چند شب قبل زن جوانی با پلیس تماس گرفت و از سرقت خانهاش خبر داد. وی به مأموران گفت: میهمانی به خانه مادرم رفته بودم و زمانی که برگشتم، متوجه شدم طلا، جواهرات و فرش نفیس و دستبافی که مدتی قبل به مبلغ قابل توجهی خریداری کرده بودم، به سرقت رفته است.
به دنبال این تماس، مأموران اداره آگاهی راهی محل شدند. آپارتمان در طبقه دوم ساختمانی در شمال تهران بود. بررسیها نشان میداد سارق از طریق بالکن و پس از تخریب در بالکن وارد خانه شده و وسایل باارزش و کمحجم را به سرقت برده است.
تحقیقات برای شناسایی سارق یا سارقان ادامه داشت تا اینکه مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت: سوار بر خودروام کنار خیابان منتظر بودم که متوجه شدم در چند متریام موتورسیکلتی با دو سرنشین مقابل یک خانه ویلایی توقف کرد. از آنجایی که درخت زیادی وجود داشت، مردان موتورسوار مرا ندیدند. آنها زنگ یکی از خانهها را زدند و وقتی دیدند کسی جواب نمیدهد، یکی از آنها مثل عنکبوت از دیوار بالا رفت و از بالکن وارد خانه شد. با دیدن این صحنه احتمال دادم مردان موتورسوار سارق باشند به همین خاطر با شما تماس گرفتم.
تماس راننده جوان، مأموران را به محل کشاند و آنها موفق شدند دو مرد موتورسوار را لحظاتی بعد از سرقت بازداشت کنند. در بازرسی بدنی از سارقی که میانسال بود و موهای جوگندمی داشت، مقداری طلا و جواهر کشف شد.
متهمان به اداره آگاهی منتقل شدند و در تحقیقات به سرقتهای سریالی از خانههای شمال تهران به شیوه بالکنروی اعتراف کردند.
اعتیاد به سرقت
پرویز 58 ساله با کلکسیونی از جرایم در پروندهاش، یکی از متهمان سرقتهای سریالی از خانههای پایتخت است. خودش میگوید از 5 سالگی سرقت میکرده و سرقت در خونش است و بدون سرقت نمیتواند زندگی کند.
به چه جرمی بازداشت شدی؟
به خاطر سرقت خانه، ولی تا دلتان بخواهد سرقت مرتکب شدهام و اگر اینبار هم از زندان آزاد شوم، بازهم سرقت میکنم. معتاد سرقت هستم، سرقت در خونم است و نمیتوانم آن را از خودم جدا کنم.
با این حساب چند بار به زندان افتادی؟
نمی دانم. حسابش که دستم نیست اما بالای 20 بار شایدم 30 بار.
اولینبار چند ساله بودی که سرقت کردی؟
5 یا 6 سالم بود. پدرم مغازه داشت و به ما پول نمیداد، من هم از جیبش پول برمیداشتم و میرفتم برای خودم خوراکی میخریدم. یک وقتایی هم از مغازههای بقالی کیک و پفک میدزدیدم. عاشق سرقتم، آنقدر این کار را دوست داشتم که دلم میخواست بچههایم هم مثل من سارق شوند، اما یکی از آنها مهندس است و دیگری هم اگر اشتباه نکنم وکیل است. خبری از آنها ندارم، الان خارج از کشور زندگی میکنند و آدم حسابی هستند. وقتی دیدند من اینطور شیفته و دلباخته سرقت هستم مرا رها کردند و رفتند دنبال زندگی خودشان. بعد هم به من خبر رسید که خارج از کشور هستند و آنجا برای خودشان زندگی خوبی دارند.
سنگینترین جرمی که به خاطرش بازداشت شدی چه بود؟
یادم نمیآید. علاقهای به سرقتهای سنگین و مسلحانه ندارم. فقط یک بار بهعنوان زاغزن در یک سرقت طلافروشی شرکت داشتم.
درس خواندی؟
تا سیکل سواد دارم؛ خط خوبی هم دارم و اگر دزدی نکنم از طریق خطاطی روزگارم را سپری میکنم.
چه سرقتهایی انجام میدهی؟
هر چی فکر کنید؛ سرقت خانه، انباری، ماشین. سرقت ماشین را اگر سوئیچ داشته باشم در عرض دو یا سه ثانیه انجام میدهم. خانه هم بستگی به شرایطش دارد.
شیوه سرقت از خانهها به چه صورت است؟
در خیابانها پرسه میزنم و با دیدن چراغ خاموش آپارتمانی زنگ را زده و اگر جواب ندادند از دیوار بالا میروم، مثل عنکبوت. برای من طبقه اول یا سوم فرقی ندارد با شیوه توپی زنی سرقت میکنم. اصلاً به خانه خودم هم که میخواهم وارد شوم از در وارد نمیشوم از دیوار بالا میروم. نگاه به سن و سالم نکنید چون از بچگی از دیوار بالا رفتم و انواع و اقسام سرقتها را بلد شدم، الان بالا رفتن از دیوار برایم کاری ندارد.
این شیوه و شگردها را آموزش دیدی؟
من خودم آموزش میدهم. هر نوع سرقتی را که بخواهی آموزش میدهم و از این کار یک ریال هم نمیگیرم. همیشه معتقدم کسی که میخواهد کاری را انجام دهد باید به نحو احسن انجام دهد و شخصی که نزد من این دورهها را میگذراند باید آنقدر حرفهای باشد که هر خلافکاری او را دید بفهمد شاگرد پرویز است.