مرد ۳۱ سالهای که دوشنبه گذشته همسر ومادرزنش را در یکی از بنگاههای املاک مشهد به طرز دلخراشی با ضربات متعدد قمه به قتل رساند، در اعترافاتی تکان دهنده گفت: برای کشتن آنها تمرین چاقوزنی میکردم!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، متهم این پرونده جنایی که پس از ۲۰ ساعت تلاش مداوم و رصدهای اطلاعاتی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و با دستورات پی در پی قاضی ویژه قتل عمد مشهد در چنگ قانون گرفتار شد، روز گذشته در اولین جلسه بازپرسی به صراحت ارتکاب دو قتل را پذیرفت و از نفرت عجیب خود در حالی سخن گفت که مدعی بود اگر زودتر قصاص شود، مقتولان را در آن دنیا هم میکشد!
این مرد ۳۱ ساله که مقابل میز عدالت ایستاده بود و به سوالات تخصصی قاضی پاسخ میداد، درباره ماجرای اختلاف خانوادگی وانگیزه خود از این جنایت وحشتناک گفت: در دوران مجردی با دایی «مهدیه» دوست بودم.
این رفاقت و صمیمیت به جایی رسید که پیشنهاد کرد با خواهرزاده اش ازدواج کنم! من هم هشت سال قبل به خواستگاری رفتم و خیلی زود پای سفره عقد نشستم. زندگی من و همسرم خوب بود و مشکلی با یکدیگر نداشتیم، اما دخالتهای مادرزنم در رفتار و گفتار همسرم تاثیر میگذاشت تا حدی که حتی در نوع پوشش «مهدیه» نیز دخالت میکرد و او لباسهایی را میپوشید که من دوست نداشتم.
این رفتارها به اندازهای پیش رفت که دیگر همسرم بدون «چادر» از خانه بیرون میرفت. اختلافات ما روز به روز بیشتر میشد و من حتی برای جلوگیری از شدت این گونه اختلافات خانوادگی حدود شش سال قبل، حق طلاق را به همسرم واگذار کردم، اما در حالی که سه فرزند خردسال داشتیم، باز هم «مهدیه» دست بردار نبود و موضوع «طلاق» را پیگیری میکرد.
در این شرایط سند خانهای را که در آن زندگی میکردیم به نام همسرم ثبت کردم تا دست از «طلاق» بردارد و به زندگی برگردد، ولی باز هم فایدهای نداشت. او وکیل گرفته بود و میخواست مرا به زندان بیندازد! متهم به قتل ادامه داد: او در پی این بود که نه تنها طلاق و خانه را بگیرد بلکه ادعا میکرد فرزندانم را نیز خودش بزرگ میکند و به طور قانونی حضانت آنها را عهده دار میشود!
در این شرایط بود که دیگر اعصابم خرد شد. مدام با خودم فکر میکردم چطور میتوانم این مادر و دختر را نابود کنم. چرا که آنها روزگارم را سیاه کرده بودند و من خیلی رنج و عذاب میکشیدم.
«حمید-ص» که هیچ گونه آثار پشیمانی در چهره اش دیده نمیشد و لبخند زنان جنایت فجیع خود را بازگو میکرد، در ادامه اعترافات تکان دهنده اش افزود: کار به جایی رسید که دیگر شبها تمرین چاقو زنی میکردم. دسته چاقو را در دست میفشردم و با تصور این که همسر و مادرزنم مقابلم ایستاده اند، ضربات چاقو را بر پیکرشان فرود میآوردم!
کینه و نفرت عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفته بود و من حتی نحوه گرفتن دسته چاقو در دستم را هم تمرین میکردم چرا که آزار و اذیتهای آنان دیگر برایم قابل تحمل نبود. مادر زنم بعد از طلاق از شوهرش با مرد پولداری ازدواج کرده بود و هر بار که همسرم از خانه قهر میکرد او را با خود به رستوران و تفریح میبرد.
یک بار وقتی به دلیل همین رفتارها گلویش را گرفتم و محکم فشار دادم تا حجابش را به درستی رعایت کند، نه تنها به حرفم گوش نکرد و به لجبازی با من پرداخت بلکه به خانه مادرش رفت و از من شکایت کرد. با وجود همه این ناراحتی ها، باز هم دوست داشتم به سر خانه و زندگی خودش بازگردد.
حتی بعدازظهر شبی که آنها را کشتم به او پیام دادم که به خاطر بچهها و خدا سر زندگی بازگردد، ولی هر چه التماس میکردم جواب نمیداد چرا که همان لحظه در بنگاه املاک بود و قصد داشت خانهای را که به نامش سند زده بودم به مادرش واگذار کند! این گونه بود که دیگر عصبانی شدم و آنها را در بنگاه املاک به قتل رساندم.
چاقو را از کجا تهیه کردی؟