زوج جوان که با سرقت میوه از باغهای لواسان و فشم، میوهها را کنار جاده میفروختند از سوی پلیس دستگیر شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، بهدنبال گزارش سرقتهای سریالی میوه از باغهای فشم و لواسانات، تحقیقات پلیسی برای شناسایی سارقان آغاز شد. در حالی که بررسیها در این خصوص ادامه داشت، نگهبان باغی در لواسانات با پلیس تماس گرفت و از دستگیری زن و مردی جوان هنگام سرقت میوهها خبر داد.
او گفت: به خاطر فوت یکی از اقوامم مجبور شدم باغ را برای 24 ساعت ترک کنم اما روز بعد که برگشتم با صحنه عجیبی مواجه شدم. زن و مرد جوانی را دیدم که میوههای باغ را داخل جعبههای متعدد بستهبندی کرده و در حال بارگذاری جعبهها روی وانتشان بودند. آنها مرا نمیشناختند، به همین دلیل کمین کردم و در فرصتی مناسب در را رویشان قفل کردم و اجازه خروج از باغ را به آنها ندادم.
با گزارش مرد نگهبان، مأموران پلیس بلافاصله راهی محل شده و زوج جوان را بازداشت کردند. زن و مرد جوان که سر بزنگاه بازداشت شده بودند و چارهای جز بیان حقیقت نداشتند، به سرقتهای سریالی از باغهای منطقه فشم و لواسانات اعتراف کردند. تحقیقات از متهمان برای شناسایی سایر جرایم احتمالی آنها ادامه دارد.
گفتوگو با مرد سارق
جثه ریزی دارد و به راحتی از دیوار باغها بالا میرود پس از ورود به باغ در را برای همسرش باز کرده و با هم شروع به سرقت میوه میکردند. او اعتیاد به شیشه دارد و همین اعتیادش را انگیزه سرقتها اعلام کرد.
چطور سرقت میکردی؟
روزهای شنبه راهی باغهای لواسانات و فشم میشدیم. به سراغ هر باغی میرفتیم ابتدا خوب اطراف را میگشتیم تا ببینیم از داخل باغ صدای سگ به گوش میرسد یا نه، اگر نمیرسید مرحله دوم نقشهمان را اجرا میکردیم.
مرحله دوم نقشه چه بود؟
زنگ در باغ را میزدیم اگر نگهبان در را باز میکرد بهانهای میآوردیم و به سراغ باغ بعدی میرفتیم و اگر نداشت من از دیوار بالا میرفتم و خودم را به داخل باغ میرساندم. اگر در قفل نداشت که برای همسرم باز میکردم و او هم داخل باغ میشد. اگر در قفل بود، نردبانی از داخل باغ پیدا میکردم و با کمک نردبان، همسرم وارد باغ میشد. از شنبه تا دوشنبه داخل باغ زندگی میکردیم و در این ایام شروع به چیدن میوههای باغ میکردیم. میوهها را داخل جعبههایی که با خود آورده بودیم میچیدیم و روز دوشنبه بار وانت بارمان میکردیم.
چرا شنبه تا دوشنبه، سرقت را انجام میدادید؟
برای اینکه در این روزها معمولاً کسی به باغش در لواسانات و فشم سر نمیزند، معمولاً آخر هفتهها برای استراحت و تفریح به باغ میروند تا آن موقع هم ما سرقتمان را انجام داده بودیم.
با میوههای سرقتی چه میکردید؟
در کنار جاده بساط میکردیم و میوههای سرقتی را به فروش میرساندیم.
چه شد که این ایده به ذهنت خطور کرد؟
من اعتیاد شدید به شیشه دارم و برای تأمین هزینه مواد به پول نیاز داشتم. از طرفی قیمت میوه روز به روز بیشتر میشود. باغهای لواسانات و فشم هم پر از میوه است که صاحبانشان اصلاً برایشان مهم نیست. به جای اینکه میوهها خراب شود، ما آنها را میچیدیم و به فروش میرساندیم. به این صورت هم مشکل مالی ما حل میشد و هم میوهها از بین نمیرفت.