افول یک سلبریتی به نام پرویز پرستویی؛ بازیگری که قرار بود رفاه ملت با خونش امضا شود!

پرویز پرستوییسایت رویداد 24: مازیار وکیلی
پرویز پرستویی در نامه‌ای به رهبر انقلاب درخواست کرد که شرایطی ایجاد شود که مشکلات معیشتی مردم حل شود. او در این نامه که در اینستاگرام او منتشر شد نوشته بود حاضر است حتی نامه با خون امضا شود اما رفاه ملت تامین شود. لحظاتی بعد اما فراموش کرد که جانش را بر سر رفاه ملت گذاشته و ظاهرا با یک تهدید، مطلب را از اینستاگرام خود حذف کرد!

وضعیت سلبریتی‌ها در اوضاع کنونی جامعه ایران پیچیده‌ شده است. در مدت نه چندان دور سلبریتی‌ها حقیقتاً یکی از گروه‌های مرجع در جامعه ایران بودند، رای و نظر آن‌ها در موضوعات سیاسی و اجتماعی مورد توجه بخش وسیعی از اقشار جامعه قرار می‌گرفت و مردم برای تصمیم‌گیری‌های حساس سیاسی و اجتماعی به نظرات آن‌ها رجوع می‌کردند اما با گذشت چند سال و بدتر شدن وضعیت معیشتی مردم و وقوع حوادثی مانند دی ماه نود و شش و آبان نود و هشت که با موضع‌گیری مذبذب سلبریتی‌ها همراه بود این گروه به تدریج نه تنها مرجعیت خود را از دست داد که مورد حمله بسیاری از کاربران اینترنتی از طبقات مختلف اجتماعی هم قرار گرفت.

آخرین مورد چنین سقوط آزادی را پرویز پرستویی تجربه کرد که در مدت کوتاهی از یک بازیگر محبوب در نظر بخشی از مردم به یک سلبریتی ریاکار بدل شد که بلد است مانند بسیاری از هم‌صنفان خود، جوری اظهار نظر کند که نه سیخ بسوزد نه کباب. به گزارش رویداد۲۴ سوال اصلی این جا است که چرا جایگاه امثال پرویز پرستویی و بسیاری از سلبریتی‌های دیگر تا این اندازه نزول کرد؟

به نظر می‌رسد پاسخ این سوال را باید در نوع رفتار سلبریتی‌ها با حوادث سیاسی و اجتماعی دانست آن‌ها از یک طرف از منافع حضور در پروژه‌های دولتی و حکومتی منتفع می‌شوند و از طرف دیگر می‌کوشند با چند انتقاد ملایم که هیچ‌گاه مسائل جدی اقتصادی و سیاسی را در بر نمی‌گیرد خود را طرفدار مردمی نشان دهند که تحت فشار مشکلات اقتصادی کمرشان خُرد شده است.
نامه پرویز پرستویی به رهبری
اوج این رفتار دو گانه در مورد پرویز پرستویی را می‌توان در انتشار پستی که به نوعی درد دل با رهبری بود جستجو کرد. او در یک پست مفصل و طولانی ضمن برشمردن مشکلاتی که برسر اکران «قصه‌های هزار و یک روز» در آمریکا برای او پیش آمد، درباره مشکلات معیشتی مردم هم در این پست نوشت: «بنده به هیچ ارگانی وصل نیستم، نه دولتی‌ام، نه سپاهی، ولی با افتخار یک ایرانی‌ام، هنرمندم، یک آزاداندیشم. رسالت ۵۵ سال فعالیتم در عالم هنر خدمت به مردم بوده و هست و خواهد بود. حال عرض اصلی من این است: بنده همه توهین‌ها و فحاشی و هتک حرمت را از جانب عده‌ای که به دروغ خود را مدافع مردم می‌دانند به تن می‌خرم، اما حرف اصلی‌ام این است که باور دارم که مملکت ما از ثروت خوبی برخوردار است. ما فقیر نیستیم. ما ندار نیستیم. ما کشور ثروتمندی هستیم، حتی اگر تا ابد در تحریم بمانیم. بزرگترین ثروت این مملکت مردم هستند که همیشه مدارا کرده‌اند و ایستادگی و هیچ‌وقت پشت به دولت و دولت‌هایی که آمدند و رفتند و هستند نکرده‌اند. حال روا نیست معلم به‌جای بودن در مدرسه در خیابان‌ها از نداری شعار من رفاه ندارم بدهد. روا نیست مردم از نداری و تنگدستی در خیابان‌ها گاز اشک آور بخورند و گلوله. مردم پول ندارند، توان خرید مرغ و ماکارونی و روغن ندارند. سفره‌هایشان خالی است. شرمنده زن و بچه‌هایشان هستند. جای مردم در کنار خانواده است نه زندان آن‌هم بخاطر نبود معاش!»

پرستویی در پایان نامه عنوان کرده بود که رهبری حکم رفاه مردم را با خون او امضاء کند! معنای این عبارت آخری هم البته آنقدر نامفهوم و گنگ بود که اساسا نیازی به نوشتن آن در این متن نبود. به نظر می‌رسید پرستویی این پست را در راستای فشار‌هایی که این چند وقت تحمل کرده بود منتشر کرد تا ثابت کند در بزنگاه‌های حساس کنار مردم ایستاده است. این پست البته پس از چند ساعت حذف شد! گویا فراموش کرده بود که «خون خود» را در میان گذاشته است!!

نگاهی به پست‌های انتقادی پرویز پرستویی در فضای مجازی نشان می‌دهد عمده مطالب انتقادی او از موضوعات کم‌خطری مانند بازگشت هنرمندانی ایرانی مانند بهروز وثوقی و بهرام بیضایی فراتر نمی‌رود و مسائل جدی مردم را شامل نمی‌شود.

نتیجه چنین رویکرد تقلیل‌یافته‌ای از انتقاد این می‌شود که یکی از کاربران توئیتری در توصیف او می‌نویسد: «این همان است که ته نامه نوشته مرا به دار آویزند. الحق که رضا مارمولکی» یا کاربر دیگری به او توصیه کند «من اگه جای پرویز پرستویی بودم همین امروز کلاً لفت می‌دادم از همه جا از هر فعالیتی» و کاربر سومی هم برای او توئیت بزند: «آمد با این نامه یک کم وجهه خودش را درست کند با پاک کردنش گند زد به خودش»

مشکل اصلی از نظر مردم فقط این نیست. بسیاری از مردم از پرستویی و بسیاری از سلبریتی‌ها سوال می‌کنند چگونه می‌شود کسی در همین سیستم حاکمیتی به ثروت میلیاردی رسیده، اما منتقد همان سیستم هم باشد؟ این سوال دقیقاً عصاره تناقضی است که سلبریتی‌های ایرانی دچار آن هستند.
تناقض‌های مالی سلبریتی‌های ایرانی
مثلاً ترانه علیدوستی هم نمی‌تواند از دستمزد هنگفت سریال شهرزاد که از طریق مشکوکی تامین شده بگذرد و البته فراموش هم نمی‌کند که روی دستش علامت مخصوص فمنیست‌ها را فالو کند تا وجه روشنفکری‌اش ضربه نخورد. همین است که گاه از آن سو هم کنایه‌ای به آنها زده می‌شود؛ مثل کیهان که امروز در انتقاد به رضا رشیدپور نوشت «وقتی در برنامه‌ات از خودروسازان پول می‌گرفتی، چرا انتقاد نمی‌کردی؟» چنین تناقضات رفتاری مردم ایران را به این نتیجه درست می‌رساند که سلبریتی‌ها نه منتقدان سیستم که بخشی از آن هستند.

آن‌ها هیچ وقت انتقادات خود را متوجه مسائل اصلی نمی‌کنند. مثلاً پرویز پرستویی که در آثار اوج بازی نمی‌کند هیچ وقت درباره دخالت‌های اقتصادی نظامیان که می‌تواند یکی از مشکلات اقتصاد ایران باشد حرف نمی‌زند و انتقادات خود را به حوزه‌های کم‌خطر محدود می‌کند، دلیل این کار هم صرفاً حفظ هوادارانی است که به هر دلیل با حاکمیت زاویه فکری دارند.

مورد پرویز پرستویی بار دیگر این موضوع را ثابت کرد که سلبریتی‌ها به دلیل وابستگی شدید اقتصادی به قدرت نمی‌توانند منتقد باشند. انتقاد درست و اساسی اساساً با منافع آن‌ها در تضاد است برای همین از آن پرهیز می‌کنند؛ بنابراین می‌توان گفت نزول جایگاه سلبریتی‌هایی از جنس پرویز پرستویی بیشتر از آن‌که محصول تغییر جامعه باشد محصول رفتار ریاکارانه‌ای است که این صنف از خود نشان می‌دهد. ریاکاری که مردم خسته از مشکلات اقتصادی را عصبانی می‌کند و محصول این عصبانیت هم این است که پرویز پرستویی و امثال او که زمانی در نظر مردم دارای جایگاه قابل قبولی بودند از جایگاه قدرتمند خود به زیر کشیده می‌شوند و در نظر برخی مردم از بازیگران محبوب تبدیل می‌شوند به سلبریتی‌های ریاکار.

حامد بهداد زمانی می‌گفت این نام «سلبریتی» را از روی ما بردارید، ما خود مردمیم. این جملات زمانی گفته می‌شد که او در میانه اعتراضات مردمی در ایران و سرکوب تلخ معترضان، مشغول گشت و گذار در آمریکا بود. اما باور کنید اینها هنرمند نیستند، اینها همان بازیگران سلبریتی هستند که فقط شهرت دارند و صِرف بازی کردن در چند فیلم و خواندن چند آهنگ از کسی هنرمند نمی‌سازد
+169
رأی دهید
-16

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۲
    paksan - ایران، ایران

    پرویز کلاغ . اسمش عوض شده
    2
    42
    جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۰۸:۱۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۱
    اخوند شیپیشو - اندیمشک، استرالیا

    تنها راه برای مردم ایران - اتحاد و برخاستنه - هیج کشوری در این دنیا اندازه سر سوزنی دلش برای ایران و ایرانی نمیسوزه - اگر خودمون کاری برای خودمون نکنیم هیچ کشوری در هیچ شرایطی یک قدم برنمیداره -همه دنیا خواهان این وضعیت اسفناک ایران هستند و مگر سالی یک بار یک حرفی یزنن - کدوم حکومت فاسد و بی خاصیت و انگل منشی همه چیز این کشور به مفت به کل دنیا میفروشه . بنابراین برای کل دنیا چه شرقش چه غربش این شیاطین کنونی بهترین گزینه هستند - باید خودمون روی پای خودمون باشیم و ازادیمونو و کشورمون بدست بیاریم دوباره .
    0
    41
    جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۰۸:۲۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۴
    محمدعلی هشترودی - مادرید، اسپانیا

    زمانیکه چهره واقعی اش آشکار شد و اسرار هویدا شد، عین مرغ سربریده شده بالا و پایین می پرید و فرار میکرد! مزدور بیشرف!
    2
    48
    جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۵
    Ashkan60 - لندن، انگلستان

    پرویز پرستو ! پرستوی مذکر حکومت شرم بر تو زمانی بخاطر بازی درفیلم مارمولک و تمسخر ملاهای مفتخور عزیز ملت شدی اما متاسفانه چون اعتقادی به نقشت در آن فیلم نداشتی زود به دام مفتخوری و رانت خواری حکومت افتادی و مقابل ملت ایستادی ! شرم بر تو
    3
    37
    جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۱
    الف.بامداد - برلین، آلمان
    از هنرمند نباید توقع داشت.اوبازیگر است.همه جا و هرحالی.کار اصلی هنرمند نشان دادن راستی و درستی نیست.کار او ترویج دروغ و تحریف واقعیت است.خود همان بهرام بیضایی که دغدغه ایشان است از جمعیت وجمع شدن و توده مردم بیزار بود و در نمایشنامه هاوفیلمهایش آنرا نشان داده.دغدغه او مردم نیست.فقط فروش فیلم و درآمد خودش است.بروید نمایشنامه هایش را بخوانید تا بفهمیدچه نوشتم.
    0
    19
    جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۸۰
    واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
    هر کاری نیاز بیک ظرفیت دارد. اقای پرستویی که تا فیلم مارمولک در بین مردم چهره اشنایی نبود و بدلیل ایفای نفش در تقریبا بچالش کشیدن اخوند ها مورد علاقه مردم واقع شد و همین امر سبب سرگیجه قرار گرفتن وی شد . اقای پرستویی ظرفیت چندانی نداشت و همین بالا نشستن ها سبب شد که ماهیت اصلی خود را بروز داد. شما بازی و یا نقش افرینی وی را در اژانس شیشه ای ببینید . ایشان فقط شلنگ تخته میاندازد.تبحری چندانی در اینکار ندارد . اما حیف همان محبوبیت را هم نتوانست حفظ کند
    0
    16
    جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۹:۱۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۸۰
    واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
    هیچ دردی بالاتر از ان نیست که انسان از اوج عظمت به حضیض ذلت بیفتد. اینکار را هم فقط خود شخص انجام میدهد. نه غیر
    0
    17
    جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۹:۲۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.