فریده یک معلم انگلیسی ۲۶ ساله در شهر غزه است. او در اولین پیام خود میگوید: «سه تا از خانههای همسایههای من اکنون ویران شدهاند. همه ما مجبور به تخلیه هستیم اما جایی برای رفتن نداریم. فقط منتظریم. چند نفر از دوستانم گم شدهاند، احتمالاً مردهاند. از پدر و مادرم اطلاعی ندارم.»
او با خواهر و برادرش و شش فرزند خردسال آنها پیاده به سمت جنوب میرود. آنها تقریباً یک هفته است که راه میروند و در خیابان میخوابند. هدف آنها گذشتن از رود وادی غزه و رفتن به منطقهای است که اسرائیل میگوید امن خواهد بود.
آدم:
خالد که تأمینکننده تجهیزات پزشکی و ساکن جبالیا در شمال غزه است، با وجود اعلامیههایی که به آنها میگوید آن منطقه را تخلیه کنند، با خانوادهاش جایی نمیروند.
او در یک پیام ویدئویی که صدای انفجار بمبها در پس زمینه شنیده میشود میگوید: «کجا برویم؟ هیچ جا امن نیست، هیچ استثنایی نیست. ما در هر صورت میمیریم». خالد از دو فرزند خردسال پسر عمویش مراقبت میکند که از حمله به بازاری در همسایگی او جان سالم به در بردند.
او میافزاید: «به دلیل تعداد زیاد مصدومان، کمبود شدید تجهیزات پزشکی وجود دارد. برخی از داروها باید در دمای پایین نگهداری شوند، اما به دلیل قطع برق فاسد و خراب شدهاند. به این اقلام نیاز فوری است.»
او میگوید که از زمان شروع جنگ نتوانسته است تجهیزات پزشکی را تحویل دهد.
دوشنبه ۱۶ اکتبر کاروانی از وسایل نقلیه حامل غیرنظامیان که به سمت جنوب در خیابان صلاح الدین، یکی از دو مسیر تعیین شده برای تخلیه، در حرکت بودند، مورد اصابت قرار گرفت. به گفته وزارت بهداشت فلسطینی، ۷۰ نفر که بیشتر آنها زن و کودک بودند، کشته شدند. ارتش اسرائیل هرگونه دخالت در این موضوع را رد میکنند. تا امروز ۲۷۸۵ فلسطینی کشته شدهاند.
شهر غزه ۱۵ اکتبر ۲۰۲۳با وقوع حملات در جنوب، تعداد بیشتری از فلسطینی ها تصمیم میگیرند در خانههای خود در شمال بمانند. دیگرانی که به دنبال سرپناهی در جنوب بودند تصمیم به بازگشت میگیرند.
فریده: فریده پس از روزها خوابیدن در خیابان، بسیار پریشان و آشفته است. او میگوید: «من برای توصیف احساسم یا اتفاقی که در حال رخ دادن است کلمهای ندارم. اطراف ما زیاد بمباران میشود و همه بچهها گریه میکنند، نمیدانیم کجا برویم.»
«هر شب در غزه نمیدانی فردا صبح بیدار میشوی یا نه. من فقط کنار خانوادهام مینشینم و حجاب دارم. باید برای هر گونه حمله هوایی که ممکن است با آن مواجه شویم آماده باشم.»
سهشنبه ۱۷ اکتبر انفجار در بیمارستان الاهلی شهر غزه ۴۷۱ کشته بر جای گذاشت. زنان و کودکانی که در حیاط بیمارستان پناه گرفته بودند در میان کشتهشدگان هستند. اسرائیل میگوید که در آن دخالتی نداشته و این انفجار ناشی از شلیک اشتباه موشک جهاد اسلامی فلسطین بوده است.
عبدالحکیم: چند ماه قبل از شروع جنگ، عبدالحکیم به عنوان مهندس نرم افزار فارغ التحصیل شد. او در اردوگاه آوارگان البریج در مرکز غزه زندگی میکند. او میگوید چند تن از دوستانش در محل وقوع انفجار بیمارستان بودند. یکی مجروح شد و دیگری تمام خانوادهاش را از دست داد.
عبدالحکیم چند ماه قبل از شروع جنگ فارغ التحصیل شد و اکنون در توزیع کمک ها کمک می کنداو در ویدئویی که با نور فانوس فیلمبرداری شده است، میگوید: «من ۲۳ سالهام و فعلا زنده هستم. نمیدانم تا زمانی که من زنده هستم داستان من گفته میشود یا نه. ممکن است توسط هواپیماهای بالای سرم کشته شوم.»
«ما نه آب داریم، نه دارو، نه برق، نه اقلام ضروری. من سه روز است که چیزی نخوردهام جز یک تکه نان که بین خودم و خواهر و برادرم تقسیم کردیم. من و خانواده ام در ۱۲ روز گذشته بیش از ۱۰ ساعت نخوابیدهایم. ما خیلی خستهایم، نمیتوانیم استراحت کنیم زیرا بسیار نگران هستیم.»
عبدالحکیم و سایر داوطلبان در حال توزیع کمکها از خانه او هستند. او توضیح میدهد: «ما در حال آماده کردن بستههای کمک و پتو هستیم. حتی بچهها هم کمک میکنند. ما تصمیم گرفتیم به جای اینکه منتظر کامیونهای کمک از مصر باشیم، خودمان دست به کار شویم.»
جمعه ۲۰ اکتبر خانه عبدالحکیم در حمله هوایی اسرائیل ویران شده است و او فیلمی از ساختمان فروریخته ارسال میکند. در حالی که خانواده در تلاش برای تخلیه هستند، در پس زمینه فریادهای سرآسیمهای شنیده میشود.
عبدالحکیم: «ما دور هم نشسته بودیم و ناگهان موشک به خانه ما اصابت کرد. به سختی از خانه خارج شدیم. همسایههایمان هنوز زیر آوار هستند. به دنبال آنها گشتیم اما کسی را پیدا نکردیم. ما هر دقیقه و هر ساعت در محاصره مرگ، زندگی میکنیم.»
«من و خانوادهام با معجزه زندهایم. باید بخشی از خانهمان را تعمیر کنیم تا بتوانیم اینجا بمانیم و منتظر مرگ باشیم.»
چهارشنبه ۲۵ اکتبر محله عبدالحکیم مورد حمله هوایی دیگری قرار گرفت. تا امروز ۶۹۷۲ فلسطینی کشته شدهاند.
عبدالحکیم: این بار فقط میتواند یک پیام صوتی با صدای گریان و چند پیامک ارسال کند و میگوید: «من هیچ کمکی نمیتوانستم انجام دهم، از دیدن اعضای بدن که در همه جا افتاده بودند فلج شدم. هیچکس اینجا در امان نیست، ما همه در حال شهید شدن هستیم.»
به کامیونهای کمکرسانی از طریق گذرگاه رفح با مصر اجازه ورود به غزه را دادهاند، اما تدارکاتی که آنها آوردهاند برای جمعیت آواره غزه کافی نیست - سازمان ملل تخمین میزند که بیش از ۱.۴ میلیون نفر مجبور به ترک خانههای خود شدهاند.
آدم: تلاش و مشقت برای یافتن غذا برای خانوادهاش دائماً ذهن او را مشغول کرده است: «برای تهیه غذا باید خیلی زود بیدار شوم تا مجبور به ایستادن در صفی طولانی نباشم. اوضاع دارد بدتر میشود.»
«وقتی در حیاط مدرسه میخوابی، چیزی درونات میشکند. و وقتی در حیاط بیمارستان میخوابی، چیز دیگری در درونات میشکند. وقتی در صف نان میایستی و برای آب التماس میکنی، خیلی چیزها در درونات میشکنند.»
خالد: «آنها ما را بمباران میکنند و ما نمیدانیم چگونه بیرون برویم و نان بگیریم. یخچالی برای نگهداری غذا وجود ندارد. غذای فاسد و گوجهفرنگی گندیده میخوریم، حشرات از داخل گل کلم بیرون میآیند. چارهای جز خوردن آن نداریم، زیرا هیچ چیز دیگری وجود ندارد. ما باید کپکها را جدا کنیم و آنچه داریم را بخوریم.»
خالد و خانوادهاش در حال چیدن کپک و حشرات از روی غذا هستند تا آن را بخورندفریده: خانواده فریده تصمیم میگیرند به خانه خود در شمال بازگردند. او میگوید: «جایی برای ماندن در جنوب نداریم و هیچ لوازم ضروریای نداشتیم. بمباران در جایی که ما بودیم بسیار سنگین بود. تصمیم گرفتیم به خانه برگردیم تا حداقل شأن و غرور خودمان را حفظ کنیم.»
«ما خیلی خوشحالیم که جایی برای نشستن و داریم و میتوانیم با دوستان و خانوادهمان تماس بگیریم، حتی اگر چهار یا پنج دقیقه در روز باشد.»
مدت کوتاهی پس از بازگشت، خیابان آنها بمباران میشود و بخشی از خانه او آسیب میبیند.
جمعه ۲۷ اکتبر با افزایش عملیات زمینی اسرائیل، اینترنت و خدمات تلفنی در غزه به طور کامل قطع شده و باعث قطع کامل ارتباطات به مدت ۴۸ ساعت شده است. ما نمیتوانیم با آدم، عبدالحکیم، فریده و خالد ارتباط برقرار کنیم. وقتی شبکههای ارتباطی دوباره وصل میشوند، آنها روزهای تاریکی را توصیف میکنند.
عبدالحکیم: «دیشب بمباران شدیدی صورت گرفت. هیچ راه ارتباطی وجود ندارد و آمبولانسها نمیتوانند برای بردن مردم بیایند، بنابراین هرکسی که بمباران شود همانجا میمیرد.»
آدم: «خدا را شکر من خوبم. اما زمانی که ارتباطات قطع شده بود، پدرم از دنیا رفت. روحاش شاد. من در آن لحظه اصلا نمیتوانستم حتی با نزدیکترین کسانم تماس بگیرم، تا آنها بتوانند در کنار من باشند، یا حتی به آنها بگویم چه اتفاقی افتاده است.»
فریده: گریان میگوید: «دوستم را از دست دادم و خانهام ویران شد. برادرم مجروح شد، غم دارد مرا میخورد، حالمان خوب نیست، کاملا نابود شدهایم.»
خالد: «به نظر میرسید روزی عادی باشد، اما وقتی اینترنت وصل شد، شروع به شنیدن خبرها کردیم. خانهها و بلوکهای ساختمانی ویران شده بودند. تمامی اعضای بعضی خانوادهها کشته شده بودند. وضعیت غمانگیز است. آنها ارتباط ما را با دنیا قطع کردند و بعد قتل عامها شروع شد.»
دوشنبه ۳۰ اکتبر تانکهای اسرائیلی به شهر غزه نزدیک میشوند و در جاده صلاح الدین، مسیر اصلی تخلیه از شمال به جنوب غزه دیده میشوند.
خالد شمال غزه را ترک نکردخالد: «من نمیروم، حالا داریم فکر میکنیم: 'خدایا بمب بعدی کی میافتد که بمیریم و راحت شویم؟'»
این آخرین باری است که از خالد خبری میشنویم. پس از حمله هوایی اسرائیل به جبالیا، محل زندگی او، در ۳۱ اکتبر، ارتباط ما قطع شد. به گفته یک مقام بهداشت فلسطینی، دست کم ۱۰۱ نفر کشته و ۳۸۲ نفر زخمی شدند. اسرائیل میگوید که یک فرمانده ارشد حماس را هدف قرار داده است نه غیرنظامیان. حماس که توسط اسرائیل، ایالات متحده، بریتانیا، اتحادیه اروپا و دیگران به عنوان یک گروه تروریستی شناخته میشود، به پنهان کردن اعضای خود در مناطق غیرنظامی متهم است.
فریده: «من رویاهایی دارم. خانواده و دوستان خوبی دارم. زندگی خوبی داشتم. مدام فکر میکنم: 'وقتی بمیریم، هیچ کس از آنچه در حال رخ دادن است مطلع نخواهد شد'. لطفا هر چه میگویم بنویسید، من میخواهم داستانم را به گوش دنیا برسانم چون تنها یک عدد نیستم.»
آدم: «از شما میخواهم که کل این داستان را بگویی، این داستان مستند است، تا دنیا برای همیشه شرمنده باشد که اجازه داد این اتفاق برای ما بیفتد.»
کارشناسان سازمان ملل هشدار دادهاند که زمان برای جلوگیری از «نسلکشی» در غزه رو به اتمام است.
در چهار هفته اول جنگ، بیش از ۱۰ هزار فلسطینی که اکثریت آنها غیرنظامی بودند، کشته شدند. بیش از ۴۰۰۰ نفر از آنها کودک هستند.
*تعداد افراد کشته شده در غزه از وزارت بهداشت حماس تهیه شده است.