نظرات محمدرضاشاه پهلوی راجع به فلسطین و اسرائیل و مسائل پیرامونی آن در گفتگو با مایک والاس

چرا چرندیات 57ی ها رو هی تکرار میکنی؟ شاه به هیچ عنوان نوچه آمریکا نبود بلکه متحد استراتژیک آمریکا بود این مملکت یک ملت صنعتگر و هنرمند و باسوادی نداشت به همین دلیل لازم بود تا با یک قدرت جهانی مثل آمریکا متحد بشه زمانیکه فکر کرد ایران به ذوب آهن نیاز داره به آمریکایی ها گفت آنها قبول نکردند به اروپایی ها پیشنهاد داد آنها هم قبول نکردند آنوقت با شوروی قرارداد بست، در مورد نیروگاههای هسته ای هم همینطور بود وقتی تصمیم گرفت که ایران رو مجهز به نیروگاه اتمی کنه آنوقت همه شرکتهای اروپایی و آمریکایی از ترس اینکه شاه سراغ شوروی نره اعلام آمادگی کردند و اولین نیروگاه اتمی رو با کمک آلمان در بوشهر ساختند، وقتی عراق برای ایران شاخ و شونه کشید ارتش ضعیف ایران رو تبدیل به یک قدرت منطقه ای کرد اگرچه آمریکا موافق قدرت گرفتن ایران نبود، ایران بعد از اسرائیل تنها کشوری در خاور میانه بود که آب شور دریا رو شیرین کرد و این کارها رو برای مردمی انجام میداد که تنها هنرشون زر زدن و انتقاد آبدوغ خیاری بود! شاه قطعاً نوکر دست نشانده نبود وگرنه اروپا و آمریکا و شوروی متحد نمیشدند برای سرنگون کردنش

دوست عزیز نه اون حاج محمدرضا شاه شاهنشاه بود و نه شما دوستان سلطنت طلب و نه خود شاه معنی کلمه شاهنشاه رو میفهمید وگرنه نه خودش و نه شما از کلمه شاهنشاه برای حاج محمد رضا شاه استفاده نمی‌کردید.تا اونجا که من در تاریخ خواندم و میدانم شاهنشاه فقط لقب شاهان هخامنشی و یونانی بوده.و یعنی شاهی که بر شاهان دیگر حکومت می‌کنه.چون وقتی هخامنشیان جایی رو تصرف میکردند شاه اون سرزمین رو برای سهولت کار خودشون ابقا میکردند و اون شاهان میشدند رعیت شاه هخامنشی و شاهنشاه پارس شاه بود بر اون شاهان. مثلاً تاریخ میگوید در زمان داریوش کبیر ۱۰ شاه از شاهان امپراطوری هخامنشی که داریوش بر اونها شاهنشاه بود شورش کردند و داریوش اونها رو تادیب کرد.پس لطفاً از این کلمات که معناش رو نمی‌دونید و خدابیامرز هم نمیدونست استفاده نکنید چون باعث خنده میشه.

آره آغا، خیلی درست نوشتی و خیلی باهوش و فهمیده هستی. شاه که اصلا از مملکت و مردم خودش بیخبر بود. اما تو و بزرگترهات که از فرط هوش ملاق میزدید نمیدونم چطور شد که اجازه دادید کشوری مثل آمریکا به شما زور بگه و اینو برداره و اونیکی رو بیاره.

باز تو شروع کردی دست آوردهای اقتصادی رو تو سر ما مردم زدن. خوب همه این کارها که گفتی رو با پول نفت انجام دادن دیگه.کار عظیمی نکردن که.این کارهای اقتصادی و اون سوپسیدهایی که دفعات پیش شمردی که روغن میداد و برنج میداد و چه وچه همه پول نفت بوده دیگه.طوری حرف میزنی انگار شاه هر صبح خودش و برادرش و پسرش بیل به دست میرفتم کارگری و پولش رو خرج ما مردم میکردند.پول نفت بوده و مال این ملت. یه‌بخشی رو دادن ملت خورد.یک بخشی رو در اقتصاد سرمایه‌گذاری کردند.یه بخش رو بردن گذاشتن به حساب شخصیشون.یک بخش رو حیف و میل کردند با تصمیماتی مثل اون جشنها.این که دیگه توسر ما مردم زدن نداره.زمانی که من مدرسه میرفتم معلم ما می‌گفت همه شما و پدرانتون و پدر بزرگهاتون از زمان مظفرالدین شاه با پول نفت بزرگ شدید.این که دیگه تو سر زدن نداره.مگه شاه از جیبش خرج کرد.با پولی که دست شاه بوده خیلی بیشتر از اینها می‌شده کار اقتصادی کرد.بخون کارهای رضا شاه رو با پول بسیار کمکی که با سختی از انگلیسی می‌گرفته تا بفهمی کار اقتصادی چطوری میشه.فکر می‌کنی با اون پول عظیمی که دست شاه بوده خیلی کار کرده

بعدشم مگه ما مردم غیر از شکم چیز دیگه ای در این دنیا نمی‌خواستیم.پس چه شد آزادی و دمکراسی پس چه شد مجلس پس چه شد روزنامه پس چه شد احزاب سیاسی آزاد.اینها چه شد.وقتی تو مردم رو گوسفند میبینی این هم حاصلشه که فقط دنبال پر کردنه شکمشی.پس چه شک دمکراسی ما که این شاه آمد مجلسش رو به اون روز انداخت که نماینده رو ساواک تایین کنه.برای بوجود آمدن اون مجلس فقط ۱۰۰ هزار نفر در جنگهای تبریز در مشروطه کشته شدند.که این شاه بیاد و زیر پا بزاره و بگه بفرمایید ما با پول نفت شما گوسفندان رو سیر کردیم دیگه چی میخواید. فردای کودتای ۲۸ مرداد این شاه گفته خزانه مملکت جیب من و ارتش من و ژاندارمری من و یک حزب حزب من و در نهایت گفت مملکت من.غیر اینه.حتما العان میخوای بگی مصدق چنین و چنان. همش نشنیده قبول مصدق دزد دروغ گو و دیکتاتور و شاه با رستاخیز ملی سرنگونش کرد.دستش درد نکنه.چرا از فردای ۲۸ مرداد اجازه نداد دمکراسی کارشو بکنه .خوب مصدق خاین سرنگون شد و حالا نخست وزیر و مجلس و همه به کارشون ادامه می‌دادند.و شاه طبق قانون حق دخالت در هیچ امری نداشت.اما از فردای ۲۸ مرداد دیکتاتوری شروع شد که به ۵۷ ختم شد

اینها سوالات ماست و تو هی پول نفت خود مردم رو چماق کن تو سرشون.تو میگی شاه متحد و دوست آمریکا بود.اگر بود که پشتش می‌ایستادند.همونطور که پشت انگلیس و فرانسه در جنگ اول و دوم ایستادند.شما معنی اتحاد رو نمی‌دانی. میگویی دست نشانده و نوکر نبود.پس چرا یک ژنرال به تنهایی میاد و خودش و ارتشش رو خلع می‌کنه و او میگه چشم.مگر سران ارتش نرفتند پیش شاه و نگفتند ما این مردک رو زندان میکنیم و با توهین برش می‌گردانیم آمریکا و شاه قبول نکرد.پس معنی نوکر بودن و دست نشانده بودن چیه.دفعات پیش هم اصرار داشتی که شاه مذهبی نبود.شاهی که دعا به بازو می‌بست.خلاصه اینکه دوست عزیز دوران سیستم عقب افتاده ای به اسم پادشاهی قرنهاست به پایان رسیده.زمانی که دمکراسی هفتاد ساله یونان پا گرفت.زمانی که جمهوری رم تشکیل شد.و تو دوست عزیز نشستی در دمکراسی و از این دیکتاتور های کوتوله جهان سومی که غربیها بهشون می‌خندند دفاع می‌کنی.یا از جشنهایی دفاع می‌کنی که با پول تو ایرانی بود اما ایرانی رو درش راه ندادند.و غربیها خوب خوردند و ایرانیان سیر تماشا کردند.و اگر تو ایرانی رو نزدیک اون چادرها می‌گرفتند ساواک ناخونت رو میکشید

ماشاله معلومه که تو آغا نیستی و پر کارم هستی.ولی کاش که مغزت پر کار بود. اون موقع منطق رو با منطق جواب می‌دادی نه با پر کاری و کم کاریه آلت تناسلی.

شما نگران آلت تناسلی کاربران اینجا نباش. کامنت ضد پهلوی ات را بنویس و استخوان پرت شده از جانب سید علی را بزار جیبت و خوش باش. اما حواست باشه که جوان ایرانی امروز از کلیه امور آگاه هست و کامنت های سایبری ها را خیلی راحت تشخیص میده. این ترفند هم قدیمی شده که خود را مخالف آخوند جا میزنید که پهلوی را بکوبید.

ببین بچه جان این جفنگیات 57ی دیگه کار نمیکنه واست نوشتم تا جایی این چرندیات رو نگی و نویسی که بهت بخندند!! اولاً این پول نفتی که تو میگی، بشکه ای یک دلار و دو دلار بود نهایتاً در اواسط دهه هفتاد میلادی بود که نفت قیمتش رفت بالا و رسید به بشکه ای 35 دلار تو فکر کردی از صد سال پیش تا انقلاب بشکه ای 35 دلار بوده؟ نخیر!! دوماً معلمت خیلی شوت بوده اون چیزی که دست مظفرالدین شاه میدادند خرج سفرش به اروپا هم نمیشده چه برسه به خرج مردم اون موقع! بدبختی شماها اینجاست که اون دوره رو ندیدید و قضاوت میکنید برو توی یوتیوب ایران صد سال پیش رو سرچ کن تا ببینی چه طویله ای بوده! سوماً آزادی و دموکراسی واسه ملتیه که شعور و فهم داشته باشه اون موقع اگر به مردم میگفتند انتخاب کن یا یک توده ای وطنفروش رو انتخاب میکردند یا یکی مثل نواب صفوی و خمینی رو!! فکر میکنی مصدق چرا راه افتاد دنبال کاشانی؟ واسه اینکه میدونست مردم آخوندپرستند واسه همین تا صبح 28 مرداد مردم میگفتند زنده باد مصدق بعد از ظهر که نظر کاشانی برگشت همه گفتند مرده باد مصدق و ریختند و بساطش رو جمع کردند

تو حتی زحمت خواندن و فکر کردن در مورد آنچه من نوشتم رو هم به خودت نمیدی!! من نوشتم متحد استراتژیک! این یعنی چی؟ یعنی تا زمانیکه منافع ایجاب کنه وگرنه در عالم سیاست که اتحاد ازدواج دائم به حساب نمیآد!! تا سی سال پیش اکراین و روسیه یک کشور بودند حالا شدند دشمن هم! این کار سیاسته! من بارها واسه خیلی ها نوشتم که انقلاب مشروطه رو فراماسونرهای انگلیس در تقابل با روسیه که از محمدعلی شاه حمایت میکرد راه انداختند برای همین با روی کار آمدن وثوق الدوله که مورد تایید مجلس مشروطه بود قرارداد ننگین 1919 رو بستند و با پرداخت 400 هزار تومن نصف ایران رو خریدند یکی از دلایلی هم که انگلیس بحرین رو اشغال کرد به همین خاطر بود چون مجوز قانونی داشت وهمون مجلس مشروطه هم هیچ غلطی نکرد در بیرون کردن انگلیس از بحرین! اگر کسی مثل رضا شاه نبود که بساط خیانت اینها رو بهم بزنه شما همون موقع رفته بودی زیر دست یک حکومت آخوندی! برو متمم های قانون اساسی اون موقع رو بخون تا ببینی چه آشی آخوندها همون موقع برای ملت پخته بودند!! دنبال دموکراسی هم نرو بگرد و یک چوپان دلسوز پیدا کن تا این مملکت به سرانجام برسه

بله آمریکا و شاه متحد استراتژیک هم بودند اما این زیر دست بودن و گوش به فرمان بودن شاه رو که عوض نمیکنه.در چه زمانی و کدام کشورهای متحد استراتژیک یکیشون یک ژنرالش رو فرستاده که بره ارتش اون کشور دیگر رو خلع ید کنه و فرمانده کل رو از کشور اخراج کنه و اون کشور دیگه هم قبول کرده باشه و گفته باشه چشم.یک مثال برای ما بزن.در طول تاریخ بسیار بوده اتحادهای استراتژیک. شما میگی مجلس مشروطه چنین و چنان.بله در همه سیستم ها اشکال وجود داره اما این اجازه رو به ما نمی‌دهد که این رو بهانه کنیم برای به راه انداختند دیکتاتوری.مشکلات سیستم دموکراسی با اصلاحات بر طرف میشه. اما دیکتاتور ها این اشکالات رو بهانه میکردند برای قبظه کردنه قدرت.خوب اون مجلس مشروطه اشکال داشت و درش خاینین هم راه پیدا کرده بودند. درست.باید اصلاح میشد نه اینکه یه نفر بیاد به این بهانه دیکتاتوری راه بندازه.قانون اساسی مشروطه هم ترجمه قانون اساسی بلژیکه تا اون جا که یادمه بعلاوه اون قسمت تایید چند آخوند. که البته این قانون هم در طول زمان احتیاج به اطلاح داشته.اما چون اصل سیستم درست بوده و دمکراسی با اصلاحات حل میشده

مگر در مورد انقلاب فرانسه همین نشد.جمهوری اول و جمهوری دوم و سوم و در هر دوره اصلاحات تا به اینجا رسیدند.بعد هم منم می‌دونم که پول نفت در زمان مظفری بسیار کم بوده.منظور اون معلم این بود که از زمان پیدا شدنه نفت این پول بخشی از بودجه بوده برای سیر شدنه ایرانیان.هر جا درآمدش کم بوده سهمش کمتر و هر جا درآمدش زیاد بوده سهمش بیشتر.اما میرسیم به اینجا که شما دوستان مردم رو گوسفند می‌بینید.بابا جان این طرز فکر مرده چرا نمی‌خوای قبول کنی. مردم از کسی که اونها رو به درست یا غلط گوسفند ببینه متنفرند و از اون سیستم پشتیبانی نمی‌کنند و در ساقط کرد اون سیستم همکاری خواهند کرد.ای نوع فکر و سیستم به هیچ جا نمی‌رسه و محکوم به سقوطه.احمق نبودند کسانی که دمکراسی و شراکت مردم در حکومت رو اختراع کردند.این افکار شما افکار دیکتاتور هاست که ضعف‌های جامعه و سیستم دموکراسی رو بهانه میکنن برای ایجاد دیکتاتوری بجای اصلاحات در سیستمی که دموکراسیه اما مشکل داره.خوب به تاریخ نگاه کن کدام دیکتاتور که مردم رو گوسفند میدید مردم ازش پشتیبانی کردند.همون رضا شاه با اون همه خدمات اقتصادی روزی که رفت چراغونی کردند.

شما داری در اروپا زندگی می‌کنی اما این چیزها رو نمیبی.جامعه ای که مشکل و ضعف داره با تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش و فقر زدایی و هزار حرکت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی درست میشه و رشد و نمو میکنه نه با چماق دیکتاتور.تو که در اروپایی خوب یاد بگیر.المانها چطور جامعه رو تغییر دادند.با چماق.خلاصه اینکه این افکار که مردم خرند شما رو به جایی نمی بره بجز دشمنی مردم با شما.دیکتاتور مردم رو آدم حساب نمی‌کنه و تو سرشون میزنه و مردم کینه به دل میگیرن و در روز ضعف اون دیکتاتور مردم بهش ضربه می‌زنند هر طور که بتوانند.این نوع سیستم محکوم به فناست.اگر هم ما دوباره یک چوپان خوب پیدا کنیم و حاکم کنیم همون عاقبت شاهان پهلوی در انتظارشه. طرف میخواست تو مجلس آخوندا نماینده بشه ازش پرسیدن شعار انتخاباتیت چیه. گفت تا نباشد چوب تر فرمان نگیرد گاو و خر

باز دوباره اونچه که من نوشتم رو نخوندی!! فکر کنم تو از اون تیپ آدمهایی هستی که وقتی روزنامه میخونی درواقع افکار خودت رو میخونی و نه نوشته های روزنامه رو!! اگر شاه گوش به فرمان آمریکا بود آنوقت چیزی به اسم ذوب آهن و یا نیروگاه اتمی در ایران نمی بود! و حتی همین صنایع دیگه ای رو هم که وارد کرده بود نمی داشتید! این چرندی که می نویسی در مورد ژنرال آمریکایی و هی تکرار میکنی فقط نشان از این میده که درک درستی از اوضاع اون موقع نداری!! ژنرال که هیچ حتی یک گروهبان هم میتونست بیاد ایران و ابوعطا بخونه با اون وضعی که انقلابیون بوجود آورده بودند! تو میگی در هر سیستم اشکالی وجود داره!! عموجان مثل اینکه تو اصلاً نمیدونی اشکال یعنی چی؟! طرف 400 هزار تومن پول گرفته نصف مملکت رو فروخته و پولش رو هم گذاشته توی جیبش بعد تو به این میگی اشکال!! دست خوش!! با تو مثل اینکه نمیشه بحث کرد بی فایده است! در آخر برای دومین بار بهت بگم من اگر مردم آلمان رو ندیده بودم اونوقت مثل تو امر بهم مشتبه میشد که ما هم باید در جایگاهی باشیم که مردم آلمان هستند

ما اینجا داریم بحث سیاسی میکنیم.اما تو چون عقل درست و حسابی نداری این بحث ها رو دشمنی و نفرت میبینی و فکر می‌کنی کسی که مثل تو فکر نمیکنه دشمنت هم هست و شروع می‌کنی به حمله شخصی کردن.حرف یا منطقیه یا نیست اگر هست جواب منطقی بهش بده و اگر نیست بگو به این دلایل حرف تو منطقی نیست و خارج از استدلاله.اما تو آدمه ایدیولوگ و عصبانی حرفی غیر از باب میلت رو نمیتونی تحمل کنی. و متاسفانه درصد بسیار بالایی از ما ایرانیان همینطوریم و دگر اندیش رو دشمن میدونیم.حتی جایی که زورمون بچربه حذف فیزیکی هم میکنیم همدیگر رو.امیدوارم بیشتر روی خرد خودت کار کنی و چند کتاب در مورد امور عقلی و منطق بخونی تا شاید افکارت عوض بشه و تبادل نظر رو با دشمنی و حمله شخصی و برچسب زدن و قضاوتهای غلط کسانی که نمیشناسی قاطی نکنی. جواب ندادن به حرف منطقی و سکوت از دری وری گفتن بهتره.چون وقتی سکوت می‌کنی ما میفهمیم که حرفهای ما رو خواندی داری دربارش فکر می‌کنی.اما وقتی جواب دری وری میدید میفهمیم که اهل فکر که نیستی هیچ عقل درست و درمون هم نداری.

راست میگی والا دوست محترم ما حرف هم رو نمی‌فهمیم.شما هی کار های درست و ملی شاه رو مثل ذوب آهن مطرح می‌کنی اما از کارهای غلط شاه حرفی نمی‌زنی.خوب کارهای خوب و ملی شاه که رفتارهای غلطش رو نمیپوشونه.هی به من بگو نمی‌خونی.خوب اگر شاه در مواقعی جلوی آمریکا می‌ایستاد مثل نیروگاه اتمی و ذوب اهن.در مواقعی هم گوش به فرمان بود خوب.کارهای درستش که کارهای غلطش رو نمی‌پوشونه و بلعکس کارهای غلطش خدماتش رو.من این همه برای شما شمردم از کارهای غلط شاه از همراهی با آمریکایی برای کودتا و سرنگونی دمکراسی تا بستن احزاب سیاسی و چه و چه.یعنی این همه کارهای غلط به کار خوبی مثل ذوب آهن در. نه عزیزم ما هم کارهای درست اون سیستم رو میبینیم و هم کارهای غلطش رو.در هیچ جای دنیا هم مرسوم نیست که اگر کسی خدمتی کرد خیانتش نادیده گرفته بشه.حتی در مورد قهرمانان ملی.خدمت کردند تشویق میشن.خیانت کردند فردا صبح ساعت هشت جلوی قاضی.در آلمان هم همینه و در هر دمکراسی.همه اتفاقات سال ۵۷ برمیگرده به همون حرف قبلی من که وقتی دیکتاتور مردم رو آدم حساب نمیکنه و تو سرشون میزنه و از صحنه بیرونشون می‌کنه مردم کینه به دل میگرن

و دشمنه سیستم میشن و در روزی که دیکتاتوری به ضعف رسید همه جوره از روی خشم کینه و نفرت با چشمان بسته و بدون تفکر نسبت به عواقب این کینه و نفرت بر علیه سیستم اقدام میکنن.یا خودشون انقلاب میکنن یا کسانی کودتا میکنن و مردم کمک میکنن یا دشمن خارجی که حمله کرد به او کمک میکنن بر ضد دیکتاتور.بخون تاریخ رو شاه که اولی نبود دچار این سرنوشت میشه.قدرتهای جهانی هم نسبت به منافعشان سوار بر کشتی خشم و نفرت کورکورانه مردم بر ضد دیکتاتور شدند تا به منافعشون برسند.در حالی که همه چیز در دست شاه بود ارتش شهربانی خزانه مملکت.فقط دیکتاتور به روز ضعف خودش رسیده بود و سیستمش بر اثر ایستادگی جلوی اصلاحات پوسیده بود و دشمنان اون سیستم بعلاوه مردم خشمگین که بر اثر خشم کور هم شده بودند این رو فهمیده بودند که شاه ترسیده و مستاسله و به روز ضعف رسیده و دایم تصمیمات غلط هم میگیره.گفتند طرف ترسیده داره وامیده حالا وقت حملست.شما میگی وثوق فروخت ایران رو.خوب چرا این باید بهانه بشه که رضا شاه بیاد دیکتاتوری راه بندازه.خوب وثوق رو به دار میزد.با دمکراسی چکار داشت.اینها بهانست خود شما هم میدانی.

هر کسی برای ایجاد دیکتاتوری بهانه خودش رو پیدا میکنه.یکی وثوق رو بهانه می‌کنه.یکی میگه اینها گوسفندند و نمی‌فهمند.اخوند گفت صغیر فکری هستند و احتیاج به ولی فقیه دارند.هر دیکتاتوری یک چیز رو بهانه می‌کنه برای زیر پا گذاشتن قانون و ایجاد دیکتاتوری خودش.اگر در دمکراسی آلمان خاین بزرگ تر از وثوق پیدا بشه کسی حق داره بیاد دمکراسی رو تعطیل کنه به این بهانه و دیکتاتوری راه بندازه.اون خاین رو میبرن دادگاه.اگر هم فساد در سیستم نفوذ کرده اصلاحات پشت اصلاحات و تقویت قوه قضاییه که مو رو از ماست بکشه. و در آخر اگر هزار بار بگی این مردم خرند من به شما میگم که با این تفکر مملکت اداره نمیشه و دوباره انقلابهای کورکورانه رخ میده.و شما از اون دسته ای هستی که علاقه نداری از تاریخ پند بگیری و میخوای دور باطل بزنی.اتفاقی که برای شاه افتاد همون اتفاقی بود که برای هخامنشیان و ساسانیان و خیلی دیکتاتوریها.روز ضعف و پیری دیکتاتوری فرا میرسه و مردمی که ناراضی و مخالف و دشمنند با دیکتاتور و سیستم.و اون روز خدا به داد دیکتاتور برسه. خوب دیگه بهتره رها کنیم.خسته هم شدیم.

مجدداً تکرار میکنم. این ترفند ها کهنه شدند. سالهاست که سپاه سایبری از همین طریق سعی میکنه که نقش پهلوی ها رو در اعتلای ایران کمرنگ کنه. حالا شما بیا و ۱۵ کامنت دیگه رو با جمله “من مخالف حکومت آخوندی هستم” شروع کن و مرتب به پهلوی بتاز. این چیزی که تو اسمش رو منطق میذاری، ملت اسمش رو گذاشتن “دست و پا زدن برای تکه ای نان خشک”.

اینو محض شوخی میگم دوست عزیز به دل نگیرید. ولی فکرشو بکن این حکومت بره و مردم دوباره سیستم پهلوی رو انتخاب کنن و رضا شاه دوم به قدرت برسه و شما هم بری ایران و کاندیدهای مجلسش بشی. حالا پوستر تبلیغاتیت رو روی دیوار زدن با عکست و کت و شلوار و کراوات و چوبی در دست.زیرشم نوشتن تا نباشد چوب تر فرمان نگیرید شما ملت خر

البته در سیستم بعدی تا بیست سال احتیاجی به این کارها نیست و اگر هم قرار بشه که مجلسی برپا بشه البته بعد از بیست سال خواهد بود؛ یعنی زمانی که مردم به رشد فکری و عقلی مناسبی رسیدند! با اینکه من چند بار جواب سوالات شما رو دادم ولی شما اصلاً توجه نکردی و شاید اصلاً نخواندی! درواقع فکر خودت رو خواندی و یک چیزهایی نوشتی که بی ربط به آنچه بود که من جواب دادم! البته این شما نیستید که همچین مشکلی دارید حداقل 90 درصد مردم ایران همین طورند! پس آیا مسخره نیست که به یک چنین ملتی با یک چنین نقطه ضعف بزرگی امکان داده بشه که بخواهند خودشان چیزی رو انتخاب کنند که ازش سر در نمی آورند؟

خوب این شد یک‌حرفی.البته شما دفعات قبل اینرو بیان نکردی.یک دوره دیکتاتوری محدود با زمان مشخص برای اینکه بنیادهای دمکراسی تقویت بشه و جامعه از نظر فرهنگی اجتماعی سیاسی و اقتصادی روش کار بشه و آماده بشه و یک‌نسلی تربیت بشه که دمکراسی در پایان این دوره محدود بر روی دوش اون نسل سوار بشه.این پیشنهاد خوبیه و قابل بحث و اجرا.میشه روی این فکر کار کرد.چون ما محکومین به دمکراسی.ما که هیچ از ما بدتر مثل عراق و افغانستان محکومند به دمکراسی.تاریخ ثابت کرده سیستمه دیگر کار نمیکنه.بهترین دیکتاتوری ها که دیکتاتوری های بودند که دایم همون سیستم دیکتاتوری خودشون رو تمیز میکردند از فساد اونها هم به جایی نرسیدند.مثل سیستم شاه عباس که برای پاکسازی فساد با لباس مبدل بین مردم میرفته یا در سیستم رضا شاه که فساد حداقل بوده در دستگاه حکومت.اما بهترین دیکتاتوری ها مثل یک‌ دیوار کجی میمونه که خشتش از طلاست اما طلا بودنش باعث فرو ریختن نمیشه.دیکتاتوریها معمولا پله بله میان جلو و حقوق مردم رو ازشون میگیرن و خشم و نفرت و دشمنی در زیر پوست جامعه رشد می‌کنه تا روز ضعف و پیری سیستم که مخالفین فرصتی پیدا میکنند.

و انقلاب کور شروع میشه و اون روز دیکتاوری چاره‌ای ندارد بجز به راه انداختن حمام خون که اوضاع را کنترل کنه.کاری که حافظ اسد کرد و بعد پسرش بشار کرد.وکاری که شاه نکرد با اینکه ارتش و شهربانی و خزانه دستش بود و می‌توانست جوی خون براه بندازه و چون خون خوار نبود نکرد و بجایش خمینی این کار رو انجام داد و مخالفین شاه رو که حالا روی دست سیستم دیکتاتوری خمینی هم مونده بودند قتل عام کرد و کاری که امروز خامنه‌ای انجام میده و هر دو سال یک حمام خون از مخالفین به راه میندازه تا دو سال به عمر دیکتاتوری اضافه کنه.این داستان بارها در تاریخ تکرار شده.روز پیریه دیکتاتوری میرسه و مردم ناراضی با درصد نارضایتی مختلف در دیکتاتوری های مختلف.مثلا در مورد ساسانیان و هخامنشیان اسکندر و سپاهیانش ۱۰ هزار نفر بودند و اعراب مسلمان کمتر از ۱۰ هزار نفر.امپراتوری هخامنشی سر و تهش روی نقشه معلوم نیست.پس کجا بودند مردم .چرا پشت سیستم نایستادند.چون ناراضی بودند و پشت کردند و فقط نگاه کردند و به داد شاه نرسیدند در مقابل دشمن خارجی.در زمان ۵۷ هم بهترین گزینه برای شاه گوش کردن به حرف دکتر صدیقی بود نه آمریکایی.

که گفت شاه از مملکت نرود چون می‌دانست کسی که همه سرنخ‌ها به دستشه اگر بره سیستم میپاشه و گفت اگر شاه بماند و به کیش برود من نخست وزیری رو قبول میکنم و تلاش میکنم جمعش کنم.ولی شاه به حرف آمریکایی گوش کرد نه صدیقی.اما این پیشنهاد شما برای دیکتاتوری محدود با اهداف مشخص قابل بحثه.اما معمولا دیکتاتور ها قدرت و ثروت رو پس نمی‌دن چون خیلی شیرینه لامصب.مزش که زیر دندان رفت معمولا فکرشون عوض میشه و طمع کار هم میشن و بیشتر و بیشتر میخوان و پس گرفتن ثروت و قدرت از اینها کار حضرت فیله.اما فکر شما قابل بحث و تامله.البته من نشنیدم تا حالا جایی اجرا شده باشه.من یادم نمیاد.

ببین دموکراسی باید اول فرهنگی بشه بعد سیاسی مثلاً در خانواده های ایرانی هنوز پدرسالاری وجود داره یعنی در کوچکترین نهاد جامعه که خانواده است دیکتاتوری پدر حاکمه!! خب این به محل کار و محل تحصیل کشیده میشه بعد به روابط شهری بین مردم یعنی اونیکه گردن کلفت تره حرفش بروتره و این سیستم فکری وجود داره پس چطور ممکنه که حکومت رو دموکراتیک کرد درحالی که نهاد خانواده دیکتاتوری و پدر سالارانه اداره میشه!؟ پس نیاز به کار داره تا فرهنگ دموکراتیک در خانواده جا بیافته! درثانی تفکرات آخوندی هم صد راه این تغییر و تحول فکری است که آن هم باید به کل از بین بره

خیلی هم عالی دوست محترم.من هم موافقم.زنده باشی