نویسنده: عبدالستار دوشوکی
صاحب این قلم بدون آن که از سابقه کاری و عقبه ایشان ذره ای اطلاع داشته باشم برای سالیان متمادی طرفدار اشعار و طنزهای آقای عالی پیام (هالو) بوده ام. اما حادثه ناگوار میدان ترافالگار لندن (که بنده آن را شدیدا محکوم می کنم) نه تنها باعث شد که سابقه ایشان زیر ذره بین قرار گیرد, بلکه این سوال مشروع مطرح شود که ماموریت به خارج آمدن هالو مبارزه با رژیم فعلی است یا با رژیم سرنگون شده قبلی؟
بعنوان مثال بنده هرگز نمی دانستم که هالو در دوران "طلایی" دهه ٦٠ به مدت ٨ سال عضو سپاه پاسداران بوده, و سمت ها و ماموریت های مختلفی از جمله "ماموریت به افغانستان" در کارنامه درخشان ایشان است. هالو در اول مهر ١۳٩٩ در مصاحبه با روزنامه شرق (لینک ١) می گوید: " من در روزنامه جمهوری اسلامی کار میکردم که سردبیرش آقای میرحسین موسوی بود. آقای میرحسین که سرپرست وزارت خارجه شد, بچههای تیم را از روزنامه جمع کرد و آورد وزارت خارجه", و من از سال ٦٠ تا ٦٨ از سپاه مامور به خدمت در وزارت خارجه بودم. وی در برنامه صفحه دو بی بی سی فارسی (لینک ٢) از سپاه پاسداران "دوران طلایی امام" یعنی دهه ٦٠ با قاطعیت و افتخار دفاع کرد.
بیشترین جنایت های جمهوری اسلامی در همان اوایل انقلاب و بخصوص در دهه سیاه ٦٠ رخ داد. موضع گیری ضد اپوزیسیونی شخصی که در آن دوران دهشتناک و خونریز عضو سپاه بوده و از آن با افتخار دفاع می کند, باید مورد پرسش قرار گیرد. بخصوص اگر چنین موضع گیری هایی باعث ایجاد تفرقه و تشتت و با تبلیغات رسانه ای سبب "بی آبرویی" اپوزیسیون برون مرز شود؟ بر همگان روشن است که نفوذی های جمهوری اسلامی با پوشش های ظاهری مختلف و متضاد (از سلطنت طلب گرفته تا جمهوریخواه) در ایجاد جنگ "حیدری نعمتی" تعلیمات لازمه را آموخته اند. بنده با چشمان خودم در همان میدان ترافالگار لندن بارها این نوع درگیری های هدفمند و "عواقب دار" را شاهد بوده ام. به همین دلیل از میدان ترافالگار لندن دوری می جویم. چون به چشم خویش دیده ام که بعد از تصرف کلاب هاوس, میدان ترافالگار لندن نیز توسط نفوذی های نظام تصرف شده است.
در انگلیسی واژه معروفی است بنام (Agent Provocateur) که مامور مخفی اخلالگر است. چنین اشخاصی با ماموریت های ویژه به ظاهر متضاد یکدیگر و ایجاد جنگ حیدری نعمتی با نقشه قبلی وارد اجتماعات شده و سبب درگیری و ارتکاب جرم سیاسی و یا اجتماعی و غیر اخلاقی جهت تخریب یک آرمان و همگرایی ایرانیان می شوند و برای این کار از هر چیزی مایه می گذارند. چیزی شبیه عملیات انتحاری یک آدم "بی مغز". دقیقا اتفاقی که توسط عوامل بظاهر دو آتشه اما مشکوک در میدان ترافالگار لندن رخ داد. می گویند یک دست صدا ندارد. لذا در چنین مواردی باید دو "دست" یا "دسته" مثل دو لبه یک قیچی علیه یکدیگر کار کنند تا برآیند مطلوب حاصل شود. همانگونه که عرض کردم, در ماههای گذشته درگیری های بغایت خشن و سخیف تری در میدان ترافالگار لندن رخ داده بود که پلیس هم با دستگیری ها وارد عمل شده بود.
اما نکته قابل تامل اینجاست که بر طبق شواهد عینی و ویدئوها, پنج مامور پلیس لندن در کنار این درگیری و "تعرض جنسی" حضور پررنگی داشتند. بر طبق قوانین بریتانیا شخص مجرم و متعرض باید دستگیر شود. چرا آقای هالو در همان میدان و یا بعد از آن از فرد متعرض شکایت نکردند؟ چرا به جای شکایت کردن, اصرار ایشان فقط در ایجاد جنجال رسانه ای و تهیه خوراک تبلیغاتی علیه اپوزیسیون برونمرزی بوده و است؟ وانگهی چرا فرد متهم که ادعا می کند تعرضی صورت نگرفته به دلیل هتک حرمت از هالو شکایت نمی کند؟ چرا این "جرم" پیگیری قانونی نمی شود تا بقول حافظ خوش بود گر محک "قانون" آید به میان تا سیه رو شود هر که در او غش باشد؛ یا وگرنه نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد ـ ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد. حال بگذریم از اینکه بر اساس ویدئوهای بیشمار خود هالو, وی ماموریت خود به انگلیس را عناد و ضدیت تمام عیار با رژیم گذشته معرفی می کند. راستی چه ضرورتی داشت که یک ضد سلطنت دو آتشه و نامور (که اعتبار و آوازه خود را در سایه جمهوری اسلامی اندوخته است) اصرار به رفتن به گردهمایی طرفداران پادشاهی داشته باشد و آنها را تحریک کند؟
هالو در پایان مصاحبه با ایران اینترنشنال در همین مورد, بجای بدهکار بودن یک توضیح در مورد سابقه خود در سپاه, به ناگاه طلبکار شده است و می گوید کسانی که اکنون (حتی بعد از سالها همکاری بار رژیم) از ایران خارج میشوند ارزش آنها به مراتب بیشتری از جایگاه کسانی است که اوایل انقلاب از "جهنم جمهوری اسلامی" فرار کردند. بر اساس استدلال ایشان باید از امثال محمودرضا خاوری مدیر عامل پیشین بانک ملی ایران تجلیل نمود زیرا ارزش وی از "جان به در بردگان" قتل عام های دهه ٦٠ بسیار بیشتر است. قدیما ضرب المثلی بود که می گفت: " بدهکار رو که رو بدی طلبکار میشه".
در پایان باید تأکید کنم که بنده نه تنها هیچ گونه خصومت شخصی با آقای عالی پیام نداشته و ندارم, بلکه از طرفداران پروپاقرص طنز و اشعار ایشان بودم. اما اکنون سوالات جدی مطرح است. چرا نوک پیکان تیر زهرآگین ایشان متوجه حکومتی است که بیش از ٤٤ سال پیش سرنگون شد و وجود ندارد. چرا ایشان حاضر به شکایت کردن از متهم نیست اما با مظلوم نمایی در یک طوفان تبلیغات رسانه ای خود را "قربانی ء طلبکار" معرفی می کند و رسانه ها نیز این پلتفرم را در اختیار ایشان گذاشته اند تا ره آورد و پیامد این "غوغاسالاری رسانه ای" بی اعتبار کردن اپوزیسیون برون مرزی باشد. باز هم از حافظ می گویم که می گوید: "ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز / مست است و در حق او کس این گمان ندارد.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان