نقشه سرقتش را خیلی حرفهای و دقیق طراحی کرد. مدتها جزئیات نقشه را کنار هم گذاشت تا بتواند بدون ریسک، پول میلیاردی به جیب بزند.
به هدفش هم رسید. تا جاییکه چندین ماه سرقتهایش را متوقف کرد تا شناسایی و دستگیر نشود. با پولهای سرقتی، چندین ماه یک زندگی لاکچری داشت و تفریح میکرد. میخواست شبیه پولدارها زندگی کند. غافل از اینکه پلیس همیشه یک قدم جلوتر از او است.
این سارق با شگردی خاص خودروهای لندکروز را سرقت میکرد، آنها را به مرزهای غربی کشور منتقل میکرد تا این خودروها در کشورهای همسایه سند و نمره شود. در نهایت این خودروها با هویتی جدید وارد کشور شده و با مبلغی بالا مجددا به فروش میرسید. مغز متفکر این گروه از سارقان حرفهای جزئیاتی از دزدیهایشان را برای خبرنگار «شهروند» روایت میکند:
مدتی بود که سرقت نمیکردی؟
نه چندین ماه شده بود که سرقت خودروهای لندکروز را کنار گذاشته بودیم.
چرا؟
برای اینکه دستگیر نشویم. معمولا وقتی سرقتهای مشابه را تکرار کنی، خیلی زود از خودش ردی به جا گذاشته و دستگیر میشوی.
پس چطور شد که دستگیر شدی؟
یکی از خودروهای لندکروز را به فروش نرساندم و خودم با آن در خیابانها میگشتم. تا اینکه پلیس، خودرو را شناسایی کرد و من دستگیر شدم. البته خیلی بعید بود که دستگیر شوم، ولی پلیس مرا گیر انداخت.
چرا بعید بود که دستگیر شوی؟
معمولا بعد از هر سرقت، چون باید خودروها را به مرز میرساندیم، برایش پلاک جعلی میگرفتیم. ولی شماره پلاک برای یک خودروی لندکروز با همان مشخصات بود. مثلا اگر لندکروز مشکی سرقت میکردیم، در خیابانها میگشتیم و با همان مشخصات ظاهری یک خودروی لندکروز پیدا میکردیم. بعد هم شماره پلاکش را به یک پلاک ساز میدادیم و برایمان همان شماره را جعل میکرد. اگر پلیس جلوی ما را میگرفت و شماره پلاک را استعلام میکرد، مشکلی پیش نمیآمد و خودرو هویت داشت.
چقدر به پلاک ساز پول میدادید؟
700 یا 800 هزار تومان پول میدادیم و پلاک را میگرفتیم.
خودروهای لندکروز را چطور سرقت میکردید؟
در سایتهای دیوار و فضای مجازی به دنبال فروشنده لندکروز میگشتیم. بعد به عنوان مشتری با او قرار میگذاشتیم. به بهانه اینکه خودرو را امتحان کنیم، سوار خودرو میشدیم. صاحب ماشین هم میآمد. به سمت جایی خلوت میرفتیم، سپس راننده را از خودرو بیرون پرت میکردیم و متواری میشدیم.
موردی هم بود که در سرقت ناکام بمانید؟
بله مواردی بود که راننده اجازه سواری با خودرواش را نمیداد یا قرارمان در پارکینگ خانهشان در جایی شلوغ بود. برای همین نمیتوانستیم نقشه سرقت را اجرا کنیم.
ایده این شگرد سرقت را از کجا پیدا کردی؟
چند وقتی میشد که به دنبال راهی برای پولدار شدن میگشتم. کلی بدهی داشتم. برای همین در فضای مجازی جستوجو کردم. در رسانهها هم ماجرای سرقتهای چندین باند را خواندم تا ببینم کدام بدون خطر است و پول زیادی گیرم میآید. در تحقیقاتی که در فضای مجازی داشتم شگردهای مختلف سرقت را دیدم و در نهایت متوجه شدم به این شیوه ماشینها را میدزدند. من هم این ایده را انتخاب کردم.
با خودروهای سرقتی چه میکردی؟
آنها را لب مرز میبردم و حدود 500 میلیون تومان میفروختم.
در سرقتها اسلحه هم با خودتان میبردید؟
بله اسلحه داشتیم، اما اگر در مواقعی که راننده زیادی مقاومت میکرد یا مجبور میشدیم از اسلحه استفاده میکردیم آن هم فقط برای ترساندن.
با پولهای سرقتی چکار کردی؟
هیچ کاری نکردم. با اینکه پول زیادی بود، ولی چندین ماه آنطور که دلم میخواست زندگی کردم. به سفرهای مختلف رفتم. لباسهای مارکدار خریدم. در سفرها به رستورانهای لاکچری میرفتم. خلاصه مثل مرفهها زندگی کردم تا بتوانم برای مدتی هم که شده به آرزویم برسم و شبیه پولدارها باشم.