شکستن هم‌زمان ۴ دنده و استخوان شانه؛ روایت شکنجه‌های یک طبیعت‌گرد تهرانی

علیرضا بعد از ده روز بازداشت در کلانتری «باغ فیض» تهران و پلیس اطلاعات و امنیت ناجا، سرانجام ۲۱آبان‌ به بند ۴ زندان اوین منتقل شد و مدت ۳ هفته را با پرستاری‌ زندانیان سیاسی سپری کرد، تا این‌که روز ۱۴آذر با قید وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی، موقتا آزاد شد.ایران وایر:رقیه رضایی
«علیرضا شفیعی‌خواه»، طبیعت‌گرد ۳۸ ساله، دانشجوی کارشناسی‌ارشد برنامه‌ریزی شهری، حوالی ساعت ۹:۳۰ شب ۱۱ آبان، در حالی‌ که در میدان پونک تهران از دوستان خود جدا شده بود و به سمت ماشینش می‌رفت، مورد حمله ماموران امنیتی لباس‌شخصی قرار گرفت.

از همان لحظه بازداشت، ضرب‌وشتم شدید آغاز شد، به‌نحوی که استخوان اصلی شانه راست او شکست. در اثر ضرباتی که ماموران با لگد به او زده بودند و به‌خصوص به‌دلیل «جفت‌پا» پریدن یکی از ماموران روی بدن علیرضا، ۴ دنده سمت چپ او شکسته و رباط و مینیسک پای راستش نیز پاره شده است.

علیرضا بعد از ده روز بازداشت در کلانتری «باغ فیض» تهران و پلیس اطلاعات و امنیت ناجا، سرانجام ۲۱آبان‌ به بند ۴ زندان اوین منتقل شد و مدت ۳ هفته را با پرستاری‌ زندانیان سیاسی سپری کرد، تا این‌که روز ۱۴آذر با قید وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی، موقتا آزاد شد. او نهایتا ۲۵بهمن هم مورد «عفو» رهبر جمهوری اسلامی قرار گرفت.

این گزارش، روایتی از روزهایی است که علیرضا شفیعی‌خواه در بازداشت گذرانده است.

گزارش حاضر، بر اساس مدارکی که به دست «ایران‌وایر» رسیده و گفت‌وگو با فرد مطلعی که خود نیز مدتی را در زندان اوین بوده، نوشته شده است. نام او به‌دلایل امنیتی، نزد «ایران‌وایر» محفوظ است.
از همان لحظه بازداشت، ضرب‌وشتم شدید آغاز شد، به‌نحوی که استخوان اصلی شانه راست او شکست. ***
فکر کرده بود خفت‌گیرند؛ مامور بودند
۱۱ آبان‌، علیرضا شفیعی‌خواه در حوالی میدان پونک در شمال غرب تهران داشت به سمت ماشین خود می‌رفت، که ناگهان فردی از پشت دو دستش را دور بدن علیرضا قلاب کرد. در آن لحظات، تنها فکری که به ذهنش رسید، این بود که حتما طرف خفت‌گیر و زورگیر است و می‌خواهد از او دزدی کند. اما با نزدیک شدن مرد دیگری که با خود کلت داشت، علیرضا متوجه شد که این دو مامورند و می‌خواهند بازداشتش کنند.

ماموران لباس‌شخصی که او را بازداشت کردند، به او دستبند زده و سوار ماشین خودش کردند.

بعد از کمی رانندگی، در کمال خونسردی در کنار یک فضای سبز نگه داشتند، او را دست‌بسته روی چمن انداختند و با مشت‌ و‌ لگد او را مورد ضرب‌وشتم قرار دادند؛ یکی از ماموران با تمام قدرت، «جفت‌پا» روی پشت علیرضا می‌پرید. همان پرش‌ها باعث شد، دنده‌های هفتم تا دهم سمت چپ علیرضا بشکند.

بعد از مدتی ضرب‌وشتم شدید، ماموران او را به کلانتری «باغ‌فیض» در شمال غرب تهران منتقل کردند.

در کلانتری، او برای مدتی حدود ۴ تا ۵ ساعت بازهم زیر مشت و لگد قرار گرفت. منبع آگاهی که با «ایران‌وایر» گفت‌وگو کرده، درباره حال و روز علیرضا شفیعی‌خواه بعد از آن شکنجه‌ها می‌گوید: «طوری شده بود که نه می‌توانست راه برود نه نفس بکشد. طی این ضرب‌وشتم‌ها استخوان اصلی شانه راستش شکسته شد، رباط صلیبی و مینیسک پای راستش نیز پاره شده است. همین حالا، بعد از سه ماه، با وجود این‌که شانه‌اش را عمل کرده و با دو پیچ پلاتینی استخوان را سرجایش نگه داشته‌اند، دستش را نمی‌تواند بالا ببرد. پای راستش هم هنوز می‌لنگد، چون نتوانسته عمل کند.»

با این همه، صبح روز ۱۲آبان، ماموران علیرضا شفیعی‌خواه را به پلیس اطلاعات و امنیت ناجا می‌برند. با وجود شکستگی و درد شدید در ناحیه سینه، کتف و پای راست و بی‌حسی مچ دست، ماموران تا بامداد روز جمعه، او را در پلیس امنیت و تحت بازجویی مداوم نگه می‌دارند تا بگوید در آن شب از کجا برمی‌گشته و درباره «باند شعارنویسی غرب تهران» چه می‌داند؟

بالاخره روز ۱۳آبان، جسم مجروح علیرضا شفیعی‌خواه به بیمارستان «سجاد» تهران واقع در خیابان «بهار» منتقل می‌شود و بعد از عمل جراحی شانه و بدون این‌که دوران نقاهت را طی کند، روز ۱۶آبان، دوباره به پلیس اطلاعات و امنیت سپرده می‌شود تا بازجویی از سر گرفته شود.

علیرضا از زمان ترخیص از بیمارستان تا انتقال به زندان اوین، چندین‌بار دیگر نیز تحت بازجویی قرار می‌گیرد. اگرچه این بازجویی‌ها با شکنجه جسمی همراه نبوده، اما آن گونه که منبع «ایران‌وایر» می‌گوید، ماموران دست‌کم سه‌بار او را مقابل دوربین قرار می‌دهند که یک بار آن نیز دوربین صداوسیما بوده تا علیه خود و دوستانش اعتراف کند.

منبع مطلع «ایران‌وایر» می‌گوید: «به او گفته بودند که بگوید از خارج پول گرفته، وگرنه برایش اتهام محاربه می زنند. یک بار هم گفته بودند که بگو می‌خواستی در جایی بمب‌گذاری کنی، ولی علیرضا زیر بار هیچ‌کدام از این‌ها نرفته بود.»

سرانجام بعد از ۱۰ روز شکنجه جسمی و فشار روانی برای اعتراف علیه خود و دوستانش، علیرضا شفیعی‌خواه روز ۲۱آبان، به بند ۴ زندان اوین منتقل می‌شود.
زندانیانی که پرستار بودند و پزشکی که فحاشی می‌کرد
منبع مطلعی که با «ایران‌وایر« گفت‌وگو کرده، می‌گوید که به محض ورود علیرضا شفیعی‌خواه به زندان اوین، زندانیان سیاسی از جمله «مهدی محمودیان»، «میلاد ارسنجانی» و «محمد ابوالحسنی»، پرستاری از او را برعهده گرفتند. او می‌گوید که در اوین خوشبختانه برای علیرضا از بازجویی خبری نبوده است.

شفیعی‌خواه در بدو ورود با کمک مهدی محمودیان، فعال سیاسی محبوس در زندان اوین به سالن ۳ بند ۴ که اغلب زندانیان سیاسی در آن نگهداری می‌شوند، منتقل می‌شود. در آن‌جا، «جعفر پناهی»، کارگردان مشهور سینمای ایران و از امضاکنندگان بیانیه «تفنگت را زمین‌ بگذار»، برای گرفتن وقت بیمارستان و ارجاع او به بهداری، بارها با زندانبان‌ها وارد بحث می‌شود.

بدن او به قدری در این مدت ضعیف شده بوده که یک شب دچار تب‌ولرز می‌شود و «امیرسالار داوودی»، وکیل حقوق‌بشری و زندانی سیاسی، برای او فرنی می‌پزد.

میلاد ارسنجانی، از بازداشت‌شدگان اعتراضات سراسر آبان ۱۳۹۸ و محمد ابوالحسنی، فعال مدنی که از دی‌۱۴۰۰ برای تحمل ۴ سال حبس تعزیری در زندان به‌سر می‌برد، علیرضا را تیمار کرده و از او مراقبت می‌کردند تا اگر چیزی لازم دارد، با آن حال جسمی وخیم ناچار به حرکت بیشتر نشود.

فرد آگاهی که با «ایران‌وایر« گفت‌وگو کرده، می‌گوید: «در آن سه هفته‌ای که در زندان اوین بود، به سختی سه‌بار او را به بیمارستان طالقانی تهران اعزام کردند و می‌گفتند که خودش باید پول ویزیت، عکس‌برداری‌ها و «ام آرآی‌»ها را بدهد؛ در حالی‌که علیرضا اصلا کارت بانکی در زندان نداشت که بتواند از خانواده‌اش پول بگیرد.»

او ادامه می‌دهد: «رفتار بهداری زندان اوین نیز  بسیار بد بود. مسوولان بهداری حتی حاضر نمی‌شدند فشار خون و نبضش را بگیرند. در بهداری کلا از رسیدگی خبری نیست. ولی درباره علیرضا چون تازه عمل کرده بود و نگذاشته بودند دوران بهبودی‌اش هم سپری شود، بهداری و به‌ویژه پزشک بهداری دکتر «لطیفی»، از انجام وظایف حرفه‌ای و پزشکی خود خودداری می‌کردند. پانسمانش را عوض نمی‌کردند و در مورد کشیدن بخیه‌های شانه‌اش کلی سر دواندند. بارها خواهش و تقاضا می‌کرد تا قبول کنند پانسمانش را عوض کنند.»

این فرد آگاه که خود نیز مدتی را در زندان اوین در بازداشت بوده، می‌گوید: «کلا در بهداری، دکتر لطیفی رفتار بسیار زننده‌ای دارد و خودش هم بخشی از روند سرکوب زندانیان است. مثلا دکتر است، ولی با ناسزاگویی و بدرفتاری و انجام ندادن وظایف پزشکی‌اش، زندانی‌ها را تحت فشار می‌گذارد.»

اهمال پزشکی در زندان‌های ایران به یکی از رویه‌های معمول آزار‌واذیت زندانیان، و به‌ویژه زندانیان سیاسی و عقیدتی تبدیل شده است.

پیش‌تر سازمان «عفو بین‌الملل» در گزارشی از جان‌باختن دست‌کم ۹۶ زندانی، اعم از چندین زندانی سیاسی در زندان‌های ایران، به‌دلیل اهمال پزشکی خبر داده بود.

«بکتاش آبتین»، «ساسان نیک‌نفس» و «بهنام محجوبی»، از جمله آخرین زندانیان سیاسی هستند که به‌دلیل اهمال پزشکی و عدم دسترسی به خدمات پزشکی که عمدا از سوی مسوولان زندان بر آن‌ها اعمال شده، کشته شده‌اند.

در دی‌۱۴۰۰، وقتی بکتاش آبتین، نویسنده و شاعر معترض و از اعضای کانون نویسندگان ایران بر اثر ابتلای دوباره به کووید-۱۹ و عدم دسترسی به خدمات درمانی درگذشت، جمعی از زندانیان بند ۸ زندان اوین، در نامه‌ای خبر از جنایتی پنهان دادند؛ اهمال عمدی پزشکی.
هنوز مجرم شناخته نشده، مشمول «عفو» شد
بر اساس اطلاعاتی که به دست «ایران‌وایر» رسیده، پرونده علیرضا شفیعی‌خواه با چهار ردیف اتهامی، «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت ملی»، «فعالیت تبلیغی علیه نظام»، «اهانت به مقام معظم رهبری» و «اخلال در نظم و آسایش عمومی»، در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست «ابوالقاسم صلواتی» مورد بررسی قرار گرفته است.

علیرضا هنوز منتظر نتیجه دادگاه بوده که در ۲۵بهمن‌ با یک تماس تلفنی احضار می‌شود تا تعهدنامه‌ای را امضا کند و مشمول عفو شود.

از اوایل بهمن سال جاری، قوه‌قضاییه جمهوری اسلامی و رسانه‌های وابسته به حکومت، از صدور فرمان «عفو» توسط «علی خامنه‌ای» خبر داده‌اند. قوه‌قضاییه در حالی برخی بازداشت‌شدگان اعتراضات را آزاد کرده که هنوز بسیاری، از جمله ۱۴ تنی که در خطر حکم اعدام هستند، با کابوس زندان دست و پنجه نرم می‌کنند.

افرادی که آزاد شده‌اند در ازای آزادی خود، ناچار به امضای «توبه‌نامه» شده‌اند. برخی دیگر، از جمله زندانیان سیاسی باسابقه را نیز «به‌زور» و بدون حتی تعهدنامه از زندان آزاد کرده‌اند.
+64
رأی دهید
-3

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۵
    amirHassna - سیدنی، استرالیا

    وسط بازآ سکوت کنین که رسیدن به ازادی یه آمادگی لازم داره که متاسفانه اکثر امت همیشه در صحنه مفت برنو خودشونم تاوانشو میدن.ازاون ۸۰ درصد مخالف آخوندا چه خبر؟؟؟
    3
    32
    ‌سه شنبه ۰۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۵
    Herzl - امستردام، هلند
    ایرانیان یوکى جفت‌پا» پریدن یکی از ماموران روی بدن علیرضا یعنى چى بنویس بر اثر جفتک زدن یک مامور به بدن علیرضا چهار دندش شکست.
    2
    18
    ‌سه شنبه ۰۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۴
    Munchen - مونیخ، آلمان
    amirHassna - سیدنی، استرالیا
    ترس،منفعت شخصی،بی اهمیتی معنیش موافق آخوند بودن نیست.یک مسئله ولضح و ساده که به یک بومی استرالیا که کاکلا از دنیای ایران بی خبره هم گفته بودیم تا حالا درک کرده بود.یک جمله غلط یاد گرفته هی همه جا کپی پیست میکنه.
    2
    2
    ‌سه شنبه ۰۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۷:۰۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۵
    amirHassna - سیدنی، استرالیا
    Munchen - مونیخ، آلمان
    بروعمو جون خووتو رنگ کن. هروقت تونستی یه میلیون مخالف آخوندا بیاری بیرون بیا اینجا ادای آدمای دانشمندو دربیار. کلا خودفریبی امثال تواخوندارو سرکار نگه داشته.
    0
    1
    ‌سه شنبه ۰۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۲۰:۵۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.