محمود دلخواسته می نویسد:
سه سال قبل در مقاله ای تحت عنوان: «چماقداران مجازی پهلوی چی و سکوت رضایت آمیز رضا پهلوی.» (1) از جمله نوشتم:
«اینکه (رضا پهلوی) در حال حاضر که دارای هیچ قدرتی نیست، چماقداران ایشان در فضای مجازی میتازند و فضای گفتگوی سیاسی را آلوده میکنند، بر فرض محال فردا، همینها از فضای مجازی به خیابانها و خانهها خواهند ریخت و به مانند پدر و پدر بزرگ، قلمها خواهند شکست و لبها خواند دوخت و خونها خواهند ریخت.»
ولی معلوم شد که نباید منتظر رفتن به وطن شد تا چماقداران رضا پهلوی، این پیراهن قهوه ای های «دیکتاتور سوم پهلوی»، چهره واقعی خود را به نمایش در آورده و بر دگر اندیشان بتازند. لت و پار کردن دگر اندیش و ایجاد وحشت در تظاهرات لندن، بروکسل و دیگر شهرها در غرب. با زور و فریب، در اختیار گرفتن سکوهای سخنرانی و برنامه ریزی های قبلی برای در اختیار گرفتن اطراف محل سخنرانی ها و شعارهایی در مرگ مخالفان خود دادن و به پیروی از فاشیستهای حزب اللهی، با شعار هایی معادل
«حزب فقط حزب الله/رهبر فقط روح الله.»
دادن، مانند:
«رهبر ما پهلوی اه/ هر کی نگه اجنبیه.»
که نشان از برنامه یک حزبی کردن وطن و بر پایی حزب «رستاخیز نوین» را به روش پدر، ایجاد کردن دادن و مانند گله ای از گرگهای فوکل کراواتی و خانمهایی که مجهز به آخرین مدهای لباس پاریس و نیویورک هستند، به دنبال فرزندان اصحاب استبداد حاکم افتاده و توهین کردن و فیلم گرفتن و با افتخار منتشر کردن ( خانم مسیح علینژاد، هم برای اینکه از قافله عقب نماند هم فیلم خانه یکی از این فرزندان را منتشر تا چماقداران هدف بعدی را شناسایی کنند، که به اعتراض و هشدار آقای هادی خرسندی منجر شد.) (2)
همه نشان از آن دارد، که بر فرض محال، اگر اینها دست بالا را بگیرند، دوباره سرنوشت وطن، نه حکومت قانونی بر گرفته از حقوق انسان و حقوق شهروندی، بلکه تیغ و درفش خواهد بود و چماق و شکنجه و اعدام هر ایرانی است که مشکلی با شعار فاشیستی:
«رهبر ما پهلوی اه/ هر کی نگه اجنبیه.» داشته باشد.
اینها کافی نبود، آقای رضا پهلوی که در عیان، برای دموکراسی و آزادی سینه می زنند و پیراهن می درند، را یکدفعه در میان لس آنجلس، در میان گردن کلفتها و شعبان بی مخ (ملقب به تاج بخش) ها و حسین رمضان یخی ها و ناصر جیگرکی های زمان دیدیدم که تربیون سخنرانی را در اختیار گرفتند.
باز اینها کافی نبود، معلوم شد که ایشان وقتی به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند و با یار غار خود، پرویز ثابتی، که به «آیشمن ایران» معروف است و جنایتکاری که اعترافات استالینی تلویزیونی مخالفان شکنجه شده خود را در ایران مد کرد و معلم شکنجه گران و باز جوهای رژیم خمینی شد، راهکار می جویند. بطوری که اعتراض وزیر فرهنگ پدرش را هم در آورد و برای هشدار دادن به مردم ایران که «دیکتاتور سوم پهلوی" چه آشی را برای مردم ایران می خواهد بپزد به آقای مشیری گفته است که سه بار برای دیدار رضا پهلوی رفته و هر سه بار ثابتی آنجا تشریف داشته است. (3)
ولی از آنجا که ایشان باور کرده که تخت طاووس بیتاب جلوس ایشان بر آن است، زودتر از زمان مناسب دست خود را رو کرد و به حساب خودش «آس تک» زد و به جنایتکار اجازه داد تا در تظاهرات لس آنجلس که خود آن را در محاصره شعبان بی مخها، فتح الفتوح کرده بود، شرکت و با خنده ای نمکین در کنار دخترانش عکس گرفته و منتشر کند و هوادارانش عکس این دو را در کنار هم با افتخار بالا ببرند.
البته از آنجا که هوش و فراست سیاسی داشتن هیچگاه یکی از صفات مشعشعه آقای رضا پهلوی و مشاورانش نبوده است، هیچ متوجه نشد که وقتی آیشمن را هوا می کند، ندانسته خود را در مقام هیتلر قرار می دهد. چرا که آیشمن ها بدون هیتلر ها نمی توانست وجود داشته باشند. همانگونه که لاجوردی ها و رئیسی ها، بدون خمینی و خامنه ای نمی توانستند وجود داشته باشند.
از تاریخ باید آموخت و اینکه تاریخ بما می گوید که شاهان و بسیاری از گنده لاتهای روحانی ، فوجی از گردن کلفتها و اوباش را همیشه دور و بر خود داشته اند تا در زمان مورد نیاز بزنند و بشکنند و بسوزانند و بکشند. نسل ما ظهور این چماقدارها را کم کم در بعد از انقلاب دید و کم کم معلوم شد که سازمان دهنده آنها سران حزب جمهوری اسلامی و مجاهدین انقلاب اسلامی و آقای هادی غفاری می باشند که در زیر چتر حمایتی قاضی القضات، قلب طپنده آزادی!، آیت الله بهشتی عمل می کنند. به همین علت با وجودی که به گزارش اطلاعات ارتش در اردیبهشت 60، بطور متوسط 1200 حمله به دیگر گروه های سیاسی می کردند، حتی یکی از آنها دستگیر نشد. ولی در جریان کودتای خرداد 60 معلوم شد که در واقع سر دسته اصلی آنها، شخص شخیص آقای خمینی بوده است که در تظاهرات 30 خرداد در حمایت از رئیس جمهور بنی صدر، اجازه شلیک و قتل معترضان را هم داده بود.
این آموختنها بما می گوید که آقای رضا پهلوی همیشه به ارزش این اوباش در باز گرفتن تخت سلطنت پی برده است و آنها را بکار گرفته است و می گیرد. ولی از آنجا که از زیرکی سیاسی خمینی ذره ای ارث نبرده است، نه بعد که قبل از بر تخت نشستن دست خود را رو کرده است.
نتیجه گیری:
به یمن سانسور ساواک که حتی داشتن رساله آداب طهارت آقای خمینی را هم در میان کتب ضاله قرار داده و دارنده آن به جرم به خطر انداختن امنیت ملی، به زندان می افتاد، ما از گذشته و کارنامه آقای خمینی اطلاع نداشتیم و هیچ نمی دانستیم که ایشان از سینه زنان کودتای 28 مرداد بوده و کودتای آمریکایی-انگیسی را سیلی خوردن مصدق از اسلام. در غیر اینصورت محال ممکن بود که سکان کشتی انقلاب را در دست ایشان قرار دهیم. در آن زمان، محبوبیت آیت الله طالقانی مصدقی اگر از آقای خمینی بیشتر نبود کمتر نبود. بنا بر این زمانی به ماهیت ضد مصدقی خمینی پی بردیم که دیر شده بود.
ولی نسل حاضر، در وضعیت عکس وضعیت نسل ما قرار دارد و براحتی و با چند کلیک کردن می تواند به گذشته و کارنامه آقای رضا پهلوی و دیگران پی ببرد. از جمله به این جهت و کوشش در روشنگری بود که زمانی که آقای رضا پهلوی در مصاحبه با سایت معتبر فوکوس آلمانی، بعد از اینکه در توجیه دیکتاتوری پدرش فرمودند (4) که مردم ایران لیاقت دموکراسی را نداشتند، اعلام کردند که شاه قانونی ایران می باشند. در نتیجه در آغاز، زنده یاد محمد امینی مقاله ای خطاب به ایشان نوشته که شما که تا کنون خود را یک شهروند معمولی می دانستید، حال چگونه شد که خود را شاه قانونی! ایران اعلام کرده اید؟ اینگونه کوششی بمدت یکسال و نیم را شروع کرده و در چندین مقاله به فارسی و انگیسی ایشان را به چالش کشیدم. ایشان هم برای پنهان کردن دم خروس، متوسل به چندین دروغ شدند تا جایی که اعلام کردند که از سایت فوکوس به دادگاهی در برلین شکایت کرده اند. نتیجه پیگیری معلوم کرد که آنهم دروغی بیش نبوده است. (5)
منظور اینکه، بر فرض محال بر تخت نشاندن دیکتاتور سوم پهلوی و دوباره گرفتار سرکوب و سانسور و فساد و جنایت شدن، دیگر نمی تواند بگوید که نمی دانستیم که در پشت دستکش ابریشمی دموکراسی و آزادی خواهی فرزند شاه، دست آهنین استبداد و دیکتاتوری پنهان بوده است.
شانس بسیار بزرگ دیگر این نسل این است که بر خلاف آقای خمینی که در پاریس وعده در باغ بهشت را می داد و دیدیم که چه شد، بکار گیری زبان فریب و دروغگوییهای مکرر ایشان و چماق و عربده کشی و زدن و شکستن مخالفان خود در قلب کشورهای غربی، از الان به صدای و با رسا ترین صداها و پر رنگ ترین رنگها، تصویر نظامی را که در پی ایجاد آن می باشند برای ایرانیان رسم کرده اند و از هم اکنون در دروازه جهنم استبدادی دیگر را نشان می دهند.
آخر اینکه، انقلاب بهمن، با وجود کودتایی که در خرداد 60 بر ضد آن رخ داد، به یک موفقیت عظیم تاریخی دست یافته است و آن ویران کردن ستون پایه سیاسی استبداد تاریخی - سلطنت- شد و در حال ویران کردن ستون پایه مذهبی آن، که روحانیت قدرت طلب و قدرت زده است، می باشد. اگر نسل جوان موفق شود که این ستون پایه را هم ویران کند، کوششهای 130 ساله ایرانیان برای استقرار جمهوری شهروندان ایران به نتیجه خواهد رسید. در غیر اینصورت، دوباره، روحانیت سنتی برای حفظ خود با سلطنت پیوند خواهد خورد و ایران دوباره گرفتار استبداد تاریخی شاه و شیخ خواهد شد. فردا دیگر نخواهید تواتست بگویید که نمی دانستیم و کسانی ما را مطلع نکردند و هشدار ندادند. تصمیم با شماست
(1)
https://news.gooya.com/2020/10/post-44314.php
(2)
https://news.gooya.com/2022/12/post-71687.php
(3)
https://www.instagram.com/p/CpP8qjrgZod/?hl=fr
(4)
رضا پهلوی و ادعای شاه قانونی ایران بودن از زبان خودش (بخش اول و آخر)
https://www.tribunezamaneh.com/archives/147788
(5)
https://www.tribunezamaneh.com/archives/148592