هفت عضو یک باند سرقت که در پوشش «پلیس نامحسوس»، محموله طلا را در یکی از جادههای استان خراسان رضوی ربوده و پس از بستن دست و پای مال باختگان خودروی آنان را نیز برای ایجاد رعب و وحشت در تاریکی جاده تخریب کرده بودند، به تحمل ۶۷ سال زندان، ۵۱۸ ضربه شلاق و پرداخت دیه و خسارت محکوم شدند.
ساعت ۲۲ سیزدهم خرداد سال ۹۹ بود و خودروی سمند با نور چراغ هایش تاریکی جاده کاشمر به مشهد را میشکافت. راننده و برادرش که در زمینه خرید و فروش طلا فعالیت داشتند، پس از خرید و فروش مقداری طلا در کاشمر، در حالی به مشهد بازمی گشتند که بیش از ۳ کیلوگرم طلا را با خود حمل میکردند.
آنها سرگرم گفتگو بودند که ناگهان سرنشینان یک دستگاه زانتیا با علامت و تجهیزات پلیسی به خودروی سمند نزدیک شدند و در حالی که آرم و نوشته «پلیس نامحسوس» بر بدنه زانتیا خودنمایی میکرد از راننده سمند خواستند تا خودرو را کنار جاده متوقف کند.
هنگامی که راننده ۳۷ ساله سمند در حاشیه جاده و پشت سر زانتیا ایستاد، یک دستگاه پراید با چند سرنشین نیز سپر به سپر در پشت سر خودروی سمند توقف کرد تا دیگر هیچ راه گریزی باقی نماند. در این لحظه راننده جوان سمند که به نحوه توقف و رفتار سرنشینان دو خودرو مشکوک شده بود، بلافاصله متوجه شد که آنها پلیس واقعی جاده نیستند و قصد عمل تبهکارانه را دارند، به همین دلیل بی درنگ قفل مرکزی را زد چرا که دیگر یقین داشت در چنگ راهزنان جاده افتاده اند، اما سرنشینان دو خودرو با چوب، چماق، قمه و اسلحه قلابی به سمت سمند حمله ور شدند و با تخریب شیشه ها، دو سرنشین را از درون خودرو بیرون کشیدند.
آنها در تاریکی شب دو طلافروش را به کنار جاده بردند و در حالی که بی رحمانه کتک میزدند، دست و پاهایشان را بستند و با سرقت محموله طلا از محل گریختند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، طولی نکشید که با کمک رانندگان عبوری، پلیس از ماجرا مطلع شد و بدین ترتیب گروه ویژهای از کارآگاهان پلیس آگاهی ماموریت یافتند تا هر چه سریعتر به ردزنی سارقان مسلحی بپردازند که در پوشش «پلیس نامحسوس جاده» اقدام به راهزنی مسلحانه کرده بودند.
تحقیقات غیرمحسوس نشان میداد که افراد مرتبط با خرید و فروش طلا در این تبهکاری شبانه نقش دارند و احتمالا دزدان مسلح با مال باختگان آشنایی داشته اند؛ بنابراین پیگیری سرنخهای موجود، کارآگاهان را به سوی یک طلافروشی معروف در کاشمر کشاند چرا که او از حضور طلافروشان در کاشمر اطلاع داشت.
راهزنان مأمور نمااز سوی دیگر هم شاخهای از فعالیتهای اطلاعاتی کارآگاهان به ردیابی شماره پلاک خودروهای زانتیا و پراید کشیده شد و آنها به بازبینی دوربینهای ترافیکی پرداختند تا این که خودروی پراید در خیابان ۱۳ آبان کاشمر ردزنی شد؛ بنابراین گروهی از نیروهای عملیاتی، بلافاصله راننده پراید را به محاصره درآوردند و او را در حالی دستگیر کردند که مقداری حشیش نیز به همراه داشت.
در پی اعترافات راننده پراید، کارآگاهان بی درنگ دو برادر وی را نیز به دام انداختند و آنها را مورد بازجوییهای فنی قرار دادند. متهمان دستگیر شده که چارهای جز اعتراف نداشتند و همه ماجرا را لو رفته میدیدند به ناچار محل اختفای طلاها را به کارآگاهان نشان دادند که درون تنور منزل پدرشان در روستای سعدالدین خلیل آباد پنهان کرده بودند.
بر اساس گزارش روزنامه خراسان، با کشف طلاهای سرقتی، عملیات پلیس وارد مرحله جدیدی شد و کارآگاهان متهمی را که در پوشش مامور قلابی وارد باند تبهکاران شده بود، به همراه دو برادر طلافروش و با تیراندازی زمین گیر کردند. در حالی که هفت عضو باند راهزنان جاده به چنگ قانون افتاده بودند، در بازرسی از مخفیگاه آنان، مقادیری موادمخدر، تجهیزات پلیسی، اسلحه قلابی و پلاکهای سرقتی خودروها نیز کشف و ضبط شد.
ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که دوست قدیمی شاکیان نقشه دستبرد ماهرانه به محموله طلا را طراحی کرده و با برگزاری جلسه توجیهی، از همدستانش خواسته بود برای دستبرد به محموله طلا با او همکاری کنند چرا که شاکیان، بنکدار طلا بودند و در روزهای مشخصی برای خرید و فروش طلا به کاشمر میرفتند، اما این بار دوست قدیمی وی دچار وسوسه شده بود تا طلاهای آنها را در تاریکی جاده سرقت کند.
وی به دیگر اعضای باند قول داده بود تا بعد از فروش طلاها مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان به آنها بپردازد، ولی بعد از سرقت هیچ تماسی با هم نداشته باشند.
اموال مسروقهپس از انجام تحقیقات و بازجوییهای مقدماتی، کیفرخواست دزدان مسلح در دادسرای عمومی و انقلاب صادر و این پرونده برای رسیدگی و صدور حکم به دادگاه کیفری یک استان خراسان رضوی ارسال شد.
یکی از شاکیان در جلسه دادگاه که با حضور وکلای مدافع برگزار شد به مقام قضایی گفت: وقتی آنها با چوب و چماق و سلاح به سوی ما حمله ور شدند، خیلی ترسیده بودیم.
فقط به آنها التماس میکردیم که دست و پای ما را طوری ببندند که خوراک و طعمه حیوانات وحشی نشویم چرا که در آن تاریکی جاده هیچ امیدی به نجات خودمان نداشتیم.