برترینها: جایگاه ابراهیم گلستان در فرهنگ و هنر ایران جایگاه غیرقابل انکاریست، او مسبب بسیاری از اتفاقات مبارک هنری دهه 40 و 50 خورشیدی بوده، این که این روزها در شبکههای اجتماعی برخی به نکات منفی کاراکتر او بیشتر اشاره میکنند بیشتر شاید بدین خاطر باشد که جامعه ایرانی کم کم دارد یاد میگیرد که چگونه به مفاخر خودش نگاه کند، جامعه رفته به سمت اسطورهزدایی و آدمهای مهمش را واقعی میبیند. گلستان مسبب بسیاری از اتفاقات مبارک فرهنگی بوده، قلم تاثیرگذاری داشته، فیلم خیلی خوب در کارنامهاش دارد، اما خب عضو حزب توده هم بوده، نگاه چپ داشته، منتقد رژیم سابق بوده اما بعد از سرنگونی همان رژیم در ایران نمانده، گلستان همه اینها با هم است.
یکی از حواشی مورد توجه بعد از فوت گلستان، مساله خانهایست که در انگلستان داشته، برخی میگویند او که نگاه چپ داشته و منتقد پهلوی بوده پس چرا در چنین خانه اعیانی زندگی میکرده، در واقع منتقدان معتقدند این شکلی از تناقض است، البته که خانواده گلستان یک خانواده خانزاده و به اصطلاح فئودال بودند و داشتن چنین ثروتی اصلا بعید نیست، آنها همیشه و هنوز متمول بودند و ربطی هم به حکومتها ندارد، بیشتر آن نگاه چپ گلستان مورد پرسش است، این یادداشتی از سعید عقیقی(منتقد سینما) آوردیم که به منازعات پیرامون مرگ گلستان نگاهی شسته رُفته داشته و بعد ماجرای خانه گلستان در انگلیس را مرور کردهایم
«سر کلاس بودم که یکی از هنرجویان خبر داد ابراهیم گلستان رفت . آثار نویسنده یا هنرمند نه تنها معیاری برای شناخت او ، که محکی برای شناخت فضا و حد درایت آدمهای پیرامونش فراهم میسازد . پیشنهاد میکنم نام ابراهیم گلستان را حذف کنیم و نام نویسندهای دیگر را بگذاریم و جملهها را بخوانیم :« لویی فردینان سلین فاشیست بود … ناظم حکمت زن و بچهاش را ول کرد و رفت … داستایفسکی قمارباز بود … هدایت مریض روانی بود - مگر خودکشی نکرد ؟- روسو فاسد و بیوفا بود …شوپنهاور متفرعن بود … آلنپو الکلی بود … تولستوی خشکهمقدس بود …جمالزاده و علوی وطنشان را رها کردند و در نیم قرن پایانی عمرشان چیز زیادی ننوشتند …»
در پایان احکام صادرهی ما در مقام قاضیالقضات ، ته کیسه چیزی نمیماند جز عملیات شعبان بیمخ ،تور خداحافظی شهرام شبپره - که صد البته این دوتای آخری مهمترین رویدادهای سیاسی و هنری قرن بیستم و بیست و یکماند - . به زبان سادهتر ، خودمان میمانیم و کفتارهای پیرامونمان . در اینصورت ، ما که خود میدانیم جز شبکههای اجتماعی فرودگاهی و غیر از پرواز بر بال جهالت مردمان راهی نداریم ، طبیعیست از هر که چیزی ماندگار ساخته و ما خوانده یا گاهی فقط شنیدهایم ، بدمان بیاید . ابراهیم گلستان وقتی همه در فیلمها دور استخر دنبال هم میدویدند - و البته اکنون هر که در دهه۱۳۴۰ توی حوض افتاده داشته تئوریهای سوزان سونتاگ را تمرین میکرده - ، خشت و آینه و موج و مرجان و خارا و اسرار گنج دره جنی و تپههای مارلیک ساخته است . دیروز بیخبر از مرگ او ، سر کلاس دو تکه از « از روزگار رفته حکایت» و « عشق سالهای سبز» را خواندم ؛ و صد البته «گیلهمرد »علوی را . کار معلم آشنا ساختن هنرجویان با فهم درست در هنر است . شاید از کفتار جماعت دور بماند . اگر هم نماند ، دست کم امید به درستی در آدمی زنده میماند . همین یک جملهاش در « مد و مه» برای اثبات حقانیتاش در داستان و شناخت فضای پیرامونش کفایت میکند :« دجال واقعیت است و عیسا امید». باقی بقایتان»
یکی از کاربران به نام میم آزاد نیز طی رشته توئیتی درباره این خانه نوشت: خانه ابراهیم گلستان یک عمارت قرون وسطایی گوتیک در بولنی، غرب ساسکس، در انگلستان است، که بیشتر شبیه به شاتو (کاخهای محل اقامت اشراف و نجیب زادگان) فرانسوی است تا خانههای انگلیسی. این بنا دارای دروازه ورودی بزرگی با گریفینهای (تندیسهای بزرگ افسانهای) عظیم است که با بالهای گشوده شما را به داخل محوطه دعوت میکنند. فضای داخلی خانه نیز مانند بیرون آن زیبا و منحصر به فرد بوده و نکته جالب توجه این است که تمامی اتاقهای خانه مجهز به حمام اختصاصی است. این خانه بین سالهای1960 تا 70 از لوکیشنهای محبوب سینماگران بوده است و فیلمهایی مانندOh What a Lovely WarوLegend of Hell House و The Black Windmillدر این خانه فیلمبرداری شدهاند و در سال 1981 این خانه توسط ابراهیم گلستان خریداری و اکنون طبقهی دوم این خانه رویایی تبدیل به هتل شده است.
وتن هم در ادامه نوشت: خونه ابراهیم گلستان سرای وایکهرست یک ساختمان با معماری نئوگوتیک در انگلیس است که سال ۱۸۷۱ به دست ادوارد میدلتون بری طراحی شده است. سرای وایکهرست از اواخر قرن بیستم خانه ابراهیم گلستان بود و تا زمان مرگش در اینجا زندگی می کرد. زمینهای این خانه از آهن و سیمان نسوز ساخته شــدهاند و هر 83 اتاق آن به سیستم گرمایشی، بالکن اختصاصی و اتاق نقاشی مجهز هستند. در ســال 1930 این عمــارت تبدیل به هتل شــد و در خلال جنگ جهانی دوم توسط سربازان کانادایی داخل و محوطه بیرونی بنا مصادره شــد. 26 سال بعد از اتمام جنگ، این عمارت با شکوه به تدریج تبدیل به مخروبهای شــد که حیواناتی مانند گاو و گوســفند در آن زندگی میکردند. اینجا بود که مردی بــه نام جیمز دویل اقدام به خرید این خانه کرد و تصمیم گرفت آن را بازســازی کند. دویل در ســال 1971 به داد این مخروبه رسید و با پرداخت 250 هزار پوند عمارت و 180 هکتار از محیط جنگلی اطــراف آن را خرید.
روزنامه آرگوس نیز در ســال ۲۰۰۴ گزارشی درباره اینکه چگونه این قصر از تخریب نجات پیدا کرد نوشت و نقبی به مصاحبه این روزنامه با دویل در ســال 1981 زد. دویل که صاحب یک روزنامه محلی نژادپرستانه و گردآورنده عتیقه بود به این روزنامه گفته بود که برای بازسازی این قصر 200 هزار پوند هزینه کرده است و این روزنامه همچنین اطلاعاتی درباره قیمتی که دویل برای فروش این خانه در نظر گرفته بود منتشر کرده و نوشته است: در سال 1975 دویل این خانه را به قیمت 285 هزار پوند برای فروش گذاشت و گفت وقتش رسیده که به خانهای کوچکتر نقل مکان کنم. در ادامه این گزارش به اسم خریداران جدید اشاره نشده اما آمده: در سال 1984 ،همان سالی که صاحبان جدید این قصر در آن ساکن شــدند که ما میدانیم همان سال ابراهیم گلســتان این خانه را خرید دویل اعلام ورشکســتگی کرد.اگــر ادعای این روزنامه درســت باشــد احتمالا گلســتان این خانه را به قیمت 285 هزار پوند از دویل خریداری کرده است. با توجه به این گزارش این ملک به تدریج تقسیم شــد و در حال حاضر 30 هکتار از محیط جنگلی اطراف این خانه به نام گلستان است.
در آخر حسن با انتشار تصویر زیر و به شوخی نوشت: از طریق گوگل ارث کاخ ابراهیم گلستان تو انگلیس و دیدم، میل به خودکشیم بیشتر شد شما فقط کوچههای اطراف و ببین.