اظهارات اخیر «محمدجواد ظریف» در کانون وکلای دادگستری در تهران درباره جنگ میان اسرائیل و «حماس»، هم باعث غضب مقامهای حکومت علیه او شده و هم شهروندان ایرانی را خشمگین کرده است. سخنان او چه ویژگیهایی داشتند که در اوج بحران مشروعیت جمهوری اسلامی، هم شهروندان را آزرده و هم باعث غیظ حکومت علیه او شدهاند؟
***
«محمدجواد ظریف» در میان وزیران امور خارجه پیشین جمهوری اسلامی، بدعاقبتترین نیست اما قطعا جنجالیترین است. سخنرانی او در یک نشست تخصصی در کانون وکلای دادگستری درباره مساله «فلسطین در حقوق بینالملل» خشم مقامهای حکومتی را برانگیخته و همزمان او را در میان گروهی از ایرانیان متهم کرده است که درباره عواقب حمله نظامی به ایران راست نمیگوید.
ظریف در این جلسه گفت با وجود تکذیب رسمی دخالت جمهوری اسلامی و «حزبالله» در حمله حماس به اسرائیل، «آنتونی بلینکن»، وزیر خارجه امریکا میخواهد پای ایران را وسط بکشد: «اگر پای ایران را وسط بکشد، شما خیالتان راحت باشد که یکی از مقامهای حاکمیتی اتفاقی برایش نمیافتد، آنی که بمب میخورد، مردم ایرانند؛ آنی که از بین میرود، مردم ایرانند؛ آنی که تحریم میشود، مردم ایرانند. اتفاق دیگری نمیافتد. کسی را دستگیر نمیکنند.»
از او ایراد گرفته شده است که چرا عاقبت «صدام حسین» در عراق، «معمر قذافی» در لیبی و رهبران «القاعده» در افغانستان را برای مقامهای جمهوری اسلامی یادآوری نمیکند و فقط به مردم ایران هشدار میدهد.
زمانی که محمدجواد ظریف سیاست رسمی جمهوری اسلامی در پیشنهاد برگزاری رفراندوم در فلسطین با حضور همه فلسطینیان و یهودیان را مطرح کرد، یکی از سخنرانان با با یادآوری غیرمستقیم اظهارات «علی خامنهای» که با برگزاری رفراندوم در ایران مخالفت کرده است، حضار را به خنده و همراهی وا داشت.
پس از برگزاری این مراسم، روزنامه «هممیهن» از او پرسیده بود: «تاثیر اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ بر نگاه دولتها و بازیگران خارجی به ایران، مخصوصاً در جایگاه ایران در حوادث منطقه را چهگونه میبینید؟»
ظریف در پاسخ از اتفاقی که برایش افتاد و علامتی مهمی از نارضایتیها در ایران است، گفته بود: «این تاثیر را خودم در داخل ایران تجربه کردم. وقتی در کانون وکلا از رفراندوم حمایت کردم، دکتر [قاسم] زمانی [از اساتید دانشکده حقوق دانشگاه علامه طباطبایی] فقط یک جمله گفت که چهگونه ایران طرفدار رفراندوم است؟ حاضرین از چادری تا بیحجاب و بقیه برای ایشان دو دقیقه کف زدند!»
حمایت ظریف از پیشنهاد خامنهای برای رفراندوم در سرزمینهای فلسطینی و اشغالی باعث خنده و استهزای سیاستهای پریشان رهبر جمهوری اسلامی شد اما او در ادامه صحبتهایش گویا تصمیم داشت که بین خود و حکومت هم فاصله گذاری کند، چنانکه چند بار به سخنرانان گفت دیگر مقامی در نظام ندارد.
نقطه اوج تلاش وزیر پیشین امور خارجه جمهوری اسلامی این بود که گفت: «مشکل این است که مردم ایران از سیاست دولت ما در مورد این که تلاش میکند از فلسطینیها هم داغتر باشد، خستهاند. حق هم دارند. من هم معتقدم مردم از پرداخت هزینه خسته شدهاند. نیازی هم نیست ما هزینه بپردازیم.»
«محمدجواد ظریف» که در سالهای اول وزارت خود محبوبیت عمومی گستردهای در ایران داشت، در اواخر از سوی افکار عمومی توجیهگر یک حکومت ستمگر و خونریز تلقی میشد که تلاش میکرد چهره مخدوش شده بینالمللی آن را به شکلی غیرواقعی نیک نشان داداظهارات او به حدی برای مقامهای جمهوری اسلامی گران تمام شد که یک برنامه تلویزیونی در صداوسیمای جمهوری اسلامی که ویژه جنگ اسرائیل و حماس راهاندازی شده است و قرار بود چند شب بعد میزبان ظریف هم باشد، ناگهان تعطیل و پس از بازنگری، دوباره پخش آن از سر گرفته شد.
شبی که قرار بود ظریف در برنامه حاضر شود، یکی از سخنرانان تندرو مذهبی مورد تایید دفتر خامنهای به جای او رفت و ظریف را به باد انتقاد گرفت و گفت کسی که در زمان جنگ ایران و عراق در نیویورک بوده و از چند کیلومتری جبهههای جنگ ایران و عراق هم رد نشده، خودش از سیاستهای حکومت خسته است و آن را به مردم ایران نسبت میدهد.
چند شب بعد، «محمد جمشیدی»، معاون سیاسی دفتر رییسجمهوری ایران در این برنامه حاضر شد و گفت: «چند سال پیش برای او تور نظامی گذاشتند تا از قدرت کشور آگاه شود اما درس نگرفته است.»
روزنامهها و وبسایتهای حکومتی هم علیه ظریف به صورت مداوم مقاله و گزارش منتشر میکنند، به طوری که در نهایت در حسابش در شبکه «ایکس» (توییتر سابق) نوشت: «دریغا که برخی از پاسخها بدون توجه به پرسشها، دستچین و پارهپاره شدند و در مواردی دستمایه بازیهای سیاسی قرار گرفتند. افسوس که برداشتهایی که نه تنها مخالف دیدگاهها و سخنان بنده است بلکه با منافع ملی نیز ناسازگار است، با سرشت برخی درآمیخته است.»
تلاش ظریف برای بازپسگیری محبوبیت عمومی از دست رفتهاش بین ایرانیان و همزمان حفظ موقعیت زائل شدهاش نزد علی خامنهای باعث رفتاری شد که او را در هر دو زمینه ناکام گذاشته است.
محبوبیت عمومی محمدجواد ظریف که در زمان به دست آمدن توافق «برجام» و رفع تحریمهای اتمی به اوج رسیده بود، در زمان شلیک موشکهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به هواپیماهای مسافری اوکراین و بحران واکسن «کووید» به نازلترین سطح رسید. اصطلاح «مالهکش اعظم» که اولین بار «مایک پمپئو»، وزیر خارجه دولت «دونالد ترامپ» به او نسبت داد، از همین دوره در بین ایرانیان هم رواج گسترده یافت.
افکار عمومی ایران که روزگاری او را با خوشنامترین سیاستمداران تاریخ این کشور مقایسه میکردند، تلاش او برای «تطهیر» حکومت از اقدامات بسیار پرهزینهاش را «مالهکشی» برای حکومت خامنهای میخواند. خود او هم این باور عمومی را تقویت کرد؛ زمانی که گفت به دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت گفته است اگر هواپیما را زدهاید، بگویید تا «علاجی» برایش پیدا کنیم یا وقتی با رهبران «طالبان» در تهران نشست و برخاست داشت.
شناخته بودن ظریف برای سیاستسازان و اندیشکدههای امریکایی که حاصل سالها حضور و ماموریت او در ایالات متحده بود، به هیچوجه ضمانت اعتبار و امتیاز او نزد خامنهای نبود بلکه حتی نکتهای منفی در کارنامهاش به حساب میآمد.
پس از شروع دوره وزارت، «محمدجواد ظریف» در ظاهر خود تغییرات دلخواه «علی خامنهای» را داد و به طور مرتب از او ستایش کرد. اما پس از هشت سال، زمانی که دولت را ترک میکرد، خامنهای او را به عضویت هیچکدام از نهادهای متعدد تحت رهبری خود در نیاورد و حتی محدودیتهایی هم برای فعالیتهایش در «دانشگاه تهران» اعمال شدظریف در همه این سالها تلاش داشت تا چهرهای ضد امریکایی هم در داخل بگیرد تا حدی که به یک رفتاری نمایشی و حتی ریاکاری پهلو میزد. کارهایی شبیه تغییرات در ظاهر و بیان سخنانی مطابق آنچه دلخواه خامنهای است و نقل او از خواندن نماز در وسط جلسه با «جان کری»، وزیر امور خارجه امریکا هم برای نشان دادن تعبدش به رهبر جمهوری اسلامی کارساز نبود. اما اظهاراتش در یک فایل صوتی که در آن از اقدامات «قاسم سلیمانی»، فرمانده ترور شده شعبه برونمرزی سپاه انتقاد میکرد، در هفتههای آخر وزارت بسیار برایش پرهزینه بود.
خامنهای در یک سخنرانی علنی، گفتههای او را تکرار صدای دشمن خواند؛ اظهاراتی که اگر در دوره حیات «روحالله خمینی» از زبان او صادر شده بود، به پرداخت بهای بسیار سنگینی منتهی میشد. اما در شیوه رهبر کنونی، به حذف ظریف از دایره تصمیمگیری حکومت رسید و محدود کردن فعالیتهای اجتماعی او مثل اختلال در امکان دیدارهای آزادانه در محل تدریسش در «دانشگاه تهران».
گفتههای «محمدجواد ظریف» درباره «قاسم سلیمانی» دلیل نهایی برای «علی خامنهای» در حذف او از حکومت پس از پایان وزارتش شد. خامنهای گفته بود حرف «دشمن» از زبان او تکرار شده استدر حالی که میان وزرای امور خارجه ایران پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ محذوف، طرد شده و حتی اعدامی وجود دارد، ظریف هنوز دارای اعتباری در میان گروهی از الیت و شهروندان است و در بیرون ایران کم و بیش جدی گرفته میشود. اما تلاش او برای بازپسگیری همزمان محبوبیت از دست رفتهاش، از حکومت و جامعه، برایش پرهزینه شده است. به همین دلیل است که هر اظهارنظر او نه اعتماد خامنهای و طرفدارانش را باز میگرداند و نه التیامبخش شهروندان زخم خورده ایران است و به سرعت جنجالی میشود.
امکان ایستادن در وسط زمینی که یک سوی آن حکومت با سابقه سرکوب خونین سالهای اخیر قرار دارد، مدتها پیش از بین رفته است.