خلافکاران این هفته تهران: میلیاردری که برای هیجان سرقت می کرد و اخاذی زن میانسال به بهانه ماساژ

جوان میلیاردر که به‌خاطر هیجان و شهرت با خودروی گران‌قیمتش به‌سرقت می‌رفت، زن میانسالی که به بهانه ماساژ با دو همدستش از مشتری‌ها اخاذی می‌کرد و سارق گاوصندوق خانه‌ها از جمله متهمانی بودند که در پنجاه و نهمین طرح رعد پلیس پایتخت بازداشت شده‌اند.

به گزارش «ایران»، صبح دیروز سردار حسین رحیمی فرمانده انتظامی تهران بزرگ در حاشیه پنجاه و نهمین مرحله از طرح رعد پلیس پیشگیری گفت: با تلاش همکارانم در مجموعه پلیس پیشگیری و سرکلانتری‌ها ۸۲۲ سارق، مالخر، زورگیر، سارق مسلح و همچنین اراذل و اوباشی که سرقت هم می‌کردند شناسایی و دستگیر شدند.وی با بیان اینکه اکثر سارقان سابقه‌دار هستند و در این میان 25 باند سرقت، زورگیری و قاپ‌زنی شناسایی و منهدم شدند، عنوان داشت: در این مرحله از طرح رعد ۱۶۱ دستگاه خودرو و موتورسیکلت سرقتی و هزار و ۴۵ فقره سرقت کشف شده است؛ همچنین ۱۸۴۹ فقره اموال مسروقه به ارزش 43 میلیارد تومان کشف شده که بخشی از این اموال به مال‌باختگان تحویل شد.
رؤیاهای عجیب سارق ثروتمند
رستوران ارثیه پدری، ماشین مدل بالا و وضع مالی خوب هم نتوانست هیجان را به زندگی سارق جوان برگرداند و به همین دلیل تصمیم گرفت که سرقت کند.

فردی با  این وضع مالی خوب چرا سارق شد؟
لبخندی می‌زند و می‌گوید یک روز دلم می‌خواست در طرح رعد جلوی دوربین‌ها بیایم و خبرنگاران از من سؤال کنند. هیجان و معروف شدن شاید دلیلی بود که با این همه ثروت به سراغ سرقت رفتم.

تحصیلاتت چیست؟
لیسانس مکانیک دارم و خبرهای حوادث را در روزنامه‌ها دنبال می‌کنم.

سرقت را چطور انجام می‌دادی؟
تخصص ما سرقت انباری است. با خودروی شاسی‌بلند خودم مقابل خانه‌های لوکس به کمین می‌نشستیم. به محض اینکه یکی از ساکنان بیرون می‌آمد، ما وارد پارکینگ شده و سرقت را انجام می‌دادیم.

سابقه داری؟
سابقه خرید و فروش اسلحه دارم. دلم می‌خواست یکی از معروف‌ترین فروشنده‌های قاچاق اسلحه دنیا شوم. پیش تر از آن هم دلم می‌خواست خلبان شوم. کلاً دلم می‌خواست کاری کنم که هیجان داشته باشد.

اخاذی سه هزار یورویی
مهرنوش، تنها زنی است که در میان متهمان مردی که دستبند به‌دست در حیاط فرماندهی انتظامی تهران بزرگ ایستاده‌اند دیده می‌شود. زنی میانسال که خودش می‌گوید اعتیاد ندارد اما رنگ‌ پریده و دندان‌های زردش حکایت دیگری دارد. او با همدستی دوستش مردان را به بهانه ماساژ به خانه می‌کشاند و با تهیه فیلم از آنها اخاذی می‌کرد.

شگردتان چه بود؟
دوستم سامان در سایتش تبلیغ ماساژ درمانی می‌کرد اما به محض اینکه مشتری به خانه می‌آمد من وارد می‌شدم و شروع به فیلمبرداری کرده و تهدید می‌کردم که اگر پول ندهد تصاویر و فیلم هایش را در فضای مجازی منتشر می‌کنم.

چه شد که این ایده به ذهنتان رسید؟
راستش من یک آپارتمان داشتم که آن را 24 ساعته اجاره می‌دادم. بعد متوجه شدم یکی از افرادی که خانه‌ام را اجاره کرده بود به بهانه انجام خدمات ماساژ و درمان درد کمر، طعمه‌هایش را به خانه کشانده و با تهیه فیلم سیاه دست به اخاذی زده است. همین موضوع جرقه این کار را در ذهنم روشن کرد.

مشتری‌ها شکایت نمی‌کردند؟
وقتی شروع به سرو صدا می‌کردند زنگ می‌زدیم به همدست سوم مان و او به عنوان مأمور پلیس با دستبند و بی‌سیم وارد خانه می‌شد. با بست پلاستیکی دست‌های شاکی را می‌بستیم و تهدیدش می‌کردیم و او مجبور به پرداخت پول می‌شد.

چطور دستگیر شدید؟
یکی از شاکی‌ها موضوع را به پلیس اطلاع داده بود. قرار بود از آخرین سوژه‌مان 3 هزار یورو بگیریم او را سوار ماشین کردیم تا راهی محل تحویل یوروها شویم که گشت پلیس به ما مشکوک شد و بازداشت شدیم.

سرقت گاوصندوق
تخصص پژمان و همدستانش در سرقت گاوصندوق است. آنها راهی محل‌های سرقت شده و گاوصندوق را به لبه پنجره آورده و از آن بالا به پایین پرتاب می‌کردند. بعد به همراه گاوصندوق سوار بر خودروی پژمان شده و در محلی پرت و دور افتاده و سر فرصت گاوصندوق را باز کرده و وسایل داخل آن را به سرقت می‌بردند.

با همدستانت چطور آشنا شدی؟
پارسال برای کار به یکی از میدان‌های غرب تهران می‌رفتم. آنجا هم‌شاگردی قدیمی‌ام را که قبلاً با او در میدان می‌ایستادیم دیدم. گفت پایه‌ای باهم دور بزنیم. قبول کردم و سوار ماشینم شد و بعد پیشنهاد دزدی را داد. قرار شد هرچقدر از سرقت‌ها به دست آوردیم تقسیم کنیم بعد سراغ دو همدست دیگرش رفتیم و سرقت را شروع کردیم.

نقش تو در سرقت چه بود؟
من راننده بودم آنها سه نفری به شیوه توپی‌زنی وارد آپارتمان طبقه اول ساختمانی در حکیمیه شدند. بعد هم گاوصندوق را از بالا به پایین پرتاب کرده و سوار ماشین شدند. گاوصندوق را به بیابان‌های اطراف تهران برده و با دیلم درش را شکستیم و سرقت کردیم.

از این سرقت چقدر گیرت آمد؟
800 میلیون تومان طلا داخل گاوصندوق بود که سهم من از فروش طلاها 70 میلیون تومان بود.

سرقت برای انتقام از پولدارها
پلاکارد روی گردنش اتهامش را بالکن رویی نشان می‌دهد. پسر جوان و خوش صحبتی که بدون سؤال خودش از سیر تا پیاز ماجرا را تعریف کرد.
چطور شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
من قصد سرقت نداشتم. اما وقتی فکر کردم و دیدم یک میلیاردر با پول‌هایش سکه و دلار و طلا می‌خرد و در خانه‌اش انبار می‌کند و باعث نوسان در بازار و گرانی و تورم می‌شود و آن وقت ما که یک خانواده 11 نفره هستیم اگر بخواهیم نان خالی هم بخوریم روزی 50 هزار تومان می‌شود همین موضوع باعث شد فکر کنم که در این دنیا توازن اقتصادی وجود ندارد.

خب چرا دست به سرقت زدی؟
خب وضع مالی بدی داشتم دوستم پیشنهاد سرقت داد با هم سوار موتور شدیم و در مقابل خانه‌ای نگه داشت. چراغش خاموش بود از بالکن بالا رفتم. اما خانه دزدگیر داشت صاحب خانه به همسایه طبقه بالایی زنگ زد و او هم به پلیس خبر داد و دستگیر شدم.
+2
رأی دهید
-12

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.