ویشنو که در تصویر با سگش لئو دیده میشود، قبل از حمله روسیه در دانشگاه اوکراین در حال تحصیل پزشکی بودبی بی سی: در خانه پدر و مادرش در جنوب هند، سگش لئو را در آغوش گرفته و رو به دوربین لبخند میزند. باورش سخت است که تنها چند روز پیش ویشنو در جایی از شهر وینیتسیای اوکراین از گلولهباران روسیه پناه گرفته و فکر میکرد قرار است بمیرد.
وینیتسیا در غرب اوکراین است و فاصله زیادی از مرز روسیه دارد، اما باز هم به آن حمله میشود. مقامات مسئول میگویند هفته گذشته در یک حمله موشکی که فرودگاه واقع در حومه شهر را ویران کرد، ۹ نفر کشته شدند.
پولا ویشنو واردان رائو، ۲۱ ساله، یکی از دهها هزار دانشجوی هندی در اوکراین است که از زمان حمله روسیه به اوکراین از کشور گریختهاند.
او میگوید مهربانی اوکراینیها دلیل اصلی زنده ماندن اوست.
دو هفته پیش ویشنو، دانشجوی سال چهارم پزشکی، گرم زندگی بود.
روزهای او با شرکت در کلاسهای دانشگاه و بیمارستانهای شهر، مطالعه در کتابخانه و شنا به همراه لئو در رودخانه سپری میشد.
ویشنو میگوید: "اوکراین زیباترین و آرامترین کشور است. در وینیتسیا مکانهای آرام بسیاری وجود دارد."
اما ۲۴ فوریه، روزی که تهاجم روسیه آغاز شد، او با "صداهای انفجار و صداهای شلیک گلوله" از خواب بیدار شد.
او و دو همخانهاش، که آنها نیز دانشجویان هندی بودند، نمیدانستند چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
میگوید: "خیلی وحشت زده بودیم."
"بیرون از پنجره چند اوکراینی را میدیدم که کیسه به دست در حال فرارند - نمیدانستم کجا میروند."
او هرگز صدای آژیرهای حمله هوایی را نشنیده بود و اطلاعیههای همراه آن را که به زبان اوکراینی با صدای بلند پخش میشد، نمیفهمید.
خوشبختانه، همسایگان اوکراینی ویشنو توانستند هشدارها را به انگلیسی ترجمه کنند و توضیح دهند که جنگ شروع شده است.
او می گوید: "[گفتند] چند هواپیما و تانک آمدهاند و با اوکراین میجنگند - پس بیرون نروید، لطفا داخل بمانید".
طی دو روز آینده، آژیر وینیتسیا هر چند ساعت یکبار به صدا در میآمد و ویشنو و دوستانش را مجبور میکرد به پناهگاه بزرگ و تاریک زیر آپارتمانشان که پر از پارهآجر بود، بروند.
خوابش نمیبرد، بنابراین ساعتها پای تلفناش بود و سعی میکرد نقشهای برای فرار از شهر پیدا کند.
میگوید: "فکر میکردم: 'شاید در این وضعیت بمیرم'." این صحنه پس از برخورد موشکی به ساختمانی در فرودگاه واقع در حومه وینیتسیا بودیکی از دوستان ویشنو موفق شد یک راننده مینیبوس اوکراینی را پیدا کند که مایل بود آنها را به مرز رومانی در فاصله ۲۵۰ کیلومتری (۱۵۵ مایلی) ببرد.
راننده، که شغل عادیاش این بود که مردم را در سفرهای یک روزه به خارج از وینیتسیا ببرد، به دلیل مریض بودن همسرش، خودش هنوز آماده ترک کشور نبود. بنابراین موافقت کرد که این سفر پرمخاطره را انجام دهد، که برای آن سفر، گروه در مجموع ۱۲ هزار گریونای اوکراین (۳۰۰ پوند) به او پرداخت کرد.
ویشنو میگوید که جانش را مدیون این راننده است.
"نمیتوانم توصیف کنم - فقط به خاطر او است که ما نجات یافتیم. از ته قلبم از او متشکرم."
ویشنو نگران بود که حیوانات خانگی اجازه ورود به مرز را نداشته باشند، بنابراین لئو را پیش معلم اوکراینی خود گذاشت و سوار مینیبوس شد.
وقتی اتوبوس از جادههای جنوب غربی اوکراین میگذشت، ویشنو و دوستانش احساس آرامش کردند. جز یک لحظه بحرانی که هواپیماها بالای سرشان میچرخیدند - و ویشنو نمیداند که اوکراینی یا روسی بودند - بیشتر اوقات احساس میکردند که دارند به سمت امنیت حرکت میکنند.
اما بدترین قسمت سفر ویشنو هنوز اتفاق نیفتاده بود. ویشنو در بین ۲۰ دانشجوی هندی بود که توسط یک راننده مینیبوس از وینیتسیا به مرز رومانی برده شدوقتی راننده اتوبوس ویشنو و دوستانش را پیاده کرد، آنها به جمع صدها نفری پیوستند که سعی داشتند از دروازهای در مرز عبور کنند.
ویشنو میگوید فقط اوکراینیها اجازه عبور داشتند - و هر بار که به گذرگاه نزدیک میشد، نگهبانها او را دوباره "عقب میکشیدند".
پس از یک روز کامل ایستادن در میان جمعیتی که لحظه به لحظه زیاد میشد، ویشنو دیگر داشت نگران میشد که شاید هرگز نتوان از مرز رد شود.
غذا و نوشیدنی کافههای موقتی که به پناهندگان خدمات میرساندند، تمام شده بود، و ویشنو موز و نانهایی را که به عنوان غذای مختصر با خود آورده بود، تمام کرده بود. ویشنو میگوید بدترین بخش سفر او انتظار برای عبور از مرز به رومانی بوددر نهایت به التماس به نگهبانان متوسل شد تا به او و دوستانش اجازه عبور دهند.
"ما درخواست میکردیم: 'لطفا اجازه بدهید رد شویم، دو روز است که سر پا هستیم، درد داریم، غذا، آب نداریم'."
"بالاخره قبول کردند."
بنابراین ویشنو با تعداد کمی از دوستانش از مرز عبور کرد - اما ۱۳ نفر از گروه ۲۰ نفره اصلی او جا ماندند. سفارت هند در رومانی به ویشنو (سمت چپ) کمک کرد پس از ۳۰ ساعت توقف در مرز به خانه پرواز کندویشنو در مورد احساسش در آن لحظه گفت: "شخصا، من خوشحالم. اما بسیاری از دوستان خوشحال نیستند. من در این لحظه خودخواهم. باید خودخواه باشیم زیرا زندگی خودمان است. ما نمیتوانیم جان خود را به خاطر دوستانمان به خطربیندازیم - بنابراین راهمان را جدا کردیم و رفتیم."
همه اعضای گروه ۲۰ نفره ویشنو از آن زمان به خانه خود در هند رسیدهاند.
اما نیروهای روسی به بمباران پایتخت ادامه میدهند و او همچنان نگران دوستان دیگرش در کییف - همچنین دانشجویان هندی - است که در پناهگاههای خود گیر افتادهاند. ویشنو حالا در خانه والدینش در جنوب هند، امنیت دارد، اما امیدوار است روزی به اوکراین بازگرددبا کمک سفارت هند در رومانی، ویشنو با اتوبوس از مرز به فرودگاه بخارست منتقل شد. وقتی در فرودگاه راجیو گاندی در حیدرآباد فرود آمد، مادر و پدر نگرانش او را در آغوش گرفتند و غرق بوسه کردند.
ویشنو چند روز پس از ورود به خانه والدینش در سوریاپت، تلانگانا، به لئوی عزیزش پیوست.
معلم او در اوکراین با خانوادهاش به مولداوی گریخته بود اما لئو را با اتوبوس تا بخارست برده بود و از آنجا سگ را با پروازی به هند برده بودند.
ویشنو میگوید که او و لئو بدون مهربانی مردم وینیتسیا نمیتوانستند به خانه برگردند.
"من خوش شانس هستم، خیلیها به من کمک کردند - همسایهها، راننده اتوبوس، معلمم."
"اوکراینیها مردمان بسیار خوبی هستند."
+18
رأی دهید
-5
قدیمی ترین ها
جدیدترین ها
بهترین ها
بدترین ها
دیدگاه خوانندگان
۵۵
سرزمین اریا - کویت ، کویت
خدارو شکر که روسیه به اوکراین حمله کرد و ما با این دکتر هندی و سگش هم آشنا شدیم. وگرنه عمرمون به تباهی میگذشت
2
6
چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۹:۵۳
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.