آوردهاند کاروانی به حاکمی شکایت بردند که دو راهزن کاروان صد نفری ما را غارت کردند. حاکم با تعجب پرسید: چگونه صد نفر از عهده دو تن برنیامدند؟ پاسخ دادند آنها دو نفر بودند همراه، و ما صد نفر بودیم تنها. این حکایت "اپوزیسیون متفرق و منفصل" و اعوان و انصار نفوذی و متصل جمهوری اسلامی است که اگرچه اندک, اما همگی در گسل های عمیق اپوزیسیون پراکنده و همچنین در رسانه های متعدد فارسی زبان نفوذ کرده, و نه تنها "متحد و همراه" بلکه یار و یاور یکدیگر هستند.
اخیرا بیانه ای برای امضاء جهت همدردی با مردم معترض و سوگوار آبادان بین "مخالفین" توزیع شد که برخی از شخصیت های فرهیخته و دلسوز آن را امضاء کردند. اما شوربختانه همانگونه که انتظار می رفت, بخش قابل ملاحظه ای از ملی مذهبی ها, اصلاح طلب ها, نواندیشان دینی, استمرارطلبان, متعصبین ایدئولوژیکی جزم اندیش از انواع مختلف, خود محورها و برخی از صادراتی های به ظاهر مخالف و تحلیلگر و کارشناس و مصاحبه گر و حقوقدان و حقوق بگیر و غیره که شب و روز در برخی از پلتفرم ها مثل کلاب هاوس و رسانه ها قُرق کرده اند حاضر به امضاء نشدند. حتی مدعی شدند این بیانیه فقط برای همدردی نیست بلکه "دعوت به اتحاد برای براندازی" است. که به زعم آنها "براندازی به فروپاشی نظام و تجزیه کشور منجر می شود که تحت هیچ شرایطی مطلوب نیست, لذا باید با سعه صدر و از درون نظام در داخل نظام تغییراتی بوجود آورد".
البته در طی یک سال اخیر این نفوذ (مخصوصا اطلاعات سپاه) در بین برخی از گروه های ملی و به اصطلاح ایرانگرای اپوزیسیون رشد چشمگیری داشته که از منظر دیدمان شناسی, برتری و مزیت کودتای نظامی سپاه و ارتش علیه آخوندها را نظریه پردازی می کنند. تئوریسین های به ظاهر مخالف اما حامی سپاه تبلیغ می کنند که در صورت قیام عمومی مردم برای سرنگونی رژیم, بهترین آلترناتیو برای جلوگیری از فروپاشی کشور (بخوان فروپاشی نظام) کودتای نظامی توسط "اقتدارگرایان" سپاه می باشد. این انگاشت فکری با "دیدمانگری رندانه" به یارگیری و سازماندهی وسیعی از گروه های مختلف "اپوزیسیون نه چندان برانداز" ء طرفدار سپاه مشغول فعالیت است و دستجاتی نیز در حمایت مستقیم یا ضمنی از آن تشکیل شده اند.
اگرچه روزنامه نگاران و تحلیلگران بسیار محترم و فرهیخته و وطندوست نیز وجود دارند که در رسانه ها مشغول کار حرفه ای هستند, که احترام آنها واجب است. اما اشاره نگارنده به طیف مشخص همج الرعاع های دست پرورده جمهوری اسلامی است که همچون طاووس علیین شده خود را روزنامه نگار معرفی می کنند. آن هم از نوع "فقیهالفقها" که نه تنها مثل شیربرنج به هر مزاجی می سازند, بلکه مثل آچار فرانسه می توانند هر "پیچ خبری" را باز کنند و یکجا در تمامی علوم ادعای حذاقت و مهارت دارند و فخرفروشانه با تبحر و تخصص در این پلتفرم ها و رسانه ها اظهار فضل و کمالات می کنند. مثل حوزههای فلسفی و علمی، ادبیات و الهیات، تاریخ و اقتصاد, هنر و سینما, زنان و کودکان, اقلام و ارقام, اقوام و برجام, جامعه شناسی و جرم شناسی, زبان شناسی و باستانشاسی، مهندسی ساختمان و طبابت, حقوق و اقتصاد، محیط زیست و گردشگری، آموزش و پرورش و ورزش، فضا و کذا, و دهها حوزه کارشناسی دیگر که از ره رندی سوگیرانه و نیرنگ بازانه با روایتگری عامیانه بجای پرداختن به ریشه ها به شاخه ها می پردازند. نکته در خور توجه دیگر اینکه در جریان فاجعه برج متروپل آبادان برای روزهای متوالی دهها به اصطلاح تحلیلگر و کارشناس "خودی" به رسانه هایی مثل بی بی سی و ایران اینترنشنال و رادیو فردا و غیره دعوت شدند؛ اما دریغ از یک فعال و یا تحلیلگر عرب ایرانی. یعنی حتی در مرگ و زندگی "از ما بهتران" برایشان تصمیم می گیرند و تفسیر می کنند. این ناروا گزینی تبعیض آمیز که انگ و نشان جمهوری اسلامی و عواملش است در مورد بلوچ و کرد و ترک و ترکمن نیز با چشم سفیدی عریان اعمال می شود. کما اینکه اخیرا یک غیر بلوچ بیسواد و ناوارد را دعوت کردند تا وقیحانه به زنان بلوچ توهین کند.
رسانه های فارسی زبان این نوع نفوذی ها "خودی" را در لباس ظاهرا مخالف و منتقد دعوت می کنند تا با ذکر مصیبت و نوحه گری خود را "مخالف" و "پیشگام و اهل فن" جا بزنند. در حالی که بقول عطار ماتم زده را به نوحه گر حاجت نیست. یا وگرنه تخصص اصلی خود آخوندها سرگرم کردن مردم به ذکر مصیبت, نوحه سرایی سوگوار گونه تاسوعایی و غم پروری عاشورایی است. آنچه که مورد احتیاج و ضروری است تجزیه و تحلیل معنادار و برنامه ریزی برای براندازی نظام و اقدام جهت "رفع مشکل" میباشد, نه صرفا تشریح مشکل که مردم داخل کشور صد برابر بهتر از ما مشکلات را می شناسند و با پوست و گوشت و استخوان خود لمس می کنند. لازم نیست امثال من از هزاران کیلومتر دورتر به آنها بگوییم مشکل آنها چیست و اینکه رژیم به آنها ظلم می کند یا نه. بهر حال مردم را هوشمندانه سرگرم کرده اند تا مبادا "براندازان" از طریق این پلتفرم ها با مردم داخل کشور جهت براندازی اتصال و ارتباط برقرار کرده و بجای ذکر مصیبت, "رفع مصیبت" تجویز کنند.
اکثر مخاطبین این رسانه های فارسی زبان و پلتفرم هایی نظیر کلاب هاوس بطرز ساده دلانه و "بی خبرانه ای" از عمق نفوذ و کنترل استراتژیک آنها توسط عوامل جمهوری اسلامی بی اطلاع هستند. زیرا می بینند که شبانه روز این پلتفرم ها و رسانه ها گفتمان انتقادی و برنامه های متعدد و اخبار و ویدیو های بیشمار از نوع ذکر مصیبت (به ظاهر افشاگری و مخالفت با رژیم) می کنند. غافل از اینکه ضرورت مبرم زمان ما "اتحاد" و هم افزایی برای سازماندهی و برنامه ریزی جهت "دفع مصیبت" است و نه ذکر مصیبت. بقول برتولت برشت حرف زدن از درختان اتلاف وقت است وقتی از لزوم زدودن این همه تباهی چیزی نگفته باشیم و دم بر نزنیم و ماهیان سیاه کوچک را برای دریایی شدن نجنبانیم. این ضعف سکوت ماست, و شاید هم حاصل مصلحت اندیشی و فرصت طلبی.
عبدالستار دوشوکی - مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن -خرداد ١٤٠١