهایی که ایجاد شده است، اطلاعات بیشتری خواهیم داشت.»
نیروی هوایی آمریکا اعلام کرده بود که آمریکا و متحدانش بیش از ۶۰ نقطه را در ۱۶ سایت مورداستفاده حوثیها در یمن هدف قرار دادند.
با توجه به تحولات و بمبارانهایی که بر برخی سایتهای حوثیها تاثیر گذاشت، اگر ایران و متحدانش مانند حماس به دنبال افزایش هزینههای جنگ غزه بر اسرائیل و متحدانش در غرب بودند، پس به نظر میرسد حملات اخیر انگلستان و آمریکا موفقیت حوثیها را ثابت میکند. اکنون جنگ غزه دیگر فقط یک درگیری نظامی محدود به اسرائیلیها و فلسطینیها نیست. نهتنها منافع غرب در کشورهایی مانند عراق و سوریه به چالش کشیده شده، بلکه پس از مدتها کشوری مانند انگلستان هم وارد عمل شده و حملات نظامی در خاورمیانه انجام داده است.
این در حالی است که جلوگیری از گسترش درگیری در غزه یکی از مهمترین اولویتهای سیاست خارجی کشورهای اروپایی و آمریکایی بود. اما آیا گسترش مناقشه لزوما به نفع ایران است؟ پاسخ به این سوال مستقیم با مختصات سیاست قدرت در خاورمیانه مرتبط است.
بالا بردن رایت پیروزی
به نظر میرسد رژیم و متحدانش اکنون امیدوارند که نبود امنیت در دریای سرخ و ادامه تنشها وضعیتی ایجاد کند که غرب مجبور شود حملات اسرائیل به غزه را متوقف کند تا حماس بتواند به صحنه سیاسی بازگردد. در واقع این یکی از مهمترین برگههای رژیم حاکم بر خانه پدری و متحدانش در «محور مقاومت» محسوب میشود.
دریای سرخ برای اروپا و آمریکا اهمیت اقتصادی و سیاسی فوقالعادهای دارد و در معادله هزینه و فایده برای این کشورها، ضررهای جدی ناشی از ناامنی در این منطقه میتواند از منافع حمایت همهجانبه از اسرائیل بیشتر باشد.
برای رسیدن به چنین شرایطی، حوثیها باید بتوانند در برابر قدرت نظامی کشورهایی مانند آمریکا و انگلستان مقاومت کنند. این مقاومت تنها به حفظ توان نظامی آنها محدود نمی شود، بلکه آنها باید به پیروزیهای نظامی نیز دست یابند؛ پیروزیهایی که البته هیچ ربطی به دستاوردهای نظامی طرف مقابل ندارد. اما حقیقت این است که آنها به منظور شکست کامل ارتشهای مسلح آمریکا و انگلستان به ضربه زدن به غرب نیازی ندارند و تنها کاری که آنها و حامیانشان در تهران باید انجام دهند، این است که شرکتهای کشتیرانی بزرگ را متقاعد کنند مسیر دریای سرخ ناامن است.
اکنون سوال بزرگ این است که حوثیها تا چه حد میتوانند به حملاتشان در دریای سرخ ادامه دهند؟
در آغاز جنگ داخلی یمن، به نظر میرسید که گروهک حوثی شبهنظامیانی ساده با خنجر و لنگ و مخدر قات و دلارهای جمهوری اسلامی در حال نبردی زشت به نفع رژیم ایران و علیه مصالح عربستان سعودی و ملت خودشاناند و بدون یک نیروی فوق عادی برای تاثیرگذاری بر تحولات سیاسی بینالمللی کاری از پیش نمیبرند. زمانی هم که عربستان سعودی تصمیم گرفت با تشکیل یک اتحاد نظامی با حوثیها مقابله کند، این باور تقویت شد که حوثیها به پایان خط رسیدهاند؛ اما حوثیها با کمک رژیم ولایت فقیه نهتنها در مقاومت در برابر اتحاد جدید تجدید حیات کردند، بلکه در طول این سالها آرامآرام به یک نیروی نظامی مجهزتر و جدیتر تبدیل شدند؛ تا جایی که کمکم برای پرتاب موشک هم به کمک کارشناسان نیازی نداشتند و امروز آن لنگبستههای قاتخور با لپهای بادکرده به دردسر دریانوردان جهان تبدیل شدهاند.
زمانی که جنگ غزه آغاز شد، رژیم تهران در میان تحلیلها درباره ابزار و تواناییهایش برای دامن زدن به ناامنی و عقبنشینی اسرائیل، حوثیها را گزینه مهمی میدانست. شبهنظامیان حوثی بر خلاف دیگر شبهنظامیان شیعه که ایران بهعنوان «محور مقاومت» معرفی میکند، بر بخش قابلتوجهی از سرزمینی که به آن تعلق دارد، حکومت میکنند. علاوه بر این، حوثیها از مزیت جغرافیایی ویژهای برخوردارند و بخشهای بسیار مهمی از سواحل دریای سرخ را کنترل میکنند.
هم رقبای منطقهای ایران مانند عربستان سعودی و اسرائیل و هم مخالفان جهانی مانند کشورهای اروپای غربی و آمریکا در زمینه توسعه تسلیحات و افزایش قدرت حوثیها همواره انگشت اتهام را به سمت رژیم ایران نشانه رفته و گفتهاند که این سربازان سپاه پاسداراناند که تدارکات لازم را برای پیشرفت تسلیحاتی حوثیها آماده کردهاند.
این پیشینه حوثیها را به صورت برگ برندهای در دست رژیم آخوندی جلوه میداد که در لحظه موعود میتوانند با ناامن کردن دریای سرخ تاثیر عمدهای بر معادلات بینالمللی داشته باشند.
حملات حوثیها به کشتیهای باری نیز نگرانی گستردهای را در میان نهادهای تجاری جهانی ایجاد کرده است. برخی پیشبینی کردند که در صورت ادامه ناامنی در دریای سرخ، قدرتهای بزرگ چارهای جز پایان دادن به جنگ در غزه نخواهند داشت. به همین دلیل آمریکا و متحدانش سعی کردهاند با واکنش نظامی از چنین وضعیتی جلوگیری کنند. آنها برای رسیدن به این هدف در دریای سرخ گامی پرخطر برداشتند.
در حال حاضر، اگر حملات حوثیها متوقف شود، بقیه گروههای وابسته به ایران در کشورهایی مانند عراق و سوریه هم قادر به اجرای عملیات نظامی بزرگ نخواهند بود و سربازان سپاه پاسداران از وارد شدن به درگیری مستقیم با غرب اجتناب میکنند. بنابراین آنچه باقی خواهد ماند یک پیروزی همهجانبه برای غرب و متحدانش است. اما اگر حوثیها بتوانند حملاتشان را به صورت هدفمند ادامه دهند و وضعیت امنیتی کشتیرانی در دریای سرخ در سطح اقتصاد جهانی مشخصا بحرانی تشخیص داده شود، صحنه به نفع رژیم ولایت فقیه تغییری قابلتوجه خواهد کرد.
در حال حاضر هدف از حملات آمریکا و انگلستان جلوگیری از ادامه حملات حوثیها است اما این گروه میگوید به حملاتش ادامه میدهد و بیش از آن، به آمریکا نیز «پاسخ سختی» خواهد داد.
در هر صورت به نظر میرسد ایران از طریق حوثیها پیامش را به غرب رسانده است. اگر ایالات متحده و بریتانیا در رویارویی با رژیم ایران راه مسامحه و «انشاالله گربه است» را در پیش گیرند، رژیم جمهوری اسلامی بدون شک نبرد غزه و یمن را به نفع خود و به صحنه بردن کمدی «مجتبی، رهبر ثالث» مصادره خواهد کرد و حتی به دیوار خوردن توپ انتخابات بیرنگ اسفندماه آینده نیز تاثیری در نتیجه نهایی بازی نخواهد داشت.
مردم سرزمینمان هرگونه سستی آمریکا را نشانه حمایت آمریکا و بریتانیا و... از جمهوری اسلامی تلقی خواهند کرد و لعنتشان بر «شیطان بزرگ» غلیظتر خواهد شد. در حالی که آمریکا بدون ضربه زدن به ملت ایران و با نشان دادن قاطعیتش در پاسخ دادن به اعمال نوکران منطقهای رژیم، میتواند پیروزی حماس و حوثیها و حزبالله و عصائب اهل حق و ارباب عمامهسیاهشان را به چنان شکستی تبدیل کند که پیشزمینه احیای جنبش «زن زندگی آزادی» شود و ملت ایران بتواند بر دفتر جمهوری ولایت فقیه نقطه پایان بگذارد.