ایران وایر: «از چندین سال پیش، پادشاه دریا ملکه خود را از دست داده بود. مادر پیر او دربار را اداره میکرد و کار تربیت شش دختر کوچکش را که شاهزاده خانمهای دریا بودند، با دقت فراوان انجام میداد. همه آنها کودکان زیبائی بودند اما دختر کوچکتر خیلی دلفریب بود. پوستش مانند گل، نرم و چشمهایش مانند آب اقیانوس، آبی بود. ولی او هم مانند خواهرانش پا نداشت و بدن ظریفش به یک دم ماهی منتهی میشد. مادربزرگ پیر هر چه از کشتیها و شهرها میدانست، برای او حکایت میکرد. روز ۱۵ سالگی شاهزاده خانم کوچک فرا رسید.»
بسیاری از کودکان دهه ۴۰ خورشیدی در ایران این جملات را خواندهاند و تصاویر رنگی زیبایی که کنار سطور این داستان آمده است را به یاد دارند و بیدرنگ با شنیدن این قصه خواهند گفت که این داستان «پری دریایی» است. در اولین صفحه این کتاب کودک با عنوان «دخترک دریا»، پیامی به «نونهالان» ایران نوشته شده بود که نویسنده دانمارکی این قصه، یعنی «هانس کریستین اندرسن» را معرفی میکرد. در انتهای این پیام کوتاه اما بیتکلف، سطری مهم آمده بود که تاریخ نشر کتاب برای کودکان در ایران را تغییر داد. مترجم نوشته بود: «امیدوارم این داستان را بپسندید و برای شما مفید باشد و شوق شما را به خواندن داستانهای خوب دنیا از ایرانی و غیر آن زیاد کند.»
بعد مترجم امضا کرده بود: «فرح پهلوی».
دخترک دریا با ترجمه و تصویرگری فرح دیبا که دیگر در آن نیمه سال ۱۳۴۵، شهبانو فرح پهلوی و ملکه بود، تنها چند ماه پس از تاسیس یکی از تاثیرگذارترین کانونهای تاریخ فرهنگی ایران، یعنی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» منتشر شد؛ کانونی که با حمایت شخص فرح پهلوی و به همت «لیلی امیرارجمند»، دوست قدیمش بنیان گذاشته شد تا امکان کتابخوانی و رشد فکری و علمی کودکان را در اقصینقاط ایران برای هر کودکی از هر طبقه فراهم کند.
در انتهای این کتاب، زیر نشان کانون پرورش فکری نوشته شده بود عواید فروش این کتاب به کانون برای صرف در تاسیس کتابخانههای کودکان در شهرها و روستاها اعطا شده است.
گرچه این داستان کریستین اندرسن سالها مورد انتقادات فعالان برابری جنسیتی قرار گرفته است اما کتاب دخترک دریا در زمان خود تصویری از دغدغههای دخترانی را ترسیم میکرد که در دوران گذار ایران از جامعهای سنتی به مدرن، نیازمند الگویی برای ارادهمندی بودند. این که ملکهای در آن روزگار به این دغدغه پاسخ داد، خود میتواند حدیثی از نقشآفرینی او در رشد مناسباتی نو در جامعه ایران باشد.
فرح دیبا بیتردید یکی از تاثیرگذارترین زنان تاریخ ایران است که نمودهای نقشآفرینی او در فرهنگ، معماری، هنر، شهرسازی و علماندوزی در جایجای ایران به روشنی پیدا است.
او ۲۱ سال پیش از ازدواج با «محمدرضاشاه پهلوی»، در خانوادهای پیشرو متولد شد و با مفاهیم جهان مدرن رشد و پرورش یافت. «سهراب دیبا»، فرزند «شعاعالدوله» و از خانواده متنفذ عصر قاجار و «فریده قطبی»، فرزند «باقر امجدالسلطان»، از نوادگان «قطبالدین شریف لاهیجی»، در روز ۲۲ مهر ۱۳۱۷ در تهران تولد تنها فرزندشان را جشن گرفتند و بر او نام فرح نهادند.
پدر و مادر فرح هر دو تحصیل کرده بودند. پدرش نوه «نظامالعلمای تبریز»، معلم «ناصرالدین میرزا» ولیعهد (ناصرالدین شاه پیش از سلطنت)، از خاندان سرشناس تبریز بود، در دانشکده افسری «سنپترزبورگ» تحصیل کرده و دیپلم خود را از فرانسه گرفته بود. او در رشته حقوق در همان جا مشغول به تحصیل شد و پس از پایان تحصیلاتش در مدرسه نظامی «سنسیر»، به ایران آمد و افسر ارتش شاهنشاهی شد. مادرش که از نوادگان «صوفی» و مفسر بهنام قرآن، یعنی «قطبالدین شریف» بود، در لاهیجان دیده به جهان گشود، به مدرسه «ژاندارک» تهران رفت و تنها ۱۰ سال پس از ازدواج، به سوگ همسر نشست. اما با عزمی مثال زدنی به پرورش دختری قوی و بااراده همچون خود پرداخت.
او فرح را به مدرسه ایتالیاییها، مدرسه ژاندارک و سپس دبیرستان «رازی» تهران که به مدرنیسم و سکولاریسم شهرت داشت، فرستاد.
فرح در دوران آموزش ابتدایی و متوسطه، در بسیاری از رشتهها، از جمله ورزش میدرخشید؛ کاپیتان تیم بسکتبال مدرسه ژاندارک بود و سه بار این تیم را به قهرمانی تهران رساند. قهرمان پرش ارتفاع، طول و دو و میدانی تهران شد و به عنوان سرپرست گروه پیشاهنگان به فرانسه رفت. در مدرسه رازی نیز دانشآموز نمونه بود و توانست از مدرسه اختصاصی معماری پاریس پذیرش بگیرد، گرچه برای بورسیه تحصیلی انتخاب نشده بود.
فرح دیبا با اندوختههای ارزنده از تربیتی پیشرو، به فرانسه رفت و در مسیر آموزش با تعلیمات دموکراتیک فرانسه و هنرمندان و اندیشمندان مطرح غرب آشنا شد. پاریس با فرهنگ ریشهدار در انقلابات و تحولات بزرگ، خلاقیتها و آرمانهایی بزرگ را در فرح پروراند. او با «لیلی امیرارجمند» که خود نیز گرایشاتی ترقیخواهانه داشت، رفاقتی نزدیک یافت و در بین روشنفکران آن زمان رفت و آمد میکرد.
نبوغ، تلاش، بلند نظری و بلند پروازی او از همان جوانی چنان عیان بود که یکی از قدرتمندترین شخصیتهای سیاسی آن دوران را به خود جذب کرد. در سال ۱۳۳۸، زمانی که هنوز فرح دانشجو بود، محمدرضا پهلوی برای دیدار رسمی با ژنرال «شارل دوگل» به پاریس رفته بود که فرح را در میهمانی دانشجویان ایرانی مقیم پاریس در سفارت ایران از نزدیک دید. مکالمه فرح و شاه بسیار کوتاه بود اما تاریخی را نه تنها در زندگی فرح جوان تغییر داد بلکه شرایطی را برای او فراهم کرد که بتواند تاثیر عمیقی در تاریخ ایران بگذارد. از آن دیدار کوتاه تا دیدار دوباره او با شاه در منزل «شهناز پهلوی»، بزرگترین فرزند محمدرضا پهلوی تا روزی که شاه تصمیم گرفت تا با او ازدواج کند، زمان بسیار کوتاهی گذشت. شرح آن دیدار و ازدواج از زبان بسیارانی ذکر شده است؛ از «اردشیر زاهدی» گرفته تا خود فرح در کتابهایی از خاطراتش.
فرح دیبا اکنون به استقبال لقب علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی، ملکه ایران و بعدتر نایب سلطنت میرفت و بالاترین مقام رسمی میشد که زنی در آن روزگار میتوانست به دست آورد.
جوانیِ پر استعداد و پیشرو حال به درباری ورود میکرد که پیش از او دو زن قدرتمند دیگر، «فوزیه» و «ثریا» را به خود دیده و آنها را بدرقه نیز کرده بود. فرح خیلی زود اولین فرزندش، «رضا» را به دنیا آورد و موجبات شادی فراوان شاه را که انتظار تولد پسری برای ولیعهدی داشت، فراهم آورد. فرح جوان سپس «فرحناز» را در سال ۱۳۴۱، «علیرضا» را در سال ۱۳۴۵ و «لیلا» را در سال ۱۳۴۹ به دنیا آورد؛ فرزندانی که از جان دوستشان داشت.
فرح اما شخصیتی مستقل داشت. او که شیفته هنر، ادبیات، فرهنگ و البته معماری بود، خیلی زود مجال یافت تغییراتی را به سوی مدرنیته انجام دهد. اولین اقداماتش هنوز در دیدرس مردمی قرار دارند که به مجموعه کاخهای «سعدآباد» میروند و در این کاخ سفید از راهنماهای تور میشنوند دکوراسیون مدرنی که به کاخ و بهویژه دفتر فرح آورده شد، طرح و به دستور خود او بود.
اما تاثیرگذاری فرح بسی فراتر از اینها است و آنچنان در دیدرس هر ایرانی قرار دارد که یاد و نامش را زنده نگه میدارد؛ از «برج شهیاد» (آزادی) که آغوش تهران را به مسافران پایتخت میگشاید تا طرحریزی تاسیس دستکم ۹ موزه که تاریخ ایران را حفظ میکنند.
این موزهها اغلب علاوه بر ارزش تاریخی و باستانی، گنجینههای هنری نیز هستند؛ از جمله موزه فرش، موزه رضا عباسی و از همه شاخصتر، موزه هنرهای معاصر.
فرح دیبا تمرکزی خاص بر هنر داشت که در بین همتایانش در دیگر کشورها کمنظیر بود. طرحهای لباسهای او خاص، چشمگیر و منحصر به فرد بودند، زیرا طراحان بزرگ لباس و مد جهان، از جمله «ایو سنلورن» سلیقه او را برای تلفیق هنر ایرانی با هنر مدرن همراه با تجملی بیرقیب در میآمیختند. بسیاری از لباسها و جواهرات فرح پهلوی که هر یک اثری هنری هستند، امروزه در کاخ موزههای پایتخت به نمایش درآمدهاند یا نگهداری میشوند، زیرا روزی که مجبور به ترک ایران شد، این لباسها را برای مردمی گذاشت که خود را به آنها متعلق میدانست.
تعلق خاطر او به فرهنگ و هنر و مردمی که امکان دسترسی کمتری به محصولات فرهنگی و رفاه موجود در شهرهای بزرگ داشتند، در انجام مسوولیتهایی که به عنوان ملکه و همچنین نایبالسلطنه به او واگذار شده بودند، نمود مییافت. دفترش بر روی چهار حوزه مشخصاً تمرکز داشت؛ آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، رفاه اجتماعی و البته فرهنگ و هنر. حاصل تمرکز گسترده فرح پهلوی بر این بخشها، تاسیس موسسههایی بود که برخی برای اولین بار در ایران راهاندازی شدند و نامش را ورای جایگاه سیاسی او در داخل و حتی خارج از ایران محبوب کردند. از جمله میتوان به نقش کلیدی او در تاسیس دستکم ۲۴ سازمان فرهنگی، آموزشی و بهداشتی اشاره کرد؛ موسسههایی مانند «بنیاد فرهنگی ایران»، «دانشگاه فرح پهلوی» (الزهرای امروزی)، «دانشگاه علوم»، «انستیتو تحقیقات روستایی»، «انجمن سلطنتی فلسفه»، «شورای عالی تحصیل»، «مدرسه نابینایان رضا پهلوی»، «سازمان ملی حمایت از کودکان»، «سازمان ملی مبارزه با سرطان»، «کنگره پزشکی تهران»، «سازمان ملی انتقال خون ایران»، «انجمن یاری برای قربانیان سوختگی»، «انجمن یاری برای جذامیان»، «سازمان حمایت مادران و نوزادان»، «شورای عالی تحقیقات علمی»، «شورای عالی بهداشت»، «انجمن فیلارمونیک تهران» و «شورای عالی معماری و توسعه شهری».
شماری از کارشناسان معتقدند که شهرسازی نوین تهران که المانهای پاریسی و البته نیویورکی دارند، مرهون این تمرکز فرح پهلوی بر معماری و توسعه شهری و حمایت او از معماران برجستهاند. تعداد ساختمانهایی که معمارهای بزرگ و نامدار در دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی در تهران و برخی دیگر از شهرها بنا کردند و هر یک تبدیل به نمادی شهری شدند، آنقدر زیاد است که شاید هرگز در هیچ شرایطی نتوان اثرگذاری فرح پهلوی را از دیدرس هر کسی که پای در ایران میگذارد و یا در آن کشور به دنیا میآید و زندگی میکند، پاک کرد.
یکی از مهمترین موسسههایی که شخص او در تاسیس آن نقش داشت و بر رشد و تربیت شش نسل تا به امروز اثر گذاشت، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. کانون اولین و تا به امروز بزرگترین و البته تأثیرگذارترین بنیاد فرهنگی کودکان و نوجوانان در ایران است که علاوه بر نشر کتاب کودک که پیش از آن تنها بخشی از ادبیات شفاهی بود، اقدام به ساخت فیلم، مستند، انجام پژوهش، نمایشنامهنویسی و تولیدات هنری و علمی برای گروههای سنی مختلف، از پیش از دبستان تا پایان دبیرستان میکند.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان علاوه بر این که بنیانی محکم برای رشد فرهنگی و علمی نسلهای متعددی از کودکان بود، به محیطی برای جذب و فعالیت جوانان هنرمند و اندیشورز روشنفکر و متجددی بدل شد که از میان آنها نسلهایی درخشان از نامآورترینهای عرصه هنر و ادبیات و دانشاندوزی برخاستند.
به شهادت یکی از اعضای کانون که از نزدیک در کنار لیلیامیرارجمند به کار مشغول بود، فعالیتهای کانون هرگز در آن روزها نه سانسور شدند و نه در تنگنای انجام پروژههای دستوری قرار گرفتند بلکه محیطی دموکراتیک با رعایت کامل آزادی بیان داشت. بسیاری از روشنفکران و هنرمندانی که در دوران اعتراضات به نظام پادشاهی خود را در معرض بازداشت و یا ممنوعیت از کار میدیدند، بعدها گفتند بر این باورند که شخص شهبانو فرح با پایبندی به اصول دموکراتیک و البته علاقهاش به هنر و فرهنگ، پادرمیانی میکرد.
فرح پهلوی توجه خاصی به مردمی داشت که در روزگاران پیش از او هرگز تصور هم نمیکردند بتوانند از نزدیک مقامی از دربار را ببینند، چه رسد به این که با ملکه گفتوگو کنند. او به مناطق روستایی، دور افتاده و فقیرنشین و بیمارستانها میرفت و از نزدیک به مطالبات آنها گوش میکرد. حاصل این دیدارهای از نزدیک با مردم، در دفتر کار او رقم میخورد؛ وقتی که او از جایگاه خود برای تغییراتی بنیادین در راستای بهبود زندگی مردم استفاده میکرد. شهرتی جهانی که او کسب کرده بود نیز به همین سبب بود.
با تمام اینها، همه مردم ایران نگاه و نظر یکسانی نسبت به او نداشتند. گروهی زندگی او را به دو بخش تقسیم میکنند؛ یکی زنی تاثیرگذار و فرهنگ دوست به نام فرح دیبا که جشنهای هنر شیراز را ترتیب داد و دیگری ملکهای همگام و همراه با محمدرضا شاه به نام شهبانو فرح پهلوی که میزبان سران کشورهای دنیا در جشنهای دوهزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهی بود.
برخی از مخالفان سلطنت برای شخصیت او به عنوان فرح دیبا جدا از جایگاهش احترام قائل هستند و برخی از موافقان نظام پادشاهی او را در جایگاه شهبانو فرح پهلوی، ملکه، نایبالسلطنه و مادر ولیعهد ارج مینهند. اما آنچه خود او به ویژه پس از ترک ایران و درگذشت محمدرضاشاه خویش را تعریف کرده، فرحی است که شخصیتی مستقل و تاثیرگذار داشته و همزمان همسر محمدرضا شاه و مادر شاهزادگانی است که به آنها عشق و مباهات ورزیده است.
فرح پهلوی از پس از دی ۱۳۵۷، درد دوری از وطن، مهاجرت، فقدان همسر در غربت و سوگ دو فرزند جوانش را تجربه کرده و هنوز نیز از یاد آن ایام نکاسته است.
او چندین کتاب از زندگی خود و آنچه ممکن است در تحریف تاریخی که حکومت اسلامی بر آن همت گمارده از دست رود، به رشته تحریر درآورده است. چند آکادمی معتبر غرب، از جمله «هاروارد» از فرح پهلوی تقدیر کرده و به او به پاس خدمات بشردوستانه، دکترای افتخاری دادهاند. مستندهای متعددی نیز از شرح دقیق زندگی او ساخته شده است. فرح دیبا یا فرح پهلوی که تصویرش در یکی از آثار ماندگار «اندیوارهول»، هنرمند آوانگارد شهیر آمریکایی در حافظه فرهنگی جهان ماندگار خواهد ماند، همچنان نامی است که در ذهن هر ایرانی به کرات تکرار میشود. فرح پهلوی به همراه جرالد فورد، رییس جمهور آمریکا و اردشیر زاهدی، سفر ایران در آمریکا، واشنگتون، ۱۳۵۷
فرح و محمد رضا پهلوی در قایق تفریحی، دریای سیاه، شوروی، ۱۳۴۵
فرح پهلوی در حال اسکی روی آب در دریای سیاه، شوروی، دهه ۱۳۴۰
فرح و محمد رضا پهلوی، شوروی، ۱۳۴۵
فرح و محمد رضا پهلوی در شوروی ۱۳۵۰
فرح پهلوی و نیکولای پودگورنی، رییس جمهور شوروی، ۱۳۴۵
استقبال رسمی از فرح پهلوی، اتحاد جماهیر شوروی، ۱۳۵۰
سفر شاه و فرح دیبا به تایلند. از چپ: بومیبول، پادشاه تایلند، محمدرضا شاه، فرح دیبا و سری کیت، ملکه تایلند. محل: قصر سالاسالاتای. 1346
سفر شاه و فرح دیبا به مالزی. از چپ: ملکه مالزی، محمدرضا پهلوی پادشاه مالزی و فرح دیبا. 1346
فرح پهلوی در موزه کرملین، ۱۳۴۴
فرح پهلوی در بازدید از کتابخانه لنین در شوروی، ۱۳۵۰
فرح پهلوی پس از گرفتن دکترای افتخاری، اواخر دهه ۱۳۴۰
فرح پهلوی به همراه مادرش فریده دیبا (نفر سوم از چپ) به همراه اسقف اعظم کلیسای ارتدوکس، مسکو، ۱۳۵۰
محمدرضا پهلوی و فرح دیبا در سفر به هند و دیدار با ایندیرا گاندی، ۱۳۴۸
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان