سه محکوم به قصاص که نزدیک به یک ربع قرن در زندان بودند و هرگز تصور نمیکردند بار دیگر طعم آزادی را بچشند با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی پایتخت و کمک نیکوکاران آزاد شدند.
به گزارش «ایران»، صبح دیروز محوطه دادسرای جنایی تهران برای سه مرد زندانی که حالا دیگر به سن میانسالی رسیدهاند نماد ترس، دلهره و مرگ نبود. وقتی به همراه سربازان زندان در مقابل اتاق سرپرست دادسرای امور جنایی تهران، ایستادند بوی آزادی و امید را استشمام کردند.
وقتی قدم به اتاق گذاشتند با دیدن سرپرست دادسرا، اعضای واحد صلح و سازش و جمعی از نیکوکاران که برای نجات آنها به این مکان آمده بودند، دلشان آرام گرفت. این سه مرد هر کدام در ماجراهایی عجیب گرفتار شده و کارشان به چوبه دار افتاده بود.
نخستین زندانی که رها شد
مرد زندانی کر و لالی است که همسلولیهایش به او میگویند «ناصر».
آبان 20 سال قبل، در یک درگیری زن همسایه را ناخواسته به قتل رساند. جنایتی که باعث شد به زندان بیفتد و به قصاص محکوم شود. در این سالها چندین بار پای چوبه دار رفت. اما هر بار مهلت گرفت و سرانجام با تلاش واحد صلح و سازش موفق به رضایت شد.
اما از آنجا که ناصر نه خانوادهای داشت و نه توانایی پرداخت دیه به اولیای دم، در زندان ماند تا اینکه با تلاش خیرین این پول فراهم و ناصر از زندان آزاد شد. باتوجه به اینکه او خانوادهای ندارد و علاقه بسیار زیادی به امامرضا(ع) داشت، یکی از نیکوکاران برای او در مشهد کار و محل زندگی فراهم کرد و مرد میانسال پس از آزادی راهی مشهد میشود تا زندگی جدیدی را آغاز کند.
نجات داماد و برادرزن از قصاص
اما دو مرد دیگری که آنها نیز پس از 21 سال آزاد شدند، داماد و برادر زنی بودند که اسفند سال 79 دست به قتل مرد میانسالی زدند. آن روز دو مرد میانسال برای صحبت با مقتول رفته بودند اما با او درگیر شده و ناخواسته وی را به قتل رساندند. صدای درگیری آنها به گوش همسایهها رسید و قبل از اینکه دو مرد از خانه مقتول خارج شوند؛ دستگیر شدند. با اعتراف به قتل، متهمان روانه زندان شدند و آنها هم پس از 21 سال موفق شدند با تلاش واحد صلح و سازش مستقر در دادسرای امور جنایی تهران، از اولیای دم رضایت بگیرند و با تهیه دیه آزاد شوند.
مرد میانسال که از خوشحالی روی پاهایش بند نبود، گفت: هرگز فکرش را نمیکردم از کابوس مرگ و چوبه دار رها شوم. از این همه سال ماندن در زندان خسته شده بودم، دلم میخواست زودتر تکلیفم را مشخص کنند. 21 سال زمان کمی نیست. جوانیام در زندان گذشت. در تمام این سالها بارها کابوس مرگ دیدم و روزهای سختی را گذراندهام. وقتی رفتم زندان پسرم 3 ساله بود و حالا برای خودش مردی شده است. در تمام این سالها به امید او زنده ماندم و آرزویم این است که روزی او را در لباس دامادی ببینم. البته پسرم خبر ندارد که من امروز آزاد شدهام. او سرباز است و خانوادهام تصمیم گرفتند او را غافلگیر کنند.
دلتان میخواهد به محض آزادی اولین بار به کجا بروید؟
اول پسرم را در آغوش بگیرم بعد به سر خاک پدر و مادرم بروم، زیارت امام رضا هم بروم و از خانوادهام حلالیت بطلبم که به خاطر شرایط من، این همه سال عذاب کشیدند. البته فکر میکنم چند ماهی طول بکشد تا بتوانم به زندگی عادی برگردم نقشهها و آرزوهای زیادی دارم، قصد دارم کار کنم و زندگیام را دوباره بسازم. تا گرفتار نشوید قدر آزادی را نمیدانید. الان حال اصحاب کهف را دارم زمانی که من زندانی شدم هزار تومان پول باارزشی بود؛ اصلاً اسکناسها را نمیشناسم، امیدوارم خدا دستم را رها نکند، همانطور که لطفش شامل حالم شد و کابوسهایم بعد از 21 سال پایان یافت.
تدارک مرگ را دیده بودم
مردی با قد خمیده و موهایی که سفید شده داماد این خانواده و دومین محکوم این پرونده است. زمانی که دستبند از دستش باز شد، اولین کسی را که در آغوش کشید دخترش بود، دختری که در این مدت برای آزادی پدرش خیلی تلاش کرده بود.
شما دلتان میخواهد بعد از آزادی کجا بروید؟
خانهام، نزد خانوادهام. وقتی به زندان افتادم نوه نداشتم حالا او برای خودش خانمی شده است. دلم میخواهد پیش خانوادهام بروم و یک شب کنار آنها در خانهام بخوابم، اگر فردایش مردم، دیگر برایم مهم نیست. تنها آرزویم همین است.
فکر میکردید آزاد شوید؟
من زمانی که زندان بودم برای خودم سنگ قبر خریده بودم. اصلاً امید نداشتم که آزاد میشوم. حالا گوشهایم نمیشنوند و چشمانم بهخوبی نمیبینند. پیر و شکسته شده و شرمنده خانوادهام هستم. اما حاضرم هر کاری انجام بدهم تا این همه سال نبودنم را جبران کنم. آرزویم این است که صبح بیدار شوم و برای خانوادهام نان بخرم و کنار آنها صبحانه بخورم.
بعد از آزادی چهکار میخواهی انجام دهی؟
فرد نیکوکاری قرار شده برای من و برادرزنم کار فراهم کند. من زندگیام را مدیون خیرین هستم.
دختر پیرمرد که خوشحالیاش کم از پدرش نیست، گفت: وقتی پدرم به زندان افتاد، من تازه ازدواج کرده بودم و 18 سال بیشتر نداشتم و واقعاً برایم سخت بود.
حادثه 29 اسفند رخ داد و بعد از آن روز، پدرم دیگر به خانه نیامد. ناپدید شدن پدرم مصادف بود با تعطیلات عید و شروع به جست و جو برای یافتن او کردیم، تا اینکه از اداره آگاهی تماس گرفتند و متوجه شدیم که پدرم، دایی و خالهام در این ماجرا دستگیر شدهاند.
آن زمان چه حسی داشتید؟
شرایط زندگی ما خیلی بد بود چون برادرم هم سه ماه قبل از آن فوت کرده بود. از طرفی کسی را نداشتیم که کارهای پرونده پدرم را انجام دهد، دو تا عمو داشتم که به خاطر کهولت سن فوت کردند. بعد از 10 سال مادرم از پدرم جدا شد. از طرفی همسرم اجازه نمیداد که به دنبال کارهای پدرم بروم؛ آدم بداخلاق و متعصبی بود و من به خاطر پدرم، از همسرم جدا شدم. برای نجات پدرم خیلی سختی کشیدم، در این راه خیلی هزینه کردم، چقدر به خاطر تهیه سند و وثیقه پولم را خوردند. ماشینم را فروختم و هر چه داشتم پرداخت کردم برای آزادی پدرم.
فکر میکردی پدرت آزاد شود؟
راستش را بخواهید سال گذشته دیگر از همه چیز ناامید شده بودم و سر خاک برادرم و با او درددل میکردم. ما سه تا خواهر بودیم که تنها من بودم که دنبال کارهای پدرم بودم. پدرم حالا 72 سالش است. وقتی کسی جرم مرتکب میشود و میافتد زندان فقط یک نفر تنبیه نمیشود.
چطور شد که رضایت دادند؟
پارسال یکی از اعضای صلح و سازش مستقر در دادسرای امور جنایی پایتخت که خانمی به نام افسون علیمرادیان است، با من تماس گرفت و گفت ما میخواهیم دنبال کارهای پدرت باشیم. گفتم واقعاً من پولی برایم نمانده است و نمیدانم چه کار کنم، گفت تو فقط همراه ما باش. ایشان خیلی برای ما تلاش کرد.
کی از آزادی پدرتان باخبر شدید؟
شب جمعه به من گفتند که پدرت آزاد است. وقتی خبر آزادیاش را دادند حدود نیم ساعتی فقط به دیوار نگاه میکردم. دخترم گفت مگر دنبال آزادی پدربزرگ نبودی؟ از جمعه فقط دارم گریه میکنم. من شبها و روزهای زیادی اطراف زندان میچرخیدم. شب جمعه بعد از اینکه خبر آزادی را دادند، تا صبح دور زندان چرخیدم. به همه دژبانها میگفتم بابام بعد از 21 سال آزاد شده است.
کی پدرتان از موضوع آزادی باخبر شد؟
به پدرم شنبه گفتم که آزاد شدی اما باورش نمیشد. گفتم امروز و فردا اسمت را میخوانند، کارهایت را انجام بده که انشاءالله تا آخر این هفته آزاد هستی. احساس میکنم تازه بعد از 21 سال میخواهم زندگی کنم.
آزادی 50 زندانی در یک سال گذشته
محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی پایتخت نیز در این باره به خبرنگار «ایران» گفت: با تلاش خیرین و گروه یاران نجات (گروه صلح یاران) مستقر در دادسرای جنایی تهران و یکی از زنان بازیگر سینما و همچنین حمایت و کمکهای مردم، توانستیم مبلغ درخواستی خانوادههای دو قربانی پرونده را فراهم کنیم و به اولیای دم بپردازیم و رضایت بگیریم.
وی افزود: اولین زندانی که مرد کر و لالی است و خانوادهای ندارد قرار شد بعد از آزادی به کمک یک نیکوکار در شهر مشهد که کارخانهای دارد و زندانیان را مشغول به کار میکند، آغاز به کار کند و مکانی هم برای زندگی به او داده شود. اما دو زندانی دیگر چون خانواده دارند، بعد از آزادی نزد خانوادههایشان بازمیگردند. همچنین یکی از مردان نیکوکار نیز قرار شد که مغازهای برایشان در نظر بگیرد تا آنها بتوانند بعد از آزادی در آنجا مشغول به کارشده و کسب و کاری برای خودشان به راه بیندازند.
سرپرست دادسرای جنایی تهران ادامه داد: همین هزار تومانهایی که مردم برای این کار خیر کمک میکنند، میتواند بستری برای آزادی این محکومان باشد. قانون تکلیفی بر دوش ما قضات گذاشته است تا برای صلح و سازش و نجات زندانیان محکوم به قصاص تلاش کنیم. چرا که موضوع قصاص حساستر از بقیه جرایم است. از ابتدایی که پرونده در دادسرا تشکیل میشود تا زمانی که متهم حکم میگیرد و حتی پای چوبه دار میرود این تلاشها ادامه دارد. در یک سال گذشته با کمک خیرین و تلاش همکاران و گروه صلح یاران دادسرا توانستیم برای 50 متهم به قصاص رضایت بگیریم و آزاد شوند که تعدادیشان در آستانه سال نو آزاد شدند و نزد خانوادههایشان رفتند.
گروههای صلح و سازش در واحدهای مددکاری زندان رجاییشهر نیز در این زمینه با دادسرا همکاری میکنند. ریاست قوه قضائیه در این باره در سخنرانیهایشان در زمینه صلح و سازش در دادسراها، راهکارهای مناسبی ارائه و حتی دستورالعملهایی نیز صادر کردند که گروههای صلحیار در محاکم قضایی فعالیت داشته باشند.
وی گفت: برای هر فردی ممکن است این اتفاق رخ بدهد. اینها مرتکب خطاهایی شدند که میتواند قابل بخشش باشد. تجربه نشان داده این افراد بعد از آزادی، کمتر مرتکب جرم میشوند، چون سالهای زیادی در زندان بودند و بیشتر از سایر متهمان اصلاح میشوند. بنابراین همه باید در تلاش برای نجات این افراد باشند. از ورزشکاران و هنرمندان هم میخواهیم در این زمینه جلب رضایت افراد محکوم به قصاص و تهیه مبلغ درخواستی اولیایدم و دیه برای زندانیها کمک کنند.