چطور یک نوازنده گیتار صدها مسافر یک کشتی تفریحی را از غرق شدن نجات داد

موس گیتاریست پس از سال‌ها نواختن و سرگرم کردن مسافران در کشتی تفریحی مدیر آن شد.بی بی سی: وقتی کشتی تفریحی اوشناس در سال ۱۹۹۱ راهی سفر در آب‌های اقیانوس سواحل آفریقای جنوبی شد موس هیلز، نوازنده و همکارانش ناگهان دریافتند که مسئول حفظ جان مسافران هستند.

وسط شام بود که موس هیلز متوجه شدت طوفان شد. پیشخدمت‌های کشتی که همیشه با تردستی مشغول آوردن و بردن نوشیدنی و غذا‌ها بودند حالا با تلاطم دریا به‌سختی سینی‌ها را سر دست نگه می‌داشتند. موس، گیتاریستی از زیمبابوه همراه با همسرش تریسی، نوازنده باس که سال‌ها بود در این کشتی می‌نواختند و مسافران را سرگرم می‌کردند هرگز ندیده بودند سینی در دست پیشخدمت‌های کشتی بلغزد.
کشتی تفریحی اوشناس در سال 1986آن روز باد‌ و باران شدید چندین بار باعث تأخیر حرکت کشتی به سوی بندر دوربان شده بود. بی‌هیچ نشانه‌ای از بهبود هوا ناخدای کشتی ناگهان تصمیم گرفته بود لنگر بکشد و کشتی اوشناس با ۵۸۱ مسافر و خدمه رهسپار سفر دریایی در میان طوفانی به شدت ۴۰ گره دریایی و امواجی با ۹ متر ارتفاع شد.

موس و تریسی، هر دو حدود سی سال داشتند و به‌طور معمول با دور شدن کشتی از بندر میزبان مهمانانی در اطراف استخر عرشه کشتی بودند اما آن روز مهمانی به داخل کشتی منتقل شده بود و موس هنگام نواختن گیتار بدنش را پیچ‌و‌تاب می‌داد تا در میان تلاطم کشتی تعادلش را بر صحنه حفظ کند.

موس می‌گوید: «طوفان مدام شدید و شدید‌تر می‌شد».

هنگام شام، تریسی، که همسرش او را زنی خونسرد معرفی می‌کند تصمیم گرفت به کابین برود تا ساک لوازم اضطراری را ببندد تا در صورت بروز هر اتفاقی آماده باشند.

موس می‌گوید: «همان موقع که تریسی به کابین رفت ناگهان همه چراغ‌های کشتی خاموش شد».
تریسی و موس سال‌ها همراه با یکدیگر در کشتی‌های تفریحی موسیقی می‌نواختندتریسی و موس سال‌ها همراه با یکدیگر در کشتی‌های تفریحی موسیقی می‌نواختند.

چون هیچ‌کدام از مسئولان کشتی نیامدند تا توضیحی درباره وضعیتی که پیش‌آمده بود بدهند، موس که به این سادگی‌ها خودش را نمی‌باخت احساس نگرانی کرد.

او می‌گوید: «فکر کن نیمه‌شب تاریک، در کشتی، وسط اقیانوس، در میان طوفان شدید باشی، احساس می‌کردم دل ‌و ‌روده‌ام در‌هم می‌پیچید».

وقتی چند نور کم‌سوی اضطراری روشن شد موس به سالن رفت تا ساز‌های روی صحنه را مرتب کند. میکروفون و سازهای کوبه‌ای این‌ طرف و آن‌ طرف افتاده بودند. ناگهان متوجه شد که صدای مداوم تپ‌تپ موتور‌ کشتی را دیگر نمی‌شنود. موتور کشتی از حرکت افتاده بود و دیگر پیش نمی‌رفتند.

چیزی نگذشت که کشتی اوشناس ۱۵۳ متری (۵۰۲ فوتی) در میان امواج خروشان کج‌ شد.

موس می‌گوید کشتی از هر طرف زیر ضربات امواج از هم فرو‌می‌پاشید.

مسافران هراسان به سالن کشتی هجوم آوردند. گلدان‌ها، زیر‌سیگاری‌ها و صندلی‌ها این طرف و آن ‌طرف افتاده بود و از این طرف کشتی به آن طرف می‌غلتیدند و مردم ناچار بودند روی زمین بنشینند چون کشتی به شدت پیچ‌و‌تاب می‌خورد و امکان نداشت روی صندلی‌ها بنشینند.

حدود یک ساعت به این ترتیب گذشت و اوضاع سالن کشتی وخیم‌تر می‌شد. موس گیتار آکوستیک خود را برداشت و همراه با چند نفر دیگر از اعضای گروهش شروع به آواز خواندن کرد تا مردم را آرام کند اما با گذشت زمان موس متوجه شد که دارد به یک طرف کج می‌شود و دیگر در همان وضعیتی که هنگام شروع توفان بود قرار ندارد.

موس به تریسی می‌گوید: «اتفاق بدی دارد می‌افتد. من می‌روم ببینیم چه شده است».

موس و یکی دیگر از اعضای گروه به نام جولیان، شعبده‌بازی اهل یورک‌شایر، در حالی که نرده‌های کنار کشتی را محکم گرفته بودند در تاریکی روی عرشه پیش می‌رفتند. آنها صدا‌های هیجان‌زده گوناگونی را می‌شنیدند که به زبان‌های مختلف حرف می‌زدند. مسئولان کشتی در تلاش و تقلا بودند، بعضی از آنها ساک‌هایی را حمل می‌کرد و بعضی هم جلیقه‌های نجات در دست داشتند و حسابی خیس شده بودند.

موس می‌گوید: «همه هراسان و برآشفته بودند ما تلاش می‌کردیم بپرسیم «چه شده است؟» اما طوری با ما برخورد می‌کردند که انگار ما را نمی‌بینند.»

جولیان و موس تا موتور‌خانه کشتی می‌روند، پایین‌ترین بخش کشتی.

موس می‌گوید: «موتور کشتی زیر آب رفته بود و ما در تاریکی و به تنهایی پیش می‌رفتیم و هیچ‌کس آنجا نبود. چنین وضعیتی هرگز اتفاق نیفتاده بود حتی وقتی کشتی در لنگر‌گاه است».

در‌های آهنی قطوری که برای حفاظت بخش‌های مختلف موتور کشتی در هنگام بالا آمدن آب تعبیه شده بودند محکم بسته شده بودند.

موس تعریف می‌کند: «اما به‌نظر می‌رسید حجم عظیمی آب پشت این درها که محکم بسته شده بودند انبار شده بود».

اوشناس غرق می‌شد.
بعضی از مسافران با جلیقه‌های نجات روی زمین نشسته بودند در حالی که باقی مسافران برای سوار شدن بر قایق‌های نجات صف بسته بودند.در سالن کشتی، هنوز اعلام نکرده بودند که چه اتفاقی افتاده است. موس مدیر کشتی را پیدا کرد و او گفت کاپیتان کشتی به او گفته است همه باید کشتی را ترک کنند.

موس می‌گوید: «همان موقع بود که فهمیدیم خدمه و مسئولان ارشد کشتی با یک قایق نجات از کشتی رفته‌اند.»

موس و دیگران نمی‌دانستند چطور باید کشتی را تخلیه کنند و بلد نبودند چطور از قایق‌های نجات که در اطراف کشتی آویزان بود استفاده کنند اما در آن شرایط هیچ‌کس از آنها حرفه‌ای‌تر نبود.

یکی یکی طناب قایق‌های نجات را آزاد کردند و آنها را پایین آوردند تا روی عرشه قرار گرفت. آنها نمی‌دانستند چطور می‌توان قایق‌ها را ثابت نگه داشت تا مسافران سوار شوند، موس تصمیم گرفت یک پای خود را در قایق و یک پای خود را روی عرشه بگذارد تا قایق‌‌ها ثابت بماند.

اما هر بار که کشتی کج می‌شد موس ناچار بود به درون اوشناس بپرد پیش از آنکه قایق نجات تاب بخورد و فاصله‌ای چند‌ متری ایجاد کند و از این فاصله چنان محکم به بدنه کشتی بخورد که خرد شود.

هر کدام از قایق‌های نجات با ۹۰ مسافر درون آنها در حالی که بیشتر آنها از ترس جیغ می‌کشیدند با کابل‌ها به دریا سپرده شد اما موس نمی‌دانست موتور این قایق‌ها چطور روشن می‌شود و کلید آن کجاست.

او می‌گوید: «ما در میان تاریکی شب آنها را روانه کردیم و قایق‌ها در میان امواج شناور شدند. افرادی که سوار قایق‌های نجات شدند وضعیت عذاب‌آوری داشتند. در میان امواج و توفان‌های دریا افتادند و هوا سرد و تاریک بود اما باید تا به دریا انداختن همه قایق‌های نجات ادامه می‌دادیم.»
یک خدمه فیلیپینی کشتی که هنوز در کشتی مانده بود کمک می‌کند تا قایق‌های نجات را به دریا بیندازیمحالا دیگر اوشناس حسابی در آب فرو رفته بود و به یک طرف کج شده بود. دیگر به آب انداختن باقی قایق‌های نجات از یک طرف کشتی ممکن نبود.

به‌جای اینکه قایق‌های نجات پر از آدم را به سطح آب بفرستیم می‌توانستیم همانطور متصل به بدنه کشتی نگه داریم و منتظر شویم تا موج بلندی از راه برسد و کشتی را چنان حرکت دهد که قایق‌ها رها شوند و به دریا بیفتند.

موس می‌گوید: «و به این ترتیب ناگهان جاذبه قایق نجات را یکباره سه تا چهار متر (۱۳ فوت) پایین می‌برد، در واقع آدم‌ها ناگهان به میان دریا پرتاب می‌شدند و این ترسناک بود.»

او دریافت که این کار بسیار خطرناک است.

موس می‌گوید: «در تلاش برای نجات مردم امکان داشت که آنها را به کشتن بدهیم.»

و زمان هم از دست می‌رفت.

دیگر نمی‌توانستند باقی قایق‌های نجات را به آب بیندازند در حالی که هنوز صد‌ها نفر دیگر باید نجات داده می‌شدند. موس و دیگران به سوی بالای کشتی رفتند جایی که فکر می‌کردند بتوانند کاپیتان و باقی مسئولان کشتی را پیدا کنند.

موس ادامه می‌دهد: «ما نگاه کردیم اما هیچ‌کس آنجا نبود. همان موقع بود که فهمیدیم فقط خودمان هستیم.»

چراغ‌های قرمز و نارنجی در تاریکی می‌درخشیدند اما موس نمی‌دانست این ابزار‌ها برای چیست و چطور کار می‌کند. هر کدام به نوبت تلاش کردند با استفاده از امواج رادیویی درخواست کمک کنند.

موس می‌گوید: «من تماس گرفتم. کمک ... کمک... کمک! و انتظار داشتم که جوابی دریافت کنم.»

ناگهان صدایی بم و قدرتمند جواب داد: «بله... درخواست کمک دریافت شد. چه کمکی از ما بر‌می‌آید؟»

موس که خیالش کمی آسوده شده بود توضیح داد که در کشتی تفریحی اوشناس است و این کشتی در حال غرق شدن است.

«چقدر تا غرق شدن زمان دارید؟»

موس گفت: «نمی‌دانم. یک طرف کشتی زیر آب رفته است و ما داریم واژگون می‌شویم و مقدار زیادی آب وارد کشتی شده است. هنوز ۲۰۰ نفر در کشتی هستند.»

«موقعیت خود را گزارش کنید.»

«فکر کنم باید جایی در میان بندر لندن شرقی (در آفریقای جنوبی ) و بندر دوربان باشیم.»

«نه ... نه... مختصات جغرافیایی را می‌خواهم.»

موس هیچ نمی‌دانست مختصات جغرافیایی چیست.

«شما چه سِمَتی در کشتی دارید؟»

«من هیچ سِمَتی در کشتی ندارم. من گیتاریست هستم.»

چند لحظه سکوت برقرار شد.

«شما در اتاق فرمان چه می‌کنید؟»

«خوب چون هیچ‌کس دیگر اینجا نیست.»

«چه کسی همراه شما در اتاق فرمان است؟»

«خوب... من و همسرم، نوازنده باس همراه با یک شعبده‌باز اینجا هستیم.»

موس با دو کشتی کوچک که در نزدیکی اوشناس بودند تماس برقرار کرد. آنها از موس خواستند که کاپیتان را پیدا کند و او را به اتاق فرمان بیاورد اما موس نمی‌دانست از کجا می‌تواند او را پیدا کند.

او می‌گوید: «می‌دانستم که او نباید در طبقات پایین کشتی باشد، چون ما در حال غرق شدن بودیم. من تلاش کردم تا با بررسی‌های معمولی دریابم آب چقدر بالا آمده است. طبقه زیرین ما پر از آب شده بود.»

سرانجام موس کاپیتان را در انتهای کشتی پیدا کرد که در تاریکی سیگار می‌کشید. موس توضیح داد که خیلی فوری به کمک او نیاز دارند.

موس اینطور تعریف می‌کند: «او با چشمانی هراسیده و گنگ خیره به من نگاه می‌کرد و زیر‌لب تکرار می‌کرد لازم نیست... هیچ لازم نیست...»

«فکر می‌کنم او دچار شوک شدیدی شده بود.»

دو کشتی نزدیک به اوشناس هر کدام فقط یک قایق نجات داشتند به همین دلیل کمک چندانی نمی‌توانستند بکنند. آنها مختصات محل غرق کشتی اوشناس را به مقامات آفریقای جنوبی اطلاع دادند و آنها عملیات نجات هوایی تدارک دیدند.
موس و تریسی از آخرین کسانی بودند که در عملیات هوایی نجات پیدا کردندهمچنان که توفان کشتی را در‌هم می‌شکست موس و تریسی در تاریکی کنار یکدیگر نشسته بودند و دعا می‌کردند که کمک هوایی زودتر از آنکه خیلی دیر بشود برسد.

موس به همسرش می‌گفت: «من فکر می‌کنم کشتی غرق خواهد شد و به احتمال زیاد ما هم همراه با کشتی غرق خواهیم شد.»

او و تریسی دختر ۱۵ساله‌ای به نام امبر داشتند که برای تعطیلات به کشتی اوشناس آمده بود و چند روز پیش از آن از کشتی پیاده شده بود. امبر اکنون در مدرسه شبانه‌روزی‌اش در آفریقای جنوبی بود.

موس به خاطر می‌آورد: «او نباید هر دوی ما را از دست بدهد، به هر قیمتی شده باید تلاش کنیم یکی از ما جان به در برد.»
هوا که روشن شد اولین گروه دو‌نفره غواصان نیروی دریایی در میان باد‌های شدید تلاش کردند تا خود را به اوشناس برسانند.بیش از سه ساعت طول کشید تا اولین هلیکوپتر‌‌ها از راه رسیدند و بر فراز کشتی می‌چرخیدند.

دو غواص نیروی دریایی با طناب به عرشه اوشناس فرود آمدند. آنها گفتند برای نجات همه افراد پیش از غرق شدن کشتی نیاز به کمک دارند و موس در آموزش ۵ دقیقه‌ای یاد گرفت که چگونه از طناب بالابر هلیکوپتر استفاده کند.

غواص نیروی دریایی به او گفت: «یادت باشد جلیقه باید زیر بغل افراد خوب محکم شود. مطمئن شو که آن را درست بستی وگرنه آدم‌ها بین راه سرنگون می‌شوند و از جلیقه بیرون می‌افتند و تو باعث مرگ آنها می‌شوی. دو نفر را هم‌زمان آماده کن وگرنه زمان کم می‌آوریم. قبول؟ شروع کن!»

یکی از غواصان نیروی دریایی نجات هوایی را در انتهای کشتی ترتیب می‌داد و تریسی و موس هم گروه دیگری را در بخش جلویی کشتی آماده می‌کردند. هر چه کشتی بیشتر زیر امواج دریا فرو‌می‌رفت آدم‌ها بیشتر با هراس از روی سطح شیب‌دار عرشه به دریا می‌پریدند و برای نجات آنها باید قایق‌های بادی محکمی به دریای توفانی انداخته می‌شد.

آنهایی را که موس تلاش می‌کرد نجات دهد همانطور که در هوا از کابل هلیکوپتر آویزان بودند و در حالی که به سمت بالا کشیده می‌شدند بر اثر باد‌های شدید به کشتی می‌خوردند. هیچ راهی وجود نداشت که بدانی با این ضربات چه بر سرشان می‌آمد، موس دیگر طاقتش تمام شده بود اما با آن همه آدم که هنوز روی عرشه بودند می‌دانست که هیچ راهی جز ادامه دادن ندارد.

با روشن شدن هوا در کل پنج هلیکوپتر برای عملیات نجات فرستاده شد که می‌رفتند و برمی‌گشتند و هر بار ۱۲ نفر را با خود به مکان امن منتقل می‌کردند.

موس و تریسی در حالی که انرژی‌شان تمام شده بود و از پا افتاده بودند در میان آخرین کسانی بودند که با کابل نجات بالا کشیده شدند.

موس می‌گوید: «زمانی که بالای کشتی در هوا معلق بودم عمق فاجعه را دریافتم. دیدم که اوشناس چه وضعیت خطرناکی دارد. می‌توانستم ببینم که موج‌ها همان مکانی را که ما ایستاده بودیم و آدم‌ها را نجات می‌دادیم در‌هم‌می‌کوبد.»
وقتی هلیکوپتری که موس را با خود می‌برد روی زمین نشست مسافران کشتی به سوی او دویدند و با شادمانی آواز خواندند و او را در آغوش گرفتند.

موس تعریف می‌کند: «بغض گلویم را گرفته بود واشک از چشمانم سرازیر شد و بعد از حال رفتم.»
کشتی

منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،

صندلی‌های آفتابگیر، جلیقه‌های نجات و همه خرده‌ریز‌های دیگر از روی عرشه به دریا ریخت و روی سطح آب شناور شد پیش از آنکه کشتی به طور کامل غرق شود.

۴ اوت ۱۹۹۱، حدود ۴۵ دقیقه پس از آنکه آخرین نفر در عملیات نجات هوایی از عرشه کشتی نجات پیدا کرد، اوشناس زیر آب رفت. همه افرادی که سوار قایق‌های نجات شده بودند به کمک کشتی‌های اطراف نجات پیدا کردند و جالب این بود که این حادثه هیچ تلفات جانی نداشت.

موس و تریسی، که حالا در لیورپول زندگی می‌کنند به کار خود به عنوان نوازندگان کشتی‌های تفریحی ادامه دادند. حتی با گذشت سه دهه از این ماجرا تریسی ترجیح می‌دهد درباره غرق شدن کشتی و اینکه چقدر نزدیک بود که همه جان خود را از دست بدهند حرف نزند.

اما موس که بارها و بارها از او درباره اوشناس پرسیده‌اند صحبت درباره این اتفاق را نوعی روان‌پالایی و تخلیه هیجانی می‌بیند. او با آسودگی عمیقی به آنچه از سر گذرانده نگاه می‌کند.

موس می‌گوید: «من شکست‌ناپذیر نیستم اما حالا که توانستم چنین ماجرایی را از سر بگذرانم هر ماجرای دیگری برایم آسان است.»

تحقیقاتی در یونان انجام گرفت که طی آن دریافتند کاپیتان اوشناس و چهار افسر ارشد این کشتی در هنگام غرق کشتی کوتاهی و اهمال‌کاری کرده‌اند.
+62
رأی دهید
-6

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.