فاطی، حالا رضایت میدادی، چی میشد؟ بلکه از خود یکی از شترها آبستن میشدی و کاکل زری چشم آبی متولد میشد. شاید هم موقع تولد صدا میزد یا علی! بعد هم یک دستش میشکست!!
4
42
یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۲:۰۶
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۴۴
ارش یک دوست - تبریز، ایران
بیا ببین...اینم یک خر دیگه، که قبلا گفته بودم از اینا تو کشورمون زیاد هستش، این هم یکی دیگه،،،شائن و مقام حضرت زهرا را، با این اراجیف و چرندیات ، چقدر راحت میاره پایین، مردک احمق،
25
14
یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۲:۳۹
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۴۴
Momiji - توکیو، ژاپن
این ابله هم یه چیزی شنیده ،دروغ هر چی بزرگتر باشه قابل بارورتره !!
3
34
یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۳:۱۹
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۷۴
Sasan 55 - پاریس، فرانسه
روایت است که حضرت عاشق یکی دو تا از آن شترهای چشم آبی که یکیشان استیو مک شتر و دومی برد شتر نام داشت شد و از عشقشان کف کرده بود اما بابای حضرت مش ممد گفت خوبیت ندارد و دادش به کربلایی علی .فاطی کپک شاهد است ازش بپرسید کامل تعریف میکند .
5
37
یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۳:۲۱
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۴۲
rahjoo - مازندران، ایران
کف چشم آبیه این یارو
5
25
یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۳:۲۹
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۶۷
خوش باور - تهران، ایران
از این قوم شیطان صفت درغگو و ریا کار انتظاری بیش نیست که هر روز صبح بعد از بیدار شدن .درغ تازه ای برای امت گوسفند صفت آماده سازد .
6
24
یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۶:۴۲
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۴۴
شیرمردان - سیدنی، استرالیا
پفیوز بی همه چیز، یه چیز بگو بگنجه. پیامبر تو عربستان بوده نه تو آلمان یا سوئد بود.
1
18
یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۷:۴۳
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۴۴
علی چلاق - دوسلدورف، آلمان
بله ولی در با چندین خرچشم سیاه ازدواج کردن و حاصلشم شد کره خرایی مثل سیدعلی بقیه ای همین کره خرا و گوسفندایی که می بینید. مبارکه انشاالله 🐴
2
10
یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۹:۴۲
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۶۱
یا فاطمه زهرا - میلان، ایتالیا
عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان، هر دو از ثروتمندان عرب بودند و برای خواستگاری نزد پیامبر اسلام رفتند. عبدالرحمن، گفت: ای رسول خدا ص اگر فاطمه س را به من تزویج کنی، حاضرم یک صد شتر چشم آبی که بارهایشان پارچه کتان اعلای مصری باشد و ده هزار دینار مهریه اش کنم. پیامبر ص سخت از سخن آنان خشمناک شد و مشتی سنگ ریزه را به جانب عبدالرحمان پاشید و فرمود تو خیال می کنی من بنده پول و ثروتم و با پول و سرمایه خود بر من مباهات می کنی و قصد داری با مال دنیا ازدواج با دخترم را به من تحمیل کنی؟!