مستندی در مورد همسر خمینی ؛زنی که گفته بود من زنِ روحانی نمی‌شوم!

 عصر ایران؛ مهرداد خدیر
پخش فیلم مستند 80 دقیقه‌ای «بانو قدس ایران» درباره خانم خدیجه ثقفی همسر امام خمینی از شبکه مستند سیما، یک اتفاق مثبت در این روزهاست و نشان می‌دهد تلویزیون تازه دریافته نباید میدانِ ساخت و نمایش فیلم‌های مستند را به خاطر آن که بسیاری از فعالان سیاسی صدر انقلاب کنار زده شده‌اند به رقبای ماهواره‌ای بسپارد و عرصه را به آنها ببازد.

  وقتی مردم داستان غیر واقعی را دوست دارند روشن است که به داستان‌هایی با شخصیت‌های واقعی تا چه حد علاقه دارند. با این وصف گزاف نیست اگر گفته شود داستان واقعی و تاریخی را حتی بیشتر هم دوست دارند. البته تاریخ (هیستوری) با داستان (استوری) هم‌ریشه است.

  با این همه نگاه ایدیولوژیک یا با سلیقه خاص سیاسی مانع آن بوده که تلویزیون در این سال‌ها روایت بی‌طرفانه‌ای از انقلاب 57 و حوادث سیاسی و تاریخی تاریخ معاصر ارایه دهد یا زندگی چهره های سرسناس را از منظر زندگی آنها و نه ستایش و سرزنش سوژه فیلم‌های مستند کند. در حالی که داستان‌های بسیار می‌توان درباره شخصیت‌های معاصر روایت کرد. در نگاه یک‌سان انگار اما فوزیه و ثریا پهلوی همان قدر مغضوب‌اند که اشرف با آن پیشینه. اینها که مربوط به آن حکومت است درباره شخصیت های انقلابی هم نگاه تنگ‌نظرانه حاکم بوده حال آن که دیدیم چند سال قبل که به دستور عزت‌الله ضرغامی وقتی محاکمه خسرو گلسرخی دوباره پخش شد چقدر مورد استقبال قرار گرفت.

  در یکی دو سال اخیر البته این رویه قدری تغییر کرده کما این که جمعه گذشته هم تصاویری از شاه و هویدا پخش شد که تا به حال در آرشیو صدا و سیما خاک می‌خورد. اصرار هم نداشتند شاه را زار و نزار نشان دهند. هدف، توجه دادن مخاطب به پایان ماجرا بود تا بگویند در قضیه بحرین وا‌داد یا خیانت کرد یا گول خورد و در هر صورت ملیون هم نپسندیدند.

  در قضیه انقلاب هم تصاویر نوفل لوشاتو را دارند اما پخش نمی‌کنند لابد چون کنار امام در نوفل لوشاتو صادق قطب‌زاده و بنی‌صدر ایستاده‌اند و دور و بر امام بیشتر فکل‌کراواتی‌اند و از مدعیان امروز چندان خبری نیست. یا چون سخنان رهبر انقلاب درباره دموکراسی و رأی اکثریت است و با مدعاهای امروز اصول‌گرایان جور درنمی‌آید. اما از وقتی آرشیوها سر از من و تو درآورده تجدید نظر کرده‌اند چون می‌بینند آنها دارند پخش می‌کنند منتها با تفسیر خاص خودشان.

   صداو سیما هم البته روی تصاویر شاه در مستند جمعه تفسیر خاص خود را گذاشت و معلوم بود به خاطر نتیجه آن است که ایران از بحرین گذشت و استقلال آن را به رسمیت شناخت و طبعا این روایت برای مخاطب از زبان چهره‌های ملی و دانشگاهی مانند دکتر هرمیداس باوند و پرفسور حسن امین با کراوات و ریش‌تراشیده و واجد عالی‌ترین مدارج دانشگاهی پذیرفته‌تر بود تا از زبان دیگران با چهره‌های تکراری و حرف‌های کلیشه‌ای و شعاری.

   «بانو قدس ایران» را البته صدا و سیما نساخته و اگرچه به سفارش «عروج فیلم» ساخته شده اما کارگردان آن کاملا حرفه‌ای است و به عنوان سوژه به آن پرداخته و  در کارنامه او کار تبلیغی یا خدای‌ناکرده تخریبی یا مثل مستند علیه شاملو مبتذل و پلشت یا به قصد هیاهو دیده نمی‌شود. کیفیت «بانو...» هم، چنان بوده که تندیس بهترین فیلم یازدهمین جشنواره «سینما حقیقت» را به دست آورده و منتخب سی‌و‌ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر هم شده است.

  مصطفی رزاق‌کریمی در این مستند به معنی واقعی کلمه جِد و جهد به خرج داده چون کوشیده یک اثر جامع از زندگی بانویی را جلوی دوربین ببرد که 60 سال مستمر همراه و همسر و کنار امام خمینی بوده است اما تصاویر متعددی از او موجود نیست یا خانواده اجازه نداده‌اند و ویژگی این مستند آن است که برای اولین بار با خاطرات، دست‌نوشته‌ها و صدای او رو‌به‌رو می‌شویم و مهم‌تر این که روایت را از زبان او ولو با صدای دیگری اما مستند به نوشته‌های خود او می‌شنویم.
دختری که در یک خانواده مرفه تهرانی زاده و بالیده و هرگز نه دوست داشته همسر یک روحانی شود و نه از تهران به قم بکوچد و گویا نوه وزیر خزانه ناصر‌الدین شاه قاجار بوده در پی 8 ماه خواستگاری ظاهراً مُصرانه و به توصیه پدر و به خاطر خوابی که می‌بیند سرانجام رضایت می‌دهد تا به عقد سید روح الله خمینی دربیاید و همسر او شود.

  دختر 16 ساله که اهل کتاب خواندن و نوشتن و تماشا و گشت و گذار بوده و داشته زبان فرانسه هم می‌آموخته از تهران مدرن و زندگی آسوده به قم آن روزگار می‌‎رود که وضعیت زندگی در آن با تهران مطلقا قابل قیاس نبوده و سال‌ها بعد در 50 سالگی هم به نجف با شرایطی بسیار ناگوارتر از قم. همسر یک مرجع تقلید اما تبعیدی و مورد غضب حکومت و محکوم به زندگی در خانه‌ای محقر در نجف.

  درباره این مستند پیش‌تر از همکارمان که کارگردان سینما و اهل فن شنیده بودم اما آن را ندیده بودم تا سه‌شنبه شب 19 بهمن 1400 که از شبکه مستند سیما پخش شد.

 همین که فیلمی درباره همسر بینیان‌گذار جمهوری اسلامی نه از شبکه‌های اصلی تلویزیون جمهوری اسلامی که از شبکه‌ای به نسبت کم‌بیننده پخش شود و شگفت‌زده شویم که "عجب، تلویزیون دارد خانواده امام را نشان می‌دهد" خود به تنهایی گویای موقعیت امروز خانواده رهبر فقید انقلاب در ساختار جمهوری اسلامی است اما جدای این جنبه سیاسی و حاشیه‌ای باز جای شُکر آن باقی است که مدیر شبکه مستند آدم اهل ذوق و فن و فهمی  است و هر قدر آن دیگری شبکه سه را بسته او دایره مستند را گشوده است.

  راست قضیه را بخواهید تنها جاذبه «بانو...» برای نویسنده این سطور جنبه‌های تاریخی و سیاسی نسیت. این هم هست که نام‌هایی چون «شمس‌آفاق» و «مخصوص» و «قدس‌ایران» در فیلم مرا به یاد مادربزرگ خودم (شمس‌آفاق) انداخت و از این حیث برایم جالب بود که او نیز اگرچه اهل مطالعه و شعر و قرآن بود و صدایی خوش و سیمایی پُرجاذبه و زیبا داشت و حتی در میان‌سالی اندکی زبان انگلیسی هم آموخته بود اما مهارت او در نوشتن هیچ‌گاه مانند خواندن نبود. یک‌بار که راز آن را پرسیدم گفت: پدرم با «خط» برای دختر مخالف بود! چون در خط ، خطر نهفته: خطر ارتباط  و خط را برای زن موجب خطر و خطا می‌دانسته! - مادر‌بزرگ دیگر نیز حافظِ غزلیات حافظ و زبان‌آور بود و ضرب‌المثل فراوان به کار می‌برد اما ندیده بودم بنویسد. (جالب این‌که نگاه سنتی هنوز هم با خط به مفهوم ارتباط مشکل دارد (امروز: برخط!)  از این رو مهم‌ترین و متفاوت‌ترین وجه خانم ثقفی به نسبت زنان آن روزگار و حتی در تهران این بوده که می‌نوشته آن هم با چه خط خوشی) و منبع فیلم‌نوشت هم ظاهراً همین دست‌نوشته‌هاست.  چندان که کارگردان فیلم پس از نمایش در جشنواره به خبرگزاری مهر گفته بود:

  «همه روایت کاملاً برگرفته از خاطرات «خانم» است و تنهادر جاهایی که می‌خواستیم پلی به موضوع دیگری بزنیم خودمان یک بخش بسیارکوچک به آن اضافه می‌کردیم. اما در کل همه روایت از دست نوشته‌های «خانم» گرفته شده است. برای صدای راوی هم به ۶۳ صدا گوش کردیم و از بین آنها خانم واعظی را انتخاب کردیم. فرزندان و نوه‌ها صدا را شنیدند و تأیید کردند که کاملاً شبیه صدای «خانم» است».
  خانم ثقفی متولد اسفند سال 1292 خورشیدی بوده و اول فروردین سال 1388 خورشدی درگذشته یعنی قریب 20 سال پس از امام هم زندگی کرده و طبعا این پرسش پدید می‌آید که اگر نه در حیات امام به  ملاحظات سیاسی ولی چرا در آن 20 سال بعد سراغ او نرفتند و چرا این قدر با تأخیر تا چند سال بعد از درگذشت او باید در پی صدای ضبط شده یا تصویری از او باشند؟ خود اجازه نمی‌داده، بیت امام مخالف بوده یا از همسر امام تلقی چنین زنی با یادداشت و خاطره را نداشتند؟

   در یکصدمین سالروز تولد امام خمینی در مهر 1381 البته یک مصاحبه مفصل با ایشان در روزنامه اطلاعات درج شد و نمی‌دانم در متن این مستند به آن هم استناد شده یا نه اما می‌دانم که به مذاق برخی خوش ننشست چون از مخالفت روحانیون با انقلاب سفید و اصلاحات ارضی از منظر حقوق مالکان اشاره می‌کند حال آن که امام خمینی از وجه سیاسی وارد ماجرا شده بود.

  شاید برای اولین بار بود که مردم عروس بزرگ تر امام - همسر سید مصطفی خمینی - را بر قاب تلویزیون می‌دیدند. خانم حایری یزدی. آن هم با با مانتو روسری بدون پوشش چادر. او مادر سید حسین است. نوه بزرگ‌تر امام که اوایل انقلاب از بنی‌صدر حمایت کرد و در همه این سال‌ها کنار و بیرون حاکمیت بوده است. هر چند به نظر می‌رسید همه خاطرات او در مستند پخش نشده و ابهامات درباره مرگ آقا مصطفی باقی است اما حضور خانم حایری که خود به بیت مؤسس حوزه علمیه قم منتسب است بی شک مستند را دیدنی‌تر کرده بود.
علی اشراقی  و معصومه حایری  کارگردان در انتخاب مکان مصاحبه و اتاق‌ها هم بسیار ماهرانه عمل کرده و بی تردید بهترین زاویه برای سید حسن انتخاب شده است.

   در میان نوه‌ها اما جای خانم زهرا اشراقی بسیار خالی است. هر چند برادرش علی جبران می‌کند اما چون فضای فیلم زنانه است حضور و خاطرات او کار را جذاب‌تر می‌کرد. چرا نیست؟ نمی‌دانم. شاید چون همسر محمد‌رضا خاتمی است و اصول‌گرایان نمی‌پسندندشان. اما دیگران هم در فیلم بر اساس نسبت با «خانم» توصیف می‌شوند نه حتی با امام خمینی. ضمن این که اگر به خاطر حساسیت اصول‌گرایان باشد با عنوان «آیت الله» برای سید حسن هم مشکل دارند و بارها این گونه از نوه خانم نام برده می‌شود.

  همین که ساخت مستند قریب 4سال طول کشیده نشان می‌دهد زمان بسیاری برای جلب اعتماد افراد صرف شده خاصه این که نگران بوده اند یا قبلا دیده بودند تلویزیون تصاویری گرفته ولی استفاده مناسبی از آن نشده است. کارگردان اما توانسته اعتماد آنان را جلب کند.

   چنان که در صدر مطلب اشاره شد مهم ترین ویژگی همسر امام این نبوده که دختر یک خانواده اعیانی و علاقه‌مند به زندگی مدرن و بی‌حاشیه و در عین حال مذهبی بوده و وارد یک زندگی پرماجرا می‌شود چرا که چه‌بسا گفته شود بسیاری از ما نیز در موقعیتی قرار می‌گیریم که پیش‌بینی نمی‌کردیم. بلکه حجم فراوان دست‌نوشته‌های زنی که اواخر قاجار به دنیا آمده و در سال 1308 با یک روحانی ازدواج کرده واقعا شگفت‌انگیز است چندان که کارگردان هم خود به این نکته چند بار اشاره کرده و از جمله در مصاحبه اشاره شده گفته است:

   "نوشته‌های «خانم» آن‌قدر زیاد است که می‌توان براساس این نوشته‌ها یک فیلم مستقل ساخت. اما با توجه به اینکه «بانو قدس ایران» با درام مستند و نزدیک به سینما ساخته شده تا مخاطب بتواند آن را ببیند و خسته نشود تنها به بخشی از زندگی «خانم» اشاره کرده‌ایم.

   مشکل اصلی اما تفکر سیاسی است. چون ما همه چیز را سیاسی می‌بینیم، حتی زمانی که یک نفر می‌خواهد مستندهایی درباره افراد خاص بسازد، برخی که بیشتر تفکر روشن فکری باقی مانده از گذشته دارند پیشنهاد می‌کنند که مثلاً تو که در اروپا کار کرده‌ای چرا می‌خواهی چنین مستندی را بسازی؟ چه بسا هنگام ساخت مستندی درباره آقای محمد تقی جعفری بارها این حرف را به من زده‌اند.

   حال آن که من زمانی که تصمیم می‌گیرم فیلمی را بسازم ذهن سیاسی خود را کنار می‌گذارم و ذهن انسان محور بودن خود را به کار می‌گیرم تا یک اثر انسان محور بسازم کما اینکه هرکدام از آثاری که درباره شخصیت‌های مختلف ساخته‌ام همین گونه است.

   «بانو قدس ایران» که خود یک تز سنگین انسان محور و زن محور است. چیزی که در تاریخ ما کم دیده شده است که یک چنین زنی که همسر یک روحانی باشد و تا این اندازه حرف برای گفتن داشته باشد. تأکید می‌کنم مستندهایی که تا امروز ساخته‌ام مانند «خاطراتی برای تمام فصول» هرچند یک موضوع صد‌در‌صد سیاسی است اما کاملاً انسان‌محور ساخته شده است.»

   توضیحات کارگردان مستند کاملا درست است و واقعا با چنین نگاهی ساخته هرچند نگاه سیاسی از این متن هم قطعا دست برنمی‌دارد و بعید نیست برخی بر اساس رویکردهای حکومت در سال‌های اخیر این مستند را قضاوت کنند نه به عنوان یک سوژه خاص.


  اگرچه به نکات لازم اشاره شد و غرض اصلی توصیه به تماشای این فیلم است و خواندن این متن هرگز جای تماشا را  نمی‌گیرد اما دریغ است به چند نکته خاص اشاره نکنم:

  اول. همان دست‌نوشته های خانم ثقفی است که با توجه به سطح تحصیلات زنان آن دوره و حتی این دوره قابل توجه است و این که می‌نوشته. چون ما مردمانی بیشتر شفاهی و شنیداری هستیم و به خاطر همین کمتر اهل نوشتن و خواندن و شاید به خاطر همین دشوار دانستنِ امر نوشتن باشد که نویسندگی نزد مردم بسیار محترم است (و شاید مهم‌ترین جاذبه این کار برای نویسنده این سطور نیز همین باشد!)

      دوم. جالب است که هم خانم ثقفی هم همسر آقا مصطفی و هم یکی از دختران امام هر سه در فیلم می‌گویند دوست نداشته‌اند همسر آخوند یا روحانی شوند. همین نشان می‌دهد که روحانیون و معممین چه تنگ‌دستانه روزگار می‌گذراندند.

  سوم. هر چند سید حسن خمینی حضوری دل‌چسب و شیرین دارد اما با چهره او آشناییم و آنچه نقل می‌کند با انتظاری که از او داریم کاملا سازگار است و نوع رابطه عاطفی با مادربزرگ نیز مشخص. خانم حایری اما حضوری ناگهان دارد و ستاره بی‌چون و چرای مستند است. جدای اینها کارگردان به بهترین شکل ممکن احترام دختران امام را نگاه داشته و با این که خود بیرون از مناسبات بیوت و مراجع زیسته اما جای هیچ نارضایتی باقی نگذاشته است.

  چهارم. قطعا همسران مقامات درجه اول با خانم ثقفی آشنایی و مراوده داشته‌اند اما این که کارگردان تنها سراغ منسوبین درجه اول و اختر خانم همسایه رفته و پیشکار و خدمتکار را از قلم نینداخته نشان از عمق همان نگاه فیلم‌ساز دارد و بی‌شک تأثیرگذارترین بخش، خاطره مربوط به باز کردن صندوقچه است. چون خود فیلم هم یک صندوقچه خاطره را می‌گشاید.

  این که خانم ثقفی چند ماه اقامت در پاریس را از همه سال‌های قم و نجف دوست‌تر می‌داشته هم تنها به خاطر این نیست که در پاریس با خمینی‌یی بوده که حالا دیگر در کانون توجه جهان قرار گرفته و میلیون‌ها نفر در ایران نام او را فریاد می‌کردند. به این دلیل هم بوده که از کودکی فرهنگ و ادبیات فرانسه را دوست می‌داشته و حال در 65 سالگی سر از پاریس درآورده بود.

    او همسر یک مرجع تقلید و همراه رهبر یک انقلاب بوده اما مثل همه زنان هنوز حساس تا جایی که روزی سید احمد از میان انبوه نامه‌ها نامه یک زن آمریکایی را می‌آورد تا فضا را تغییر دهد. نامه زنی که به امام خمینی به لحاظ عاطفی هم ابراز عشق و علاقه می‌کند و خانم، احمد را به خاطر این کار سرزنش می‌کند! واکنش امام هم البته جالب است: چنین معناهایی هرگز از ذهن من نگذشت!

  پنجم. هیچ تردیدی در این نیست که خانم ثقفی اگر همسر رهبر فقید انقلاب نمی‌بود این مرتبت و شهرت را نمی‌داشت اما این که بتوانی شخصیت مستقل او را به مثابه یک زن تصویر کنی و مستنداتی هم در جوانی و پیری بیاوری که هویت مستقل او را نیز نشان دهد، کاری بوده کارستان که مصطفی رزاق کریمی از عهده آن به نیکویی برآمده است.
+9
رأی دهید
-51

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۵۵
    Tokyo_japan - توکیو، ژاپن

    شب جمعه هست و تو روح هر دو تا شون ........
    4
    83
    جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۴:۲۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۴
    zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان

    این را باید مامان امام می‌‌گفت. من زن روحانی نمی‌‌شوم .سر حرف خود هم باید می‌‌ایستاد. شما دیگر فایده ندارد. مانده ولی اگر مامان امام واقعا این کار را می‌‌کرد. و زن با با امام نمی‌‌شد.چه فاجعه برای روشنفکر ما می‌‌بود؟ مثلا جلال ال احمد چه می‌‌کرد.؟ نه غرب زدگی. خانمش سیمین دانشور نمی‌‌توانست سونشون را نویسید. و امام و همسرش را با سیاوش مقایسه. تازه دست بوسیدن چی‌ ؟ هر دوتا از اولین روشنفکر‌ها ما بودند.که به دست بوسی امام رفتند. و جمله معروف را گفت. اگر یکی‌ جهان را بتواند. نجات دهد.این سید است. البته مثل ۵۷ رشنفکر خود نمک به حرام نیستم. به خانمش احترام .نه به خاطر تفکر سیاسی. خانمش بعد‌ها موضع شدید در مقابل شوهرش گرفت. به زبان ساده چپی ها. گفت، جلال سر ما همه کلاه گذاشت. شما چی‌ عزیزان؟ هنوز اندر خم یک کوچه؟ کار خوبی‌ بود. که ما ما امام زن با با امام نمی‌‌شد؟ مرد مبارز ضد امپریالیست از کجا می‌‌آوردید؟التماس فکر
    4
    34
    جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۴:۴۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    paksan - ایران، ایران

    اصلا این تفسیر و نقد این فیلم قابل فهم نیست.منتقد از چیزهایی میگه که کاملا نامفهوم یا حتی بی اهمیت هستش. لپ کلام چه نتیجه و چه چیز مثبتی از نوشته های این خانوم که در مقام زن رهبر بوده برای مردم و حتی زنان داشته؟ یک زن تهی مغز که می نوشته؟ آدم بی آرزو بی عرضه و بدون هیچ نوآوری و تلاش برای بهتر کردن زندگی زنان! مقایسه کنید این زنی که تو خونه محبوس بوده و حالا مینوشته( چی مینوشته؟) با فرح پهلوی! فرح آرزو داشته فرح رویای ساختن زندگی بهتر برای بچه ها برای زنان برای مردان داشته و کار هم کرده و ساخته. فقط یک قلم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رو بررسی کنید ببینید چند ده هزار از نخبه های سالهای بعد با عقاید مختلف حتی مخالف ساه از همین مرکز رشد کردند. برای آموزش زنان چقدر کار کرده و خیلی کارهای مهم دیگه که باید یک آدم‌مهم ایدر میشده تا به سرانجام برسه. ولی این خانوم پژمرده توسری خور و مفلوک و زبان بریده چقدر با نوشته هاش تونسته کمکی به ملتش به مردمش به زنان کشورش بکنه؟ زنی که خودش نیازمند کمک بوده چی برای دیگران میتونه داشته باشه؟ حقارت خفقان
    2
    49
    جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۳
    Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا

    تو روح امام راحل و همسرش یکجا، حوصله دارین ها!
    2
    66
    جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۵:۳۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۰
    رژیم عشقوحالگر - لندن، انگلستان
    اگه فقط ده دقیقه با امام ملاقات میکردم و یه سلفی باهاش میگرفتم امروز وضعم توپ توپ بود.تکبیر
    9
    1
    جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۸:۲۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۴
    الفارد - وردینگ، انگلستان
    zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان. استاد بنده معده ام قاطی شد بعد از خواندن این متن زیبا و رسای شما. فقط برای بنده یک سوال کوچکی پیش آمده که متشکر میشوم اگر پاسخگو باشید! . ظاهرا شما از چپ و راست و میانه و جمهوری طلب و سلطنت طلب کسی را به پشمی نیز نمی انگارید؟ . (البته بنده برای فهم مطلب از یک متخصص زبانهای باستانی و یک متخصص رمز نگاری تا اینجا استفاده نموده و خدای را شکر به سبب فقدان دستخط جنابعالی به دکتر نسخه پیچ نیازی نبود!) 😂🤣🤣😂😁
    3
    9
    جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۸:۳۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۰
    رژیم عشقوحالگر - لندن، انگلستان
    فقط بدبختی این بود که وقتی امام بود من نبودم الان که من هستم امام نیست.
    7
    4
    جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۸:۳۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۵
    Tokyo_japan - توکیو، ژاپن
    paksan - ایران، ایران. بسیار زیبا نوشته ای آفرین بر تو صد آفرین بر تو!
    1
    6
    جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۸:۳۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.