زانیار ابوبکری، جوان ۲۲ سالهای بود که دیپلم مکانیک داشت و بعد از سربازی، در یک مکانیکی کار میکرد. در کنار مکانیکی، کار نمای ساختمان هم انجام میداد. به تازگی نامزد کرده بود و روز ۲۵ آبان سال ۱۴۰۱ قرار بود عروسی کند. اما ۲۰ روز قبلش در اعتراضهای مهاباد کشته شد.
حکومت همانند بسیاری دیگر، مسئولیت کشتن او را هرگز نپذیرفت و مدعی شد که مخالفان به او شلیک کردهاند. زانیار در روز پنجم آبان کشته شد؛ روزی که اعتراضهای مهاباد به خاک و خون کشیده شد و به جز زانیار، شهروندان بیشتری مانند کبری شیخه، شاهو خضری، مسعود احمد زاده و فرشته احمدی نیز کشته شدند.
در این روز مراسم خاکسپاری اسماعیل مولودی در مهاباد برگزار شد و بسیاری برای نشان دادن اعتراض خود به خیابان رفتند.
به گفته یکی از منابع نزدیک به خانواده ابوبکری، وقتی زانیار تصمیم گرفت که در اعتراضهای پنجم آبان شرکت کند، مادرش بسیار نگران بود. او در پاسخ گفته بود: «اگه همه برن اعتراض، مردم پیروز میشن.»
در نهایت علاوه بر زانیار، مادر و برادر کوچکتر او نیز به خیابان رفتند. منبع نزدیک به خانواده که امکان افشای نامش نیست به بیبیسی فارسی گفت که وقتی زانیار تیر خورد، مادرش موفق شد او را با کمک مردم به بیمارستان برساند.
زانیار ابوبکریاین منبع میگوید: «زانیار رو بردن اتاق عمل اما ۲۰ دقیقه بعد تموم میکنه. پیکرش رو به خانواده میدن و میگن تا مامورها نیومدن زانیار رو ببرین. دکترها خیلی به خانواده کمک کردند. همسایهها و مردم هم اطراف خانواده جمع شدن و نذاشتن مامورها نزدیک شن.»
در نهایت خانواده زانیار موفق شدند که مراسم خاکسپاری او را برگزار کنند. اما این مراسم نیز با حمله ماموران روبهرو شد: «مامورها خیلی تلاش کردند مراسم رو به هم بزنن. خیلی از حاضران در خاکسپاری با کلی ساچمه توی بندنشون رفتن مراسم.»
در گواهی فوت زانیار ابوبکری، دلیل فوت «برخورد جسم سخت یا تیز و پارگی سیاهرگ بر اثر اصابت گلوله جنگی» نوشته شده است. اما حکومت روایتهای دیگری را مطرح کرده و از خانواده خواسته آن را تکرار کنند. خواستهای که خانواده قبول نکردند:
«پدر و مادرش رو احضار کردن. اول گفتن معترضها زانیار رو کشتن. از کلمه ضد انقلاب استفاده کردند. خانواده قبول نکرد. پدرش گفته بود موقعی که زانیار تیر خورده چند تا پهپاد توی آسمون بوده. چرا اونها رو چک نمیکنین ببینین کی تیراندازی کرده؟ بعد گفتن مامورا نکشتنش. بعد گفتن زانیار مشکل روحی داشته و خودکشی کرده. درحالی که جلوی چشم مادرش بهش تیراندازی کردن.»
مزار زانیار ابوبکریزانیار برای آینده بهتر به خیابان آمده بود؛ بدون سلاح و به شکل مسالمتآمیز به دنبال تغییر بود: «زانیار خیلی آرزو داشت. نمیتونست بهشون برسه چون وضع مالی خانوادهش زیاد خوب نبود. حتی نمیتونست وام بگیره برای ازدواجش. ضامن نداشت. با پول کارگری هم نمیتونست. اعتراضها رو شرکت میکرد برای اینکه میخواست حکومت عوض شه و بتونه به آرزوهاش برسه.»
زانیار ابوبکری رابطه نزدیکی با خانوادهاش داشت؛ رابطهای که حالا درد و رنج فراوانی برای نزدیکانش به جا گذاشته:
«خانواده و نامزدش در شرایط روحی خوبی نیستن. نامزدش مدتی در خونه پدری زانیار موند. درد بزرگیه. تحملش راحت نیست. عاشق خانوادهش بود. زانیار بدنسازی و کشتی میرفت. عاشق حیوانات خانگی بود. شوخ بود و با خانواده رابطه خیلی خوبی داشت. عاشق خواهر و برادرش بود. با مادرش و پدرش رفیق بود.»