بن ریمرز؛ اسکیت سواری که تحمل شهرت را نداشت

بن از ده‌سالگی اسکیت سواری را شروع کرد.بی بی سی: بن ریمرز، پسرکی که در مجموعه آپارتمان‌های دولتی در شهری ساحلی در اسکس بزرگ‌ شده بود، همیشه به دنبال راهی بود که از کودکی دشوارش فرار کند.

او در ده‌سالگی اسکیت سواری را کشف کرد و کاملاً شیفته آن شد. خانواده‌اش به شهر ایپسویچ نقل‌مکان کردند و او تمام‌وقتش را در پارک اسکیت سواری می‌گذراند.

بعدازاینکه برای پیش بردن رؤیاهایش در اسکیت سواری به آمریکا رفت، تبدیل به یکی از بهترین اسکیت سواران بریتانیا شد.

اما بن سه سال پیش در ۲۸ سالگی خودکشی کرد و گروه‌های اسکیت سواران را با سؤالات سختی مواجه کرد.

در اینجا لوسی، خواهر بن درباره به اوج رسیدن برادرش و آنچه بعد از خودکشی از پیش آمد صحبت می‌کند:
«بن مثل گردباد بود»لوسی (سمت چپ) و برادرش بن (راست) که مثل گردبادی در حال بزرگ شدن بودمن همیشه میگویم بن در بچگی مثل شیطان تاسمانی بود که داشت در شهر کوچک و پرت والتون آن د نیز بزرگ می‌شد. به نظر بیشتر مردم پسربچه شیرینی بود اما بعد می‌آمد به خانه و همه‌جا چیز را به هم می‌ریخت.

ما رابطه پیچیده پر عشق و نفرتی داشتیم. یا بهترین دوست هم بودیم و یا کاملاً ضد هم می‌شدیم. همیشه من را از ته دل می‌خنداند. ما دو برادر دیگر هم داشتیم و خانواده‌مان حسابی آشفته بود. مادرمان مشکلات خودش را داشت و پدرمان هم نبود. به همین خاطر کودکی راحتی نداشتیم.
این نقاشی دیواری بعد از مرگ بن در پارک اسکیت سواری شهر ایپسویچ کشیده شد. پارکی که در آن ترفندهای اسکیت سواری‌اش را تمرین می‌کردوقتی بن ده سالش بود، دوست صمیمی‌اش او را به پارک اسکیتی در شهر براتیلینگ سی برد. از همان موقع بن واقعاً مجذوب اسکیت سواری شد. از مادرمان خواست برایش یک اسکیت بخرد. از لحظه‌ای که دستش به آن رسید، هیچ‌وقت نگذاشتش زمین.

ما به شهر ایپسویچ اسباب‌کشی کردیم و بن تمام‌وقت در پارک اسکیت بود و هرروز بهتر و بهتر می‌شد.

اسکیت سواری کاری بود که می‌توانست کاملاً در آن غرق شود. متأسفانه فرهنگی که در جمع‌های اسکیت سواری وجود داشت خیلی وابسته به الکل و مواد مخدر بود. این بخشی از آن نوع زندگی بود و برای بن مثل راه فرار بود.
«او قدرت طبیعی خارق‌العاده‌ای داشت»بن در نوجوانی به آمریکا رفت و یکی از بهترین اسکیت سواران جهان شداو در نوجوانی به آمریکا رفت و کمپانی‌های بزرگی مثل کمپانی کفش کانورس حامی مالی او شدند.

او قدرت طبیعی خارق‌العاده‌ای داشت و می‌توانست حرکت‌های آکروباتیک باورنکردنی انجام بدهد بی‌اینکه زحمت زیادی بکشد.

عکس او روی جلد تمام مجله‌های مطرح اسکیت سواری مثل ترشر بود ودر مسابقه‌های خیلی بزرگی مثل کینگ آو د رود برنده شد.

بعضی وقت‌ها که با او بیرون می‌رفتم، مردم در خیابان جلوی‌مان را می‌گرفتند و می‌خواستند با او حرف بزنند اما بن هیچ حس خودبزرگ‌بینی نداشت. من هم انگار فقط داشتم با برادرم معاشرت می‌کردم. این‌طور نبود که آنجا بنشیند و خیلی ازخودراضی باشد.

تازه بعدازآنکه فوت کرد فهمیدم چقدر در دنیای اسکیت سواری آدم‌بزرگی بوده اما خودش اصلاً چیزی بروز نمی‌داد.
«حالا من باید با این احساس گناه زندگی کنم»
بن از لحظه‌ای که مدرسه را ترک کرد هیچ چهارچوب و برنامه‌ای نداشت. یک عالم پول به او داده می‌شد اما هیچ‌وقت یاد نگرفته بود با آنچه کار کند.
لوسی نزدیک‌ترین کسی بود که بن در زندگی داشتاو در سال ۲۰۱۴ وارد اسکیت سواری حرفه‌ای شد. این باید قاعدتاً برایش خیلی اتفاق خوبی می‌بود اما فکر نمی‌کنم بلد بود چطور با این موقعیت کنار بیاید. کنار آمدن به آن‌همه توجهی که سمتش سرازیر شده بود برایش سخت بود.

بن تصمیم گرفت به لندن برگردد اما شرایط روحی و روانی‌اش رو به بدتر شدن رفت. او شروع کرد به گفتن اینکه احساس می‌کند می‌خواهد خودکشی کند و خیلی بیشتر از قبل الکل مصرف می‌کرد. اما وقتی الکل نخورده بود حرف از خودکشی نمی‌زد.
بن هرروز به لوسی تلفن می‌زد و به خواهرش متکی بودمن خیلی تحت‌فشار بودم چون نزدیک‌ترین فرد زندگی‌اش بودم. حالا باید برای همیشه بااحساس گناه درباره اینکه نتوانستم نجاتش بدهم زندگی کنم.

او هرروز به من تلفن می‌زد و خیلی به من متکی بود. اما من کم‌کم متوجه شدم هر کس تا حدی می‌تواند به دیگری کمک کند .

بن به‌شدت خجالتی بود و نمی‌خواست درباره مشکلاتش باکسی حرف بزند. من می‌دانستم حرف زدن درباره مشکلاتش چقدر می‌توانست برایش سخت باشد.

اما واقعاً باید بیشتر اصرار می‌کردم. فکر می‌کنم به‌اندازه کافی سعی نکردم و زندگی با این حس گناه برایم خیلی سخت است.
«فرهنگ اسکیت سواری در حال تغییر است»بن در ۲۸ سالگی در اوج زندگی حرفه‌ای‌اش خودکشی کردبن در ماه می سال ۲۰۱۹ فوت کرد. مراسم ختم او در شهر ایپسویچ برگزار شد. روز وحشتناک و پرآشوبی بود اما هم‌زمان زیبا و فوق‌العاده بود. دوستانش از سراسر دنیا، مردمی که اسکیت سواری‌اش را دوست داشتند و کارش را دنبال می‌کردند همه آمده بودند.

خیلی سریع، بعد از مراسم یادبود تصمیم گرفتم کاری بکنم و شروع کردم با دوستان بن حرف زدن. ما در ماه اکتبر و چند ماه پس از فوتش، بنیادی به نام او تأسیس کردیم.

دیدن اینکه چه تعداد زیادی در گروه‌های اسکیت سوار می‌خواستند به‌نوعی به ما در این کار کمک کنند، فوق‌العاده بود.

ما به فروشگاه‌های مختلف اسکیت می‌رویم و با گروه‌های مختلف درباره خودکشی صحبت می‌کنیم. می‌خواهیم سطح آگاهی را دراین‌باره با آموزش بالا ببریم. ما در آمریکا هم‌دوره آموزشی برگزار کردیم.

درگذشته، فرهنگ اسکیت سواری طوری بود که کسی درباره مشکلات و سلامت روحی و روانی صحبت نمی‌کردند اما ما داریم این فرهنگ را تغییر می‌دهیم.

اسکیت سوارهای حرفه‌ای شروع کرده‌اند به صحبت کردن درباره مسائل مربوط به‌سلامتی روان خودشان و همین گفتگوهای بیشتری را به جریان انداخته است.

تعداد خیلی زیادی به ما پیغام فرستاده‌اند و گفته‌اند شروع این گفتگوها به آن‌ها کمک کرده است. ما فقط می‌خواهیم به آن‌ها شانس و امکان صحبت کردن درباره مشکلاتشان ایجاد کنیم.
«انجام دادن این کارها برایم واقعاً شفابخش بوده است»بنیادی به نام بن امیدوار است که فرهنگ اسکیت سواری را تغییر دهدزندگی من این روزها این کار است. تمام‌وقتم را وقف کار درزمینه سلامت و بهداشت روان‌کرده‌ام. قبل از این آرایشگر بودم اما الآن دارم دوره آموزشی برای مشاوره درمانی می‌گذرانم.

انجام همه این کارها واقعاً برایم شفابخش بوده است. فکر می‌کنم اگر بعد از دست دادن بن به خودم می‌گفتم همین است که هست، ضربه بزرگی به‌سلامت روانم وارد می‌کردم. به خودم گفتم: «نمی‌شود بگذاری برادرت بن جان خودش را بگیرد و بعد همه قضیه را زیر فرش جارو کنی، انگار هیچ‌چیز نشده.»

امیدوارم بتوانیم به مردم یادآوری کنیم که فقط باید حواسمان باشد به همدیگر گوش بدهیم و از همدیگر بپرسیم: «حالت چطور است؟»

من نمی‌توانستم بن را نجات بدهم اما امیدوارم لااقل توانسته باشم زندگی‌های دیگری را نجات بدهم.
+7
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.