امیرسرتیپ دوم خلبان جانباز محمود ضرابی، طی روزهای اخیر در پی شدتگیری ناگهانی بیماری سرطان در بیمارستان بستری و دیروز شنبه ۸ مهر چشم از جهان فرو بست.
امیرسرتیپ دوم محمود ضرابی در ۲۳ اسفند سال ۱۳۲۵ در کرمان متولد شد و در سال ۱۳۴۶ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش شد و پس از طی دوره خلبانی F-4 در آمریکا، سال ۱۳۴۹ به ایران بازگشت.
وی که همزمان با آغاز دفاع مقدس، جانشین معاونت عملیات پایگاه ششم شکاری بوشهر را عهدهدار بود، در چندین عملیات مهم برونمرزی حضور داشت.
امیر سرتیپ دوم خلبان ضرابی در سال 1360 اولین مرکز آموزش جنگنده F-4 را در ایران راه اندازی کرد.
وی مسئولیت های مهمی همچون معاونت عملیات پایگاه بوشهر، فرماندهی گردان آموزشی ۶۱ پایگاه شکاری بوشهر و گردان ۱۱ شکاری پایگاه مهرآباد را در کارنامه خود دارد و به مدت سه سال نیز به عنوان وابسته نظامی ایران در چین مشغول بوده است.
مرحوم ضرابی در سال های اخیر با راه اندازی کانون خلبانان ایران، به عنوان دبیر این کانون، تلاش های بسیاری در ثبت خاطرات خلبانان جنگ و انتقال تجربیات آنان به نسل جدید انجام داد.
خاطره کاپیتان محمود ضرابی از استفراغ محسن رضایی در F۵ کاپیتان محمود ضرابی در میزگرد خلبانان هواپیمای F4 در سالهای جنگ، خاطرهای از ترس محسن رضایی از پرواز با F۵ میگوید؛ در حالی که پیش از سوار شدن، دربارهی این هواپیما گفته بود «بابا F5 که موتور وسپاست…»!
بخشی از این میزگرد که مهرماه امسال در خبرگزاری مهر برگزار شده بود را در زیر میبینید و میخوانید:
ضرابی: وقتی حصر آبادان شکست، گفتند میخواهیم خبر را مستقیم و بهسرعت به بنیانگذار جمهوری اسلامی برسانیم. چهکسی باید این کار را بکند؟ برادر عزیز بزرگوارمان سردار محسن رضایی را مأمور این کار کردند. گفتند چهطور برویم؟ گفته شد یک F۵ را زین کنید، یکخلبان ایشان را ببرد. گفتند «بابا F5 که موتور وسپاست…»
* محسن رضایی این را گفت؟
ضرابی: بله. من با خودش هم حرف این ماجرا را زدهام.
* بله. من روایت این ماجرا را خواندهام ولی این حرف را نشنیده بودم.
خلاصه قبلاً هم گفته بود «اینخلبانها چه میگویند برونمرزی برونمرزی! ۵ دقیقه در هواپیما مینشینند و میروند بمب میزنند و برمیگردند شد برونمرزی؟» گفتیم بسیار خب! حسین یزدانشناس رئیس عملیات…
براتپور: حقشناس!
ضرابی: نه. نه.
براتپور: حقشناس، (محسن) رضایی را برده.
ابوذر ضرابی: حقشناس معاون عملیات بود ولی حقشناس او را برد.
ضرابی: آقا از من بپرس! حسین یزدانشناس خودش هم هنوز زنده است. حقشناس بود که با جیپ چپ کرد. حسین یزدانشناس، محسن رضایی را مینشاند کابین عقب F5 و او را به تهران میآورد. آقای رضایی هم سه تا پلاستیک (استفراغ) پر میکند و بعد با آمبولانس و برانکارد او را میبرند.
[براتپور و زمانی میخندند.]
ضرابی: رضایی یکسرباز واقعی است. ما قبولش داریم.
براتپور: (با خنده) آن خلبان هم صاف و مستقیم پرواز کرد و مانور خاصی نداده بود.
ضرابی: معاون وزارت دفاع در قید حیات است؛ دکتر امینی. او به من گفت «ضرابی اینها که اینهمه میگویند پرواز پرواز، مگر چهکار میکنند؟» دوستی را خطاب قرار دادم و گفتم «آقای محمود قدیری، فلانروز آقای دکتر معاون وزیر دفاع میآیند. شما یکسورت در سیمیلیتور (شبیهساز) با ایشان پرواز کن!» چند روز بعد آقای دکتر را دیدم و پرسیدم چه شد؟ گفت در دستگاه سیمیلیتور نشسته و وقتی دستگاه را روشن کردهاند، دیده ضربان قلبش به ۲۰۰ رسیده. در نتیجه گفته «نه. آقا. من الان سکته میکنم.» ایشان روی زمین در دستگاه سیمیلیتور نتوانست بنشیند؛ پرواز داخلی و برونمرزی که جای خود دارد.
وقتی خلبان [با انگشتانش با تاکید نشان میدهد] چهارهزار مایل کف زمین، هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ را بنزینگیری میکند، میبرد و میآورد؛ این هنر است. حالا از آن بزرگتر، کاری که محمود اسکندری کرد؛ در همه جهان پرواز شکاری، یکنفر قادر به انجام آن کار نیست؛ که برایتان تعریف خواهم کرد.