دختر نوجوان که پس از جدایی پدر و مادرش از خانه فرار کرده و به تهران آمده بود نمیدانست در دام سیاه سه شرور گرفتار خواهد شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اواخر دی امسال، مرد میانسالی به پلیس یکی از شهرهای جنوبی کشور رفت و از ناپدید شدن دختر 17 سالهاش خبر داد و گفت: مدتی قبل من و همسرم از هم جدا شدیم و قرار شد دخترم الیکا با من زندگی کند. در این مدت او خیلی ابراز ناراحتی میکرد تا اینکه امروز صبح برای انجام کاری از خانه خارج شد و دیگر برنگشت وقتی از دخترم خبری نشد، به دوستان و فامیل زنگ زدم اما آنها هم از دخترم خبری نداشتند. خیلی نگرانش هستم و نمیدانم کجاست.
با شکایت مرد میانسال، تحقیقات برای یافتن دختر نوجوان آغاز شد. در ادامه بررسیها یکی از دوستان وی به مأموران گفت: پدر الیکا خیلی با او بدرفتاری میکرد حق نداشت بدون اجازه پدرش از خانه خارج شود مدام او را بازخواست میکرد که چرا با دوستانت حرف زدی؟ چرا بیرون رفتی؟ چرا این لباس را پوشیدی؟ چرا اینقدر در فضای مجازی هستی؟ بالاخره الیکا هم خسته شد و تصمیم گرفت فرار کند به من گفت میخواهم به تهران بروم تا زندگی جدیدی را آغاز کنم.
مأموران پلیس در ادامه تحقیقات دریافتند دختر نوجوان با تهیه بلیت اتوبوس از شهرشان خارج شده و به تهران رفته است. در حالی که بررسیها در این رابطه ادامه داشت یک روز پدر الیکا با پلیس تماس گرفت و گفت دخترش به او تلفن کرده و گفته در خانهای واقع در منطقه یافت آباد تهران است و درخواست کمک کرده است.
بدین ترتیب مأموران پلیس پس از هماهنگیهای قضایی راهی تهران شده و با کسب دستور قضایی از بازپرس میثم حسینپور به خانهای که الیکا در آنجا بود وارد شده و دختر نوجوان را پیدا کردند. همچنین صاحبخانه را که پسری 23 ساله بود نیز دستگیر کردند.
پسر جوان در تحقیقات گفت: چند روز قبل یکی از دوستانم الیکا را به خانهام آورد و از من خواست چند روزی میهمانم باشد. زمانی که دختر نوجوان وارد خانهام شد آنقدر ترسیده بود که مدام التماس میکرد کاری به او نداشته باشم. وقتی به او اطمینان دادم که کاری به او ندارم گفت که چند روز قبل از خانهاش در یکی از شهرستانها فرار کرده و به تهران آمده تا به خیال خودش یک زندگی رؤیایی بسازد، اما در دام سه پسر شیطان صفت گرفتار شده است. وقتی فهمیدم در این چند روز چه اتفاقات شومی برایش رخ داده به او پناه دادم و در این مدت مراقب او بودم و سعی کردم با صحبتهایم او را راضی کنم که با پدر و مادرش تماس بگیرد و به خانهاش برگردد.
در حالی که پسر جوان چنین اظهاراتی داشت، الیکا نیز حرفهای او را تأیید کرد و گفت: برای فرار از رفتارهای خشن پدرم راهی تهران شدم، با خودم گفتم در تهران کار پیدا میکنم و زندگی جدیدی میسازم اما بعد از ورود به تهران تازه فهمیدم چقدر اشتباه کرده بودم نه جایی برای خواب داشتم و نه کسی به یک دختر تنها و بیپناه کار مناسبی میداد. همان شب اول فهمیدم چقدر در این شهر تنها هستم. خسته و گرسنه در سرمای شدید داخل یک پارک نشسته بودم و گریه میکردم که پسر جوانی به سراغم آمد و با دیدن وضعیت من گفت میتوانم شب را در خانهاش بگذرانم. او با حرفهایش مرا متقاعد کرد که قصد کمک به من دارد اما وقتی وارد خانه او شدم، به زور مرا مورد آزار و اذیت قرار داد چند روزی مرا در خانهاش نگه داشت. بعد مرا به مغازه دوستش برد و از او خواست مرا به خانهاش ببرد نمیدانستم او مرا فروخته است دوستش مرا به خانهای برد و مورد آزار و اذیت قرار داد. یکی دو روز بعد همین اتفاق تکرار شد و آن پسر شرور هم مرا به دوست دیگرش سپرد و همان اتفاقات شوم دوباره تکرار شد تا اینکه مرد شرور مرا به خانه این پسر برد وقتی وارد شدم آنقدر گریه و التماس کردم که دلش برایم سوخت و گفت با خانوادهات تماس بگیر اما من میترسیدم فکر میکردم پدرم وقتی متوجه شود چه بلاهای شومی سرم آمده مرا بکشد اما با اصرار این پسر بالاخره با پدرم تماس گرفتم و خبر دادم که در تهران هستم.
به دنبال اظهارات این دختر نوجوان، دستور شناسایی و دستگیری سه پسر شرور از سوی بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت صادر شد و هر سه متهم دستگیر شدند.
پسران جوان در تحقیقات به جنایت سیاه خود اعتراف کردند. با توجه به اینکه محل وقوع حادثه در تهران بود، پرونده از جنبه تجاوز به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد و به خاطر حبس غیر قانونی دختر نوجوان پرونده در شعبه هشتم دادسرای جنایی پایتخت مورد رسیدگی قرار گرفته است.