ما متوجه شدیم که پرنده نیمی از مار را بلعیده است و نمیتواند بقیه را ببلعد یا مار را دوباره برگرداند. حدود ۴۵ دقیقه تماشا کردیم که پرنده از بلعیدن مار بزرگ خسته شده بود و سعی میکرد آن را از گلویش بیرون بیاورد. این یک مار بسیار بزرگ برای پرنده جوان بود. بخش جالب برای ما این بود که دیگر تکشاخها به جستوجوی غذا ادامه میدادند و هیچ واکنشی به پرنده درحال مبارزه نشان نمیدادند.
آنها همچنین علاقهای به تغذیه از مار بزرگ نشان ندادند. ما فکر میکردیم که پرنده مادر میماند تا به او کمک کند. آنها با وجود درخواست کمک، دهها متر دورتر راه میرفتند.
تماشای مبارزه پرنده بسیار سخت بود و وقتی فکر کردیم پرنده در حال مرگ است، دلشکسته بودیم. میخواستیم از ماشین پیاده شویم و مار را از گلوی پرنده بیرون بکشیم. اما اجازه خروج از ماشین شما در کروگر را نمیدهند، ما همچنین میدانستیم که تلاش برای کمک به پرنده میتواند بیش از آنچه قبلاً بود به او فشار بیاورد. چراکه ممکن بود پرواز کند و خود را بیشتر خسته کند.
ناگهان پرنده به طور معجزه آسایی از جایش بلند شد و توانست مار را بیرون بیاورد و سپس این روند را دوباره شروع کرد مار را نرم کرد و نوک زد تا دوباره آن را بخورد.
این یک منظره بسیار نادر بود، به معنای واقعی کلمه یک بار در زندگی و دیدن آن در جاده فوق العاده بود. این طبیعت است و باید مسیر خود را طی کند. در نهایت، نوکشاخ بدون مداخله زنده ماند.