زن معتاد که در پوشش پرستار خانگی با خوراندن قرص خوابآور باعث مرگ مرد بیمار شده بود، وقتی در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد، مدعی شد مقتول به وی تعرض کرده بود.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از تیر سال 99 با شکایت زن میانسالی به شعبه هفتم بازپرسی دادسرای جنایی مبنی بر فوت مشکوک برادرش به نام سجاد آغاز شد.
وی در تشریح ماجرا گفت: برادرم سال 98 فوت کرد و ما هم فکر میکردیم که چون برادرم بیمار است، بر اثر بیماری فوت کرده اما پس از 6 ماه وقتی به خانه برادرم رفتم، با داروهایی مواجه شدم که هیچ ارتباطی با بیماری برادرم نداشت و در ادامه هم متوجه سرقت بخشی از لوازم خانه و همین طور برخی از اسناد و مدارک هویتی برادرم شدم و فکر میکنم پرستار خانگی او در مرگ برادرم نقش داشته است. برادرم سالهای زیادی بیمار بود و به همین خاطر 3 ماه قبل از فوتش از یک شرکت خدماتی پرستار 35 سالهای به نام سیمین را استخدام کرد. روزی هم که برادرم فوت کرد او با ما تماس گرفت و بعد از آن دیگر خبری از او نداریم.
پس از اظهارات شاکی و بررسی محتویات پرونده، کارآگاهان دستگیری پرستار را در دستور کار قرار دادند. در ابتدا مشخص شد که سیمین به علت اعتیاد و سرقت از دو شرکت خدماتی اخراج شده است که با تلاش مأموران اداره دهم آگاهی پایتخت متهم در یکی از محلههای شرق تهران شناسایی و دستگیر شد.
وی که در تحقیقات اولیه منکر هرگونه جرمی بود وقتی با شواهد مواجه شد به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: با همسرم از شهرستان برای کار به تهران آمدیم. از آنجایی که اعتیاد داشتم و وضعیت مالیمان هم خوب نبود، وقتی به عنوان پرستار به خانه سجاد رفتم، وسوسه شدم تا با پودر کردن 30 قرص در غذایش او را مسموم کنم و بعد یک میلیون تومان پول و اسناد و مدارکش را سرقت کردم و شب هم همان جا خوابیدم. صبح حال سجاد بد شد و بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم که دیر شده بود و او فوت کرد و من ابتدا با خواهرش تماس گرفتم و پس از آن هم از آنجا رفتم.
از سوی دیگر هم پزشکی قانونی با بررسی قرصهای مصرف شده در غذای مقتول در گزارشی اعلام کرد که خوراندن قرصها 20 درصد در مرگ مقتول تأثیر داشته است.
با اعترافات متهم و تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
ادعای تازه متهم در دادگاه
در آغاز جلسه دادگاه و پس از قرائت کیفرخواست از سوی نماینده دادستان با اتهام تسبیب [سبب سازی] در قتل عمد، متهم برای دفاع از خودش به جایگاه رفت و با طرح ادعای تازهای گفت: من اتهام قتل عمد را قبول ندارم و تنها میخواستم او را مسموم کنم چرا که 3 روز قبل از فوت، سجاد به من تعرض کرده بود. سجاد مدام بددهنی میکرد و به من میگفت که از همسرت جدا شو و با من ازدواج کن. من هم به خاطر اینکه به آن کار نیاز داشتم و از او عصبانی بودم، 3 قرص را پودر کردم و در آبگوشت ریختم و او هم خورد و خوابید صبح با سرفه او بیدار شدم و بعد هم به یکباره روی زمین افتاد و دیگر بلند نشد.
قاضی از متهم پرسید: در همه مراحل تحقیقات عنوان کردی که 30 قرص به او دادی چرا حالا عنوان میکنی 3 قرص دادی؟
متهم گفت: از ترسم گفتم 30 قرص ولی واقعاً 3 قرص ریختم. من در حالت عادی نبودم و شیشه مصرف میکردم به همین خاطر در بازجوییها نمیدانستم به واقع چند قرص به او دادم.
قاضی پرسید: انگیزهات از این کار چه بود؟
متهم گفت: من از کارش ناراحت بودم.
قاضی سؤال کرد: وضعیت جسمانی مقتول چطور بود؟
متهم جواب داد: نصف بدنش فلج بود و به سختی و با استفاده از عصا راه میرفت. فکر میکنم فشار خون و آسم و مشکلات قلبی هم داشت.
قاضی در ادامه پرسید: آیا مرحوم قادر بود که به تنهایی از خانه خارج شود؟
متهم گفت: نه
قاضی گفت: چطور با این مشکلات جسمی و بیماری مدعی هستی که او به شما تعرض کرده؟
متهم گفت: اصلاً نمیدانم چرا این کار را کردم. من او را مثل پدرم دوست داشتم و مرد مهربانی بود اما به خاطر مصرف شیشه اصلاً کنترلی بر روی رفتارم نداشتم.
قاضی با تعجب به متهم گفت: شما از ابتدای جلسه تاکنون چندبار حرفتان را عوض کردید. یک بار میگویید او بددهن بود و فحاشی میکرد و یک بار میگویید مهربان بود و مثل پدرم او را دوست داشتم. از طرفی میگویید نصف بدنش فلج بود و نمیتوانست به تنهایی از خانه خارج شود و آسم و فشار و مشکلات قلبی داشته و از طرفی هم مدعی هستید به شما تعرض کرده چرا واقعیت را نمیگویید؟ اگر به شما تعرض کرده بود، چرا شکایت نکردید؟
متهم در حالی که سرش را به پایین انداخته بود و اشک میریخت، گفت: نمیدانم چه باید بگویم. فقط میدانم او مرد خوبی بود.
پس از آن پدر مقتول به جایگاه رفت و گفت: من خواستار صدور حکم قصاص برای این زن هستم و به هیچ عنوان هم حاضر به گذشت نیستم. او پسر بیمار من را به خاطر سرقت وسایل خانهاش کشت. همسایهها شهادت دادهاند که متهم با همدستی شوهرش هر شب تعدادی از وسایل خانه پسرم را سرقت میکرد.
قاضی از ولی دم پرسید: در صورتی که حکم دادگاه قصاص نباشد، آیا حاضر هستید دیه بگیرید؟
پدر مقتول گفت: در ابتدا خواهان مجازات متهم هستم اما اگر قانون میگوید که نباید قصاص شود، حاضر به دریافت دیه هستم.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و در آخرین دفاعیاتش عنوان کرد: از خانواده مقتول میخواهم من را ببخشند من پولی برای پرداخت دیه ندارم. فقط بدانید که من عمدی در کارم نداشتم و اگر شیشه مصرف نکرده بودم، هیچ گاه مرتکب چنین عملی نمیشدم.با پایان دفاعیات متهم قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.