وقتی چشمش به کیسه طلاها افتاد، با خودش فکر کرد بخت با او یار شده و باید به زندگی فقیرانهاش پایان دهد، اما رؤیایش خیلی زود رنگ باخت و توسط مأموران پلیس به خاطر سرقت طلاها بازداشت شد.
کیسه را از کجا پیدا کردی؟
من شغلم جمع کردن ضایعات است. کیسه کنار سطل زباله بود و آن را برداشتم. آنطور که من متوجه شدم، صاحب طلاها هراس سرقت طلاهایش را داشته و به همین دلیل زمانی که برای سفر خانه را ترک میکنند، تمامی طلاهایش را داخل کیسه نایلونی میگذارد و با خود میبرد. با تمام شدن تعطیلات نوروزی، مالباخته و خانوادهاش به خانه برمیگردند اما زن جوان به اشتباه کیسه طلاها را در کنار سطل زباله قرار میدهد. همسرش هم که تصور میکند کیسه حاوی زباله است، با مابقی زبالهها کیسه را برداشته و در کنار سطل زباله بیرون میگذارد. چند ساعت بعد مالباخته متوجه میشود که نایلون طلاها نیست و شوهرش میگوید که آنها را بیرون برده است. زوج جوان برای برداشتن طلاها به سراغ سطل زباله میروند اما از طلاها خبری نبوده و شکایت میکنند.
چطور دستگیر شدی؟
در اطراف محلی که سطل زباله قرار داشت دوربین مداربسته بود و تصویر من هنگام برداشتن کیسه طلاها توسط دوربینها گرفته شده بود. من کیسه را به یکی از دوستانم فروختم اما دستگیر شدم.