دکتر علی مظفریان؛ کسی که بخاطر تغییر مذهب از تشیع به تسنن اعدام شد
+46
رأی دهید
-2
«علی مظفریان» پزشک جراح عمومی یک مسلمان شیعه بود که به تسنن تغییر مذهب داد. سال ۱۳۷۱ بود که او را بعد از ۹ ماه شکنجه و انفرادی و ضبط اعتراف تلویزیونی از طریق اعدام با طناب دار شهید کردند.ایران وایر :جواد متولی«۲۹ سال گذشته است! آن موقع اینترنت و فضای مجازی وجود نداشت که خبر مربوط به او جایی منتشر شود. به همین دلیل هم کمتر عکسی از او موجود است. خانواده او هم در این سالها در ترس و دلهره زندگی کرده و از صحبت در این مورد پرهیز کردند. ایشان یک مسلمان شیعه بود که به تسنن تغییر مذهب داد. جزو علمای خاص اهل تسنن محسوب میشد. سال ۱۳۷۱ بود که او را بعد از ۹ ماه شکنجه و انفرادی و ضبط اعتراف تلویزیونی از طریق اعدام با طناب دار شهید کردند.» این گفتههای «ابراهیم احراری»، یکی از فعالان حقوق اهل سنت درباره دکتر «علی مظفریان»، مفتی ایرانی است. علی مظفریان، روحانی اهل سنت و پزشک مشهور شیرازی با حکم دستگاه قضایی جمهوری اسلامی اعدام شد.
***
دکتر علی مظفریان کیست؟
«علی مظفریان» پزشک جراح عمومی و فارغالتحصیل دانشگاه علوم پزشکی شیراز بود. او اصالتا شیرازی بود و در دانشگاه شیراز تدریس میکرد. دکتر مظفریان با اتمام تحصیلات و شروع به طبابت در دوره سه ساله طرح خدمت نیروی انسانی که پزشکان باید بعد از فارغالتحصیلی بگذرانند، به بندر لنگه رفت. او در مدت اقامت در بندر لنگه دچار تحول مذهبی شد و به مذهب تسنن گرایش پیدا کرد. او متولد سال ۱۳۲۵ در شهر کازرون و در خانوادهای شیعه بود.
دکتر مظفریان با اتمام دوره سه ساله طرح پزشکی خود از بندر لنگه به شیراز بازگشت. در آن زمان گروهی از دانشجویان پاکستانی دانشگاه شیراز، در یکی از سالنهای دانشکده مهندسی این شهر، نماز جمعه اهل سنت را برپا میکردند. علی مظفریان هر هفته برای خواندن نماز به آنجا میرفت. کمکم نمازگزاران که با درجه علمی او آشنا شدند، او را بهعنوان امام جمعه انتخاب کردند.
سنت خواندن نماز جمعه اهل تسنن در این دانشکده تا پس از انقلاب۵۷ ادامه یافت. تا اینکه دانشگاه با ایراد بهانههای مختلف، تلاش کرد تا از ادامه اقامه نماز جمعه جلوگیری کند. این ممانعت و بهانهتراشیها باعث شد تا اهل تسنن این شهر به فکر تاسیس مسجد مستقلی برای اهل سنت شیراز بیفتند. اهل تسنن شیراز این خلاء را احساس کرده بودند که جایی برای اقامه نماز جماعت خود ندارند.
تدارک مسجد برای اهل تسنن شیراز
به گفته ابراهیم احراری، با تلاش و پیگیری دکتر مظفریان و حمایت مالی یکی از افراد خیر، او خانه دوطبقه بزرگی را در نزدیکی پل باغ صفا و در کوچه مجاور محل بنیاد شهید و منتهی به بازار انقلاب شیراز خریداری و با تغییراتی به مسجد تبدیل کرد: «او با دریافت مجوزهای رسمی این محل را بعنوان مسجد الحسنین نامگذاری و برای برگزاری نماز جمعه و نماز پنج وقت اهل تسنن در شیراز وقف کرد. خود او هم از طرف اهل تسنن بهعنوان امام جمعه و جماعت مسجدی که خودش بانی تهیه آن بود، انتخاب شد.»
«مسجد الحسنین» در اداره اوقاف شیراز ثبت و وقف فعالیت مذهبی اهل تسنن این شهر شده است. آقای مظفریان آرامآرام با انجام تغییراتی در بنای این خانه، دو طبقه ساختمان آن را تبدیل به دو سالن بزرگ کرد و حیاط وسیع آن را هم با سایهبان پوشانید. بدین ترتیب اهل سنت شیراز پس از سالها سرگردانی صاحب مسجدی در این شهر شدند.
احضار و بازجویی به دلیل استقبال از فعالیت مسجد
یکی از اهل تسنن ساکن این شهر، اقامه نماز در این مسجد را برای ایرانوایر اینگونه روایت میکند: «روزهای جمعه، سالنها و حیاط آن، مملو از جمعیت نمازگزار بود. در اعیاد مذهبی به خاطر تعداد نمازگزاران، سرتاسر کوچه جنب مسجد، برای نماز خواندن پر از نمازگزار میشد، جمعیتی که نسبت به تعداد حاضران در نماز جماعت مساجد شیعیان این شهر بسیار چشمگیر بود.»
او میافزاید: «در نماز جمعه اهل تسنن، افراد تحصیلکرده و دانشجویان شیعه هم شرکت میکردند. این مساله باعث نگرانی روحانیون متعصب شیعه شده بود. آنها بارها با حمایت نهادهای امنیتی به بهانههای مختلف در فعالیت وقفه ایجاد کردند. حتی منجر به تعطیلی مسجد هم شدند. اما با تلاش دکتر و هیات امناء، بار دیگر این مکان باز شد، ولی بهانهتراشیها ادامه یافت. دشمنی آنها با این مسجد، باعث شد تا بارها دکتر مظفریان و اعضای هیات امناء به اداره اطلاعات احضار شوند و تحت فشار قرار بگیرند.»
ابراهیم احراری، فعال حقوق اهل تسنن ایران درباره فعالیتهای دکتر مظفریان به ایرانوایر میگوید: «آقای مظفریان جراح بود. در بیمارستانهای شهر شیراز فعالیت میکرد و مطب هم داشت. شخصیت باسوادی که بارها در مناظرات مذهبی با علمای شیعه حاضر شده و از عقاید اهل تسنن دفاع کرده بود. اما در فاصله دهه۶۰ تا ۷۰ آرامآرام فشارهای حکومت بر او بیشتر شد. به شکلی که بارها بازداشت و بازجویی شد.»
ابراهیم احراری فعال حقوق اهل تسنن ایران می گوید: در فاصله دهه ۶۰ تا ۷۰ آرام آرام فشارهای حکومت بر دکتر مظفریان بیشتر شد به شکلی که بارها بازداشت و بازجویی شدخواستههای حکومت از زبان بازجویان او
ابراهیم احراری درخواستهای حکومت از این روحانی برجسته اهل تسنن را در جریان بازجوییها چنین عنوان میکند: «از او خواسته بودند تا این مسجد را تعطیل کند. از اهل تسنن برائت جسته و دوباره شیعه شود. او زیر بار نرفته بود.»
به گفته احراری، روحانیون شیعه بارها با او در شیراز مناظره کردند؛ اما موفق به تغییر عقیده او نشدند. پس از آن «در فاصله سالهای ۶۹ تا ۷۰ به طرز وحشیانهای او را بازداشت کردند و مسجد الحسنین را هم بستند. آن روزهای پس از جنگ و اعدامهای سیاسی، دوران اوج رعب و وحشت بود. در این دوره از بازداشت آقای مظفریان را به شدت شکنجه کردند. ۹ ماه تحت شکنجه برای اعترافگیری بود.»
اعتراض پزشکان شیراز به اتهامات وارده به دکتر مظفریان
آقای احراری در ادامه به ایام بازداشت او اشاره کرده و میگوید: «آقای مظفریان در یکی از ملاقاتهای محدودش در این مدت، به خانواده گفته بود؛ وادارش کردهاند تا یک سری اعتراف کند. از او فیلم اعترافات اجباری هم ضبط کردهاند. این اعترافات اجباری که او را به آن وادار کردند؛ یکی مرتبط با اتهامات اخلاقی و دیگری جاسوسی برای آمریکا بوده است. دلیل این اتهام جاسوسی و اعترافگیری هم آن بود که او برای درمان برخی از بیمارانش به آمریکا سفر کرده بود. همین دو اتهام را بهانه کردند تا حکم اعدام او را صادر کنند.»
پزشکان عضو سازمان نظام پزشکی فارس در نامه خود خواستند تا حکم اعدام دکتر مظفریان لغو شود؛ اما حکومت بدون توجه به این مساله، بیسروصدا او را اعدام کرد. به گفته ابراهیم احراری، «خبر اعدام او متاسفانه به دلیل فضای سرکوبی که در آن روزها وجود داشت، بازتابی در سطح رسانههای داخلی و خارجی پیدا نکرد. دستگاه امنیتی و قضایی حکومت هم در ادامه مسجد الحسنین را علیرغم وجود سند وقف ساختمان مسجد برای اهل تسنن تعطیل و مصادره کرد. البته سالها بعد، با پیگیریهایی که صورت گرفت، اهل تسنن فارس توانستند یک زمین را خریداری و مسجدی را در آن احداث کنند.»
جاسوسی و لواط در مسجد؛ اتهامهایی که به دکتر مظفریان وارد کردند
به گفته ابراهیم احراری، اتهام جاسوسی برای دولت ایالات متحده آمریکا در پرونده او به آنجا بازمیگردد که علی مظفریان برخی بیماران خود را داوطلبانه برای درمان در آمریکا همراهی کرده بود.
آقای احراری در مورد اتهام وجود مسائل اخلاقی پیرامون این روحانی برجسته اهل تسنن به ایرانوایر میگوید: «این تهمت که به ایشان زدند، اصلا به او نمیچسبد. لواط، آن هم در مسجد!؟ او اگر در روز پنجشنبه نمیتوانست روزه بگیرد، روز جمعه به هیچوجه در مسجد سخنرانی نمیکرد. مسلمان معتقدی که باید حتماً یک روز روزه میگرفت و آن شب را به عبادت گذرانده باشد تا روز جمعه زبان به ذکر خداوند و سخنرانی برای عموم باز کند. هرگز هم برای سخنرانی در مسجد و سایر کارهایی که بالاخره رسم علماست، پول دریافت میکنند، ایشان یک ریال از مردم پول نگرفته بود. ظاهر فریبنده هم نداشت تا دیگران به خاطر آن به او احترام بگذارند. اما شما خوب میدانید که انسان گوشت و پوست و استخوان است. زیر شکنجه ممکن است به هر ناکردهای هم اعتراف کند.»
وزارت اطلاعات در آن زمان برای بازداشت یا اعدام مخالفان از اتهامهای ساختگی جنسی، اعتیاد به مواد مخدر و جاسوسی استفاده میکرد. «علیاکبر سعیدی سیرجانی»، ادیب برجسته ایرانی پس از انتشار نامههای اعتراضی خطاب به «علی خامنهای»، در سال ۱۳۷۲ بازداشت و با همین اتهامها روبهرو شد. او در سال ۱۳۷۳ به طرز مشکوکی در زندان درگذشت. از سعیدی سیرجانی نیز تحت فشار و شکنجه اعتراف اجباری اخذ کردند.
پخش فیلم اعتراف اجباری برای پزشکان و اساتید دانشگاه
به گفته ابراهیم احراری، با اعتراض پزشکان عضو سازمان نظام پزشکی استان فارس و اساتید دانشگاه شیراز به صدور حکم اعدام دکتر علی مظفریان، فیلم اعترافات اجباری که از او اخذ شده بود، در جمع پزشکان و اساتید دانشگاه شیراز نمایش داده شد: «آن زمان پخش این دست اعترافات تلویزیونی به شدت مرسوم بود. ضبط این اعترافات اجباری را حکومت از سال ۶۰ شروع کرده بود. آن زمان اوج پخش این اعترافات برای تطهیر خودشان بود. بعدتر حتی فیلم هویت را هم ساختند. ولی برای اینکه پرونده دکتر مظفریان خیلی مطرح نشود، آن فیلم اعترافات را در همان سطح پزشکان و اساتید دانشگاه شیراز پخش کردهاند.»
اتهام توهین به مقدسات شیعه
این عالم برجسته اهل سنت ایران تا پیش از آنکه به اهل تسنن گرایش پیدا کند، شیعه و از مقدسات شیعه کاملا مطلع بوده است و درباره گرایشهای تشیع اطلاع کامل داشت. اما در اتهامات او «توهین به مقدسات شیعه» نیز آورده شده بود. ابراهیم احراری در این مورد میگوید: «این اتهام را معمولاً به اهل تسنن میزنند. غالب فعالان اهل سنتی که اعدام، ترور و یا به تبعید فرستاده شدند، با این اتهام مواجه شدهاند.»
آخرین بازداشت
دکتر علی مظفریان صبح روز پانزدهم آبانماه ۱۳۷۰هنگامی که برای انجام عمل جراحی از خانه بیرون رفت، به دست ماموران اداره اطلاعات مقابل بیمارستان بازداشت و برای بازرسی از منزل به خانه منتقل شد. پس از بازرسی محل سکونت از آنجا به مکان نامعلومی منتقل میشود. خانواده او تا دو ماه پس از بازداشت هیچ اطلاعی از او نداشتند. تا اینکه سرانجام در زندان ویژه روحانیت در تهران موفق به ملاقات با او شدند. به گفته آقای احراری: «این ملاقاتها تقریبا هر سه-چهار ماه یکبار صورت گرفته است. هدف مقامات زندان از دادن این ملاقات هم این بود که شاید خانوادهاش بتوانند او را راضی کنند تا از اعتقاداتش منصرف شود. چون علت بازداشت او روگردانی از مذهب شیعه بود. حکومت ایران معتقد بود؛ چون دکتر به اهل سنت گرویده و از آن پیروی میکند؛ از دایره دین خارج شده و کافر و مرتد شده است.» تیم حقوقی ایرانوایر پیشتر گفته بود که تغییر مذهب از سنی به شیعه مصداق ارتداد نیست و اغلب این افراد با اتهامهای دیگر مواجه میشوند.
دکتر مظفریان عملا سومین یا چهارمین نفری از علمای اهل تسنن است که بعد از رهبری آقای خامنه ای اعدام می شود . کاک « ناصر سبحانی» به همین صورت سال ۶۹کشته شد. به گفته ابراهیم احراری: «دکتر مظفریان عملاً سومین یا چهارمین نفری از علمای اهل تسنن است که بعد از رهبری آقای خامنهای اعدام میشود. استاد قدرتالله جعفری در خراسان در سال ۶۸ اعدام شد. کاک ناصر سبحانی به همین صورت سال ۶۹ کشته شد. شخصی به نام عبدالوهاب خوافی که بسیار گمنام مانده هم در خراسان اعدام شد. دکتر مظفریان چهارمین نفری است که رسما اعدامش اعلام میشود.»
***
دکتر علی مظفریان کیست؟
«علی مظفریان» پزشک جراح عمومی و فارغالتحصیل دانشگاه علوم پزشکی شیراز بود. او اصالتا شیرازی بود و در دانشگاه شیراز تدریس میکرد. دکتر مظفریان با اتمام تحصیلات و شروع به طبابت در دوره سه ساله طرح خدمت نیروی انسانی که پزشکان باید بعد از فارغالتحصیلی بگذرانند، به بندر لنگه رفت. او در مدت اقامت در بندر لنگه دچار تحول مذهبی شد و به مذهب تسنن گرایش پیدا کرد. او متولد سال ۱۳۲۵ در شهر کازرون و در خانوادهای شیعه بود.
دکتر مظفریان با اتمام دوره سه ساله طرح پزشکی خود از بندر لنگه به شیراز بازگشت. در آن زمان گروهی از دانشجویان پاکستانی دانشگاه شیراز، در یکی از سالنهای دانشکده مهندسی این شهر، نماز جمعه اهل سنت را برپا میکردند. علی مظفریان هر هفته برای خواندن نماز به آنجا میرفت. کمکم نمازگزاران که با درجه علمی او آشنا شدند، او را بهعنوان امام جمعه انتخاب کردند.
سنت خواندن نماز جمعه اهل تسنن در این دانشکده تا پس از انقلاب۵۷ ادامه یافت. تا اینکه دانشگاه با ایراد بهانههای مختلف، تلاش کرد تا از ادامه اقامه نماز جمعه جلوگیری کند. این ممانعت و بهانهتراشیها باعث شد تا اهل تسنن این شهر به فکر تاسیس مسجد مستقلی برای اهل سنت شیراز بیفتند. اهل تسنن شیراز این خلاء را احساس کرده بودند که جایی برای اقامه نماز جماعت خود ندارند.
تدارک مسجد برای اهل تسنن شیراز
به گفته ابراهیم احراری، با تلاش و پیگیری دکتر مظفریان و حمایت مالی یکی از افراد خیر، او خانه دوطبقه بزرگی را در نزدیکی پل باغ صفا و در کوچه مجاور محل بنیاد شهید و منتهی به بازار انقلاب شیراز خریداری و با تغییراتی به مسجد تبدیل کرد: «او با دریافت مجوزهای رسمی این محل را بعنوان مسجد الحسنین نامگذاری و برای برگزاری نماز جمعه و نماز پنج وقت اهل تسنن در شیراز وقف کرد. خود او هم از طرف اهل تسنن بهعنوان امام جمعه و جماعت مسجدی که خودش بانی تهیه آن بود، انتخاب شد.»
«مسجد الحسنین» در اداره اوقاف شیراز ثبت و وقف فعالیت مذهبی اهل تسنن این شهر شده است. آقای مظفریان آرامآرام با انجام تغییراتی در بنای این خانه، دو طبقه ساختمان آن را تبدیل به دو سالن بزرگ کرد و حیاط وسیع آن را هم با سایهبان پوشانید. بدین ترتیب اهل سنت شیراز پس از سالها سرگردانی صاحب مسجدی در این شهر شدند.
احضار و بازجویی به دلیل استقبال از فعالیت مسجد
یکی از اهل تسنن ساکن این شهر، اقامه نماز در این مسجد را برای ایرانوایر اینگونه روایت میکند: «روزهای جمعه، سالنها و حیاط آن، مملو از جمعیت نمازگزار بود. در اعیاد مذهبی به خاطر تعداد نمازگزاران، سرتاسر کوچه جنب مسجد، برای نماز خواندن پر از نمازگزار میشد، جمعیتی که نسبت به تعداد حاضران در نماز جماعت مساجد شیعیان این شهر بسیار چشمگیر بود.»
او میافزاید: «در نماز جمعه اهل تسنن، افراد تحصیلکرده و دانشجویان شیعه هم شرکت میکردند. این مساله باعث نگرانی روحانیون متعصب شیعه شده بود. آنها بارها با حمایت نهادهای امنیتی به بهانههای مختلف در فعالیت وقفه ایجاد کردند. حتی منجر به تعطیلی مسجد هم شدند. اما با تلاش دکتر و هیات امناء، بار دیگر این مکان باز شد، ولی بهانهتراشیها ادامه یافت. دشمنی آنها با این مسجد، باعث شد تا بارها دکتر مظفریان و اعضای هیات امناء به اداره اطلاعات احضار شوند و تحت فشار قرار بگیرند.»
ابراهیم احراری، فعال حقوق اهل تسنن ایران درباره فعالیتهای دکتر مظفریان به ایرانوایر میگوید: «آقای مظفریان جراح بود. در بیمارستانهای شهر شیراز فعالیت میکرد و مطب هم داشت. شخصیت باسوادی که بارها در مناظرات مذهبی با علمای شیعه حاضر شده و از عقاید اهل تسنن دفاع کرده بود. اما در فاصله دهه۶۰ تا ۷۰ آرامآرام فشارهای حکومت بر او بیشتر شد. به شکلی که بارها بازداشت و بازجویی شد.»
ابراهیم احراری فعال حقوق اهل تسنن ایران می گوید: در فاصله دهه ۶۰ تا ۷۰ آرام آرام فشارهای حکومت بر دکتر مظفریان بیشتر شد به شکلی که بارها بازداشت و بازجویی شدخواستههای حکومت از زبان بازجویان اوابراهیم احراری درخواستهای حکومت از این روحانی برجسته اهل تسنن را در جریان بازجوییها چنین عنوان میکند: «از او خواسته بودند تا این مسجد را تعطیل کند. از اهل تسنن برائت جسته و دوباره شیعه شود. او زیر بار نرفته بود.»
به گفته احراری، روحانیون شیعه بارها با او در شیراز مناظره کردند؛ اما موفق به تغییر عقیده او نشدند. پس از آن «در فاصله سالهای ۶۹ تا ۷۰ به طرز وحشیانهای او را بازداشت کردند و مسجد الحسنین را هم بستند. آن روزهای پس از جنگ و اعدامهای سیاسی، دوران اوج رعب و وحشت بود. در این دوره از بازداشت آقای مظفریان را به شدت شکنجه کردند. ۹ ماه تحت شکنجه برای اعترافگیری بود.»
اعتراض پزشکان شیراز به اتهامات وارده به دکتر مظفریان
آقای احراری در ادامه به ایام بازداشت او اشاره کرده و میگوید: «آقای مظفریان در یکی از ملاقاتهای محدودش در این مدت، به خانواده گفته بود؛ وادارش کردهاند تا یک سری اعتراف کند. از او فیلم اعترافات اجباری هم ضبط کردهاند. این اعترافات اجباری که او را به آن وادار کردند؛ یکی مرتبط با اتهامات اخلاقی و دیگری جاسوسی برای آمریکا بوده است. دلیل این اتهام جاسوسی و اعترافگیری هم آن بود که او برای درمان برخی از بیمارانش به آمریکا سفر کرده بود. همین دو اتهام را بهانه کردند تا حکم اعدام او را صادر کنند.»
پزشکان عضو سازمان نظام پزشکی فارس در نامه خود خواستند تا حکم اعدام دکتر مظفریان لغو شود؛ اما حکومت بدون توجه به این مساله، بیسروصدا او را اعدام کرد. به گفته ابراهیم احراری، «خبر اعدام او متاسفانه به دلیل فضای سرکوبی که در آن روزها وجود داشت، بازتابی در سطح رسانههای داخلی و خارجی پیدا نکرد. دستگاه امنیتی و قضایی حکومت هم در ادامه مسجد الحسنین را علیرغم وجود سند وقف ساختمان مسجد برای اهل تسنن تعطیل و مصادره کرد. البته سالها بعد، با پیگیریهایی که صورت گرفت، اهل تسنن فارس توانستند یک زمین را خریداری و مسجدی را در آن احداث کنند.»
جاسوسی و لواط در مسجد؛ اتهامهایی که به دکتر مظفریان وارد کردند
به گفته ابراهیم احراری، اتهام جاسوسی برای دولت ایالات متحده آمریکا در پرونده او به آنجا بازمیگردد که علی مظفریان برخی بیماران خود را داوطلبانه برای درمان در آمریکا همراهی کرده بود.
آقای احراری در مورد اتهام وجود مسائل اخلاقی پیرامون این روحانی برجسته اهل تسنن به ایرانوایر میگوید: «این تهمت که به ایشان زدند، اصلا به او نمیچسبد. لواط، آن هم در مسجد!؟ او اگر در روز پنجشنبه نمیتوانست روزه بگیرد، روز جمعه به هیچوجه در مسجد سخنرانی نمیکرد. مسلمان معتقدی که باید حتماً یک روز روزه میگرفت و آن شب را به عبادت گذرانده باشد تا روز جمعه زبان به ذکر خداوند و سخنرانی برای عموم باز کند. هرگز هم برای سخنرانی در مسجد و سایر کارهایی که بالاخره رسم علماست، پول دریافت میکنند، ایشان یک ریال از مردم پول نگرفته بود. ظاهر فریبنده هم نداشت تا دیگران به خاطر آن به او احترام بگذارند. اما شما خوب میدانید که انسان گوشت و پوست و استخوان است. زیر شکنجه ممکن است به هر ناکردهای هم اعتراف کند.»
وزارت اطلاعات در آن زمان برای بازداشت یا اعدام مخالفان از اتهامهای ساختگی جنسی، اعتیاد به مواد مخدر و جاسوسی استفاده میکرد. «علیاکبر سعیدی سیرجانی»، ادیب برجسته ایرانی پس از انتشار نامههای اعتراضی خطاب به «علی خامنهای»، در سال ۱۳۷۲ بازداشت و با همین اتهامها روبهرو شد. او در سال ۱۳۷۳ به طرز مشکوکی در زندان درگذشت. از سعیدی سیرجانی نیز تحت فشار و شکنجه اعتراف اجباری اخذ کردند.
پخش فیلم اعتراف اجباری برای پزشکان و اساتید دانشگاه
به گفته ابراهیم احراری، با اعتراض پزشکان عضو سازمان نظام پزشکی استان فارس و اساتید دانشگاه شیراز به صدور حکم اعدام دکتر علی مظفریان، فیلم اعترافات اجباری که از او اخذ شده بود، در جمع پزشکان و اساتید دانشگاه شیراز نمایش داده شد: «آن زمان پخش این دست اعترافات تلویزیونی به شدت مرسوم بود. ضبط این اعترافات اجباری را حکومت از سال ۶۰ شروع کرده بود. آن زمان اوج پخش این اعترافات برای تطهیر خودشان بود. بعدتر حتی فیلم هویت را هم ساختند. ولی برای اینکه پرونده دکتر مظفریان خیلی مطرح نشود، آن فیلم اعترافات را در همان سطح پزشکان و اساتید دانشگاه شیراز پخش کردهاند.»
اتهام توهین به مقدسات شیعه
این عالم برجسته اهل سنت ایران تا پیش از آنکه به اهل تسنن گرایش پیدا کند، شیعه و از مقدسات شیعه کاملا مطلع بوده است و درباره گرایشهای تشیع اطلاع کامل داشت. اما در اتهامات او «توهین به مقدسات شیعه» نیز آورده شده بود. ابراهیم احراری در این مورد میگوید: «این اتهام را معمولاً به اهل تسنن میزنند. غالب فعالان اهل سنتی که اعدام، ترور و یا به تبعید فرستاده شدند، با این اتهام مواجه شدهاند.»
آخرین بازداشت
دکتر علی مظفریان صبح روز پانزدهم آبانماه ۱۳۷۰هنگامی که برای انجام عمل جراحی از خانه بیرون رفت، به دست ماموران اداره اطلاعات مقابل بیمارستان بازداشت و برای بازرسی از منزل به خانه منتقل شد. پس از بازرسی محل سکونت از آنجا به مکان نامعلومی منتقل میشود. خانواده او تا دو ماه پس از بازداشت هیچ اطلاعی از او نداشتند. تا اینکه سرانجام در زندان ویژه روحانیت در تهران موفق به ملاقات با او شدند. به گفته آقای احراری: «این ملاقاتها تقریبا هر سه-چهار ماه یکبار صورت گرفته است. هدف مقامات زندان از دادن این ملاقات هم این بود که شاید خانوادهاش بتوانند او را راضی کنند تا از اعتقاداتش منصرف شود. چون علت بازداشت او روگردانی از مذهب شیعه بود. حکومت ایران معتقد بود؛ چون دکتر به اهل سنت گرویده و از آن پیروی میکند؛ از دایره دین خارج شده و کافر و مرتد شده است.» تیم حقوقی ایرانوایر پیشتر گفته بود که تغییر مذهب از سنی به شیعه مصداق ارتداد نیست و اغلب این افراد با اتهامهای دیگر مواجه میشوند.
دکتر مظفریان عملا سومین یا چهارمین نفری از علمای اهل تسنن است که بعد از رهبری آقای خامنه ای اعدام می شود . کاک « ناصر سبحانی» به همین صورت سال ۶۹کشته شد. به گفته ابراهیم احراری: «دکتر مظفریان عملاً سومین یا چهارمین نفری از علمای اهل تسنن است که بعد از رهبری آقای خامنهای اعدام میشود. استاد قدرتالله جعفری در خراسان در سال ۶۸ اعدام شد. کاک ناصر سبحانی به همین صورت سال ۶۹ کشته شد. شخصی به نام عبدالوهاب خوافی که بسیار گمنام مانده هم در خراسان اعدام شد. دکتر مظفریان چهارمین نفری است که رسما اعدامش اعلام میشود.»۸۲

گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا
اعدام افراد بعلت عقیده و یا تغییر عقیده از زشت ترین کارهای جنایتکارانه ی دنیا است اما این بابا با آن همه تحصیلات باز شعوری ابتدائی داشته و از چاله به چاه خودش را انداخته است.
0
7
یکشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۴