نزاع در دالان‌های بیت رهبری - یک پیروزی جدید برای حکومت پنهان مجتبی خامنه‌ای؟

رادیو زمانه : علی رسولی
مدیر بزرگترین مجموعه رسانه‌ای سپاه سه سال پیش وعده داده بود که «دیر یا زود» با تولید «آثار خیره‌کننده» در مجموعه رسانه‌ای سپاه، آنها «همچون موشک‌های دوربرد»، پایه‌های حکومت طویل‌المدت مافیای حاکم بر صداوسیما را ویران خواهند کرد. او کسانی را مافیای حاکم می‌خواند که مناصبی مهم در دفتر خامنه‌ای برعهده دارند.

وحید جلیلی، چهره جنجالی گروه حامیان علی خامنه‌ای در روزهای گذشته به عنوان قائم‌مقام سازمان صداوسیما معرفی شد. او این سمت را به آسانی به دست نیاورد. سه سال تمام با معاون علی خامنه‌ای جنگید. جنگی که در آن نیروهای سابق و لاحق سپاه به جان هم افتادند و نهایتاً این لشگر تازه‌نفس «جبهه انقلاب» بودند که غالب شدند.

دعوا از تابستان داغ ۱۳۹۷ شروع شد. وحید جلیلی، برادر سعید جلیلی، با عبدالعلی علی‌عسگری، رئیس وقت صداوسیما جلسه‌ای برگزار کرد. او یک درخواست داشت: کنترل معاونت سیما و تولید فیلم و سریال در صدا و سیما به «نیروهای انقلابی جوان» سپرده شود. در حقیقت مغز پیشنهاد جلیلی این بود که تولید سریال و فیلم در صداوسیما به موسسه‌های رسانه‌ای وابسته به سپاه و دیگر موسسه‌های اقماری معاونت فرهنگی این نیروی نظامی سپرده شود.

پاسخ علی‌عسگری به وحید جلیلی یک جمله بود: «ارزیابی کارشناسان سازمان این است که بچه مسلمان‌ها در مستند خوبند اما تا ده، پانزده سال آینده در حوزه فیلم‌سازی داستانی و سریال‌سازی و … حرفی برای گفتن ندارند.»

جلیلی در همین جلسه که خودش بعداً روایتی از آن را در سخنرانی‌هایش به دست داده است، دوباره اصرار می‌کند که دست‌کم تعدادی از فیلمنامه‌های جشنواره عمار به عنوان فیلم و سریال در صداوسیما ساخته شود: «خشمم را فرو خوردم و گفتم آقای دکتر فقط به جشنواره‌ی مردمی فیلم عمار طی حدود یکسال ۷۰۰ فیلمنامه رسیده است. بر فرض ۶۹۰ تایش هم به درد نخور! ۱۰ تایش ارزش بررسی ندارد؟»

پاسخ علی‌عسگری باز هم منفی بود. وحید جلیلی جشنواره عمار را پس از اعتراضات سال ۱۳۸۸ راه انداخت. بودجه این جشنواره را دفتر بررسی بیت علی خامنه‌ای و معاونت فرهنگی سپاه تأمین می‌کنند. این جشنواره هم در نام و هم در محتوا خود را «فریادرس مظلومیت خامنه‌ای» می‌داند.

وحید جلیلی از این دست تجربه‌ها در کارنامه‌اش کم ندارد. او در زمانی که خامنه‌ای خواهان تولید محتوای فرهنگی ضد‌آمریکایی شد تا مبادا «توهم» مسئولان دولتی درباره اینکه «باید با آمریکا سازش کنیم» به مردم هم سرایت کند، جشنواره‌ای به نام «طبس» راه انداخت. جشنواره طبس اقبالی به اندازه عمار نیافت. رویدادهای پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۸ و نیاز خامنه‌ای برای تسویه‌حساب با دوستان سابقش، فضای مناسب‌تری برای جلیلی ساخت تا یک رویداد فرهنگی بی‌مایه را در حد بزرگترین رویداد فرهنگی ایران جلوه دهد.
حمله به رئیس مافیای نازی‌آباد
اما جلسه بی‌نتیجه جلیلی با رئیس وقت صداوسیما پایان کار نبود. او پس از این جلسه سه نامه و دو سخنرانی کرد. سریالی به نام «بوی باران» را بهانه قرار داد و گفت که در صدا و سیما «مافیا» حاکم است و گروه «بچه‌های نازی‌آباد» در سه دهه گذشته همچون اختاپوس بر صداوسیما چمبره زده‌اند. او طرف دعوا را علی‌عسگری هم قرار نداد و به رئیس پشت‌پرده صداوسیما حمله کرد: حسین محمدی، معاون بررسی دفتر علی خامنه‌ای.

اشاره جلیلی به «مافیای نازی‌آباد» به هم‌محله‌ای بودن حسین محمدی و عزت‌الله ضرغامی باز می‌گردد. هر دوی آن‌ها در دبیرستان «شهید فاطمی»  نازی‌آباد درس خوانده‌اند و رفاقتی چهل ساله دارند. جلیلی می‌گوید که صداوسیما را همین دو نفر به صورت غیررسمی اداره می‌کنند و مدیران فعلی و پیشین در بخش‌های مختلف این سازمان مهره‌های آن دو هستند.

او در همه نامه‌ها و سخنرانی‌های پس از آن، هر گاه موضوع صداوسیما مطرح شد به تندی به معاون علی خامنه‌ای تاخت. از قضا خود وحید جلیلی در ۲۰ سال گذشته بخشی از همین دفتر بررسی بیت خامنه‌ای بوده است. او حسین محمدی را سردسته مافیای رسانه‌ای در جمهوری اسلامی خواند، به صراحت از فساد اقتصادی پیرامون صداوسیما گفت و نتیجه گرفت که اگر «نقشه زیبای» علی خامنه‌ای برای فضای فرهنگی ایران به نتیجه نرسیده اشکال نه از رهبر جمهوری اسلامی که به دلیل مدیریت فاسد و ناکارآمد این گروه در صداوسیما است.
آیا حسین محمدی و عزت‌الله ضرغامی نیروهایی دور از سپاه یا رقیب آن‌ها بوده‌اند؟
برای پاسخ به این پرسش باید به دینامیسسم درونی سپاه و رقابت فرماندهان فعلی و سابق توجه کرد. در سپاه هم مانند دیگر بخش‌های حاکمیت جمهوری اسلامی نیروها به صورت دوره‌ای جای خود را به دیگری داده‌اند و چندین حلقه یا گروه در درون سپاه وجود دارد. از قبل در مورد حلقه خوزستانی‌ها (منصورونی‌ها)، مشهدی‌ها و اصفهانی‌های سپاه می‌دانستیم. این حلقه‌ها در دهه ۶۰ و ۷۰ تا حدودی ساختار فرماندهی سپاه را شکل می‌دادند. در دهه ۸۰ و ۹۰ و با کمرنگ شدن نقش فرماندهانی مانند محسن رضایی و یحیی رحیم صفوی و دوران فرماندهی ۱۲ ساله محمدعلی جعفری، تحولات دیگری در سپاه اتفاق افتاد. تشکیل سپاه‌های منطقه‌ای و نهایتا شکل‌گیری سازمان اطلاعات سپاه شیوه توزیع قدرت در این نیرو را تغییر داد. در دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد و حسن روحانی با تثبیت نفوذ اقتصادی و البته ورود پرقدرت این نیرو به عرصه رسانه و تولید محتوا و بزرگ شدن سفره رانت و ثروت، گروه‌بندی‌ها و رقابت‌ها را بیشتر از قبل هم کرده است.

حمله به حسین محمدی و ضرغامی و حتی مطرح شدن ضمنی نام سرداران پرقدرتی مانند جمال‌الدین آبرومند و محمدعلی عزیز جعفری در پرونده‌های فساد بنیاد تعاون سپاه، شهرداری و هلدینگ یاس نه به معنای تلاش سپاه برای پالایش درونی که تک و پاتک سرداران متنفذ به یکدیگر است. آن‌هم با این هدف که تا جای ممکن مکان خود را بر سر این سفره به ارباب نزدیک‌تر کنند و لاجرم سهم بزرگتری از این خوان نعمت برای خود و گروهشان به دست آورند.
سپاه وارد می‌شود
اما دعوا بر سر چیست؟ چرا برای پاسخ ناامیدکننده رئیس وقت صداوسیما باید پای معاون علی خامنه‌ای به میان غائله کشیده شود؟ وحید جلیلی به اتکای چه نیرو و قدرتی به جنگ چهره‌های سمت راست و چپ رهبر جمهوری اسلامی می‌رود؟

در وهله اول باید به سیر ورود سپاهیان جوان به صداوسیما توجه کرد. یک سال پس از آغاز ریاست‌جمهوری حسن روحانی، سپاه توانست مجوز ایجاد یک شبکه تلویزیونی مستقل را به دست آورد. شبکه افق که بر اساس داده‌های رسمی از جمله نظرپرسی ایسپا کم‌مخاطب‌ترین شبکه تلویزیونی جمهوری اسلامی است در ۷ سال گذشته روایت سپاه از فضای سیاسی، فرهنگی و بین‌المللی را بازتاب داده است.

سه سال پیش از تشکیل افق، سازمان فرهنگی رسانه‌ای اوج با بودجه معاونت فرهنگی و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران ایجاد شد. مدیران اوج و افق و برنامه‌ریزان آن یک گروه به هم پیوسته از افرادی هستند که زیرنظر حسین نجات، تربیت شده‌اند. او به مدت یک دهه فرمانده سپاه ولی‌امر بود و حفاظت از خامنه‌ای و خانواده‌اش را برعهده داشت. دیگر سمت‌های او معاون فرهنگی سابق سپاه و قائم‌مقام سابق سازمان اطلاعات سپاه است. او هم‌اکنون به عنوان جانشین فرمانده کل سپاه، کنترل قرارگاه امنیتی ثارالله تهران را برعهده دارد. قرارگاه ثارالله حلقه امنیتی اول سپاه برای حفاظت از مراکز اصلی حکومت در تهران است. این قرارگاه دو سپاه منطقه‌ای لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله و سپاه امام حسن مجتبی کرج و گردان‌های عاشورا، الزهرا و امام علی را در زیرمجموعه خود دارد.

در صورت وقوع بحران در کشور، این قرارگاه بالاترین مرجع امنیتی برای هماهنگی همه نیروهای نظامی و امنیتی و وزارتخانه‌ها است و وزارات اطلاعات، وزارت کشور، نیروی انتظامی، استانداری‌های تهران و استان‌های همجوار و نیروهای امداد تابع دستورات این قرارگاه خواهند بود.

اما فیلم و سریال و صداوسیما چه ارتباطی با حسین نجات و سپاه دارد؟ این فرمانده سالخورده سپاه که به‌شدت مورد اعتماد علی خامنه‌ای است یدطولایی در نظریه‌پردازی اجتماعی و فرهنگی در جمهوری اسلامی دارد. او در زمانی که همزمان معاون فرهنگی سپاه و قائم‌مقام سازمان اطلاعات این نیرو بود، طرح تشکیل گردان‌های سایبری در فضای مجازی را پیش برد، برای آن بودجه گرفت و آن را اجرایی کرد. سازمان سراج به عنوان یکی از قرارگاه‌های هماهنگی نیروهای سایبری فعال در شبکه‌های اجتماعی را حسین نجات راه‌اندازی کرد.

او در معدود سخنرانی‌هایی که در فضای عمومی از او منتشر شده دو هشدار را تکرار کرده است. در زمان تشکیل سازمان فضای مجازی سراج از توطئه فرهنگی دشمنان برای خم کردن پشت انقلاب گفته و یک ماه پس از سرکوب خونین آبان ۹۸ هم فرودستان را عاملان آینده دشمنان جمهوری اسلامی برای ضربه زدن به نظام خوانده است:

«مدل جدید براندازی غرب، ناجنبش اجتماعی است که تکیه بر افراد فرودست جامعه دارد؛ افرادی که محصول حاشیه‌‌نشینی و بی‌سواد هستند و در فضای مجازی آلوده شده‌اند.»

تشکیل افق، اوج و سراج از ایده‌های او برای مقابله با این توطئه‌ها است. یک شبکه تلویزیونی، یک سازمان فرهنگی و سینمایی و یک سازمان عریض و طویل برای تجهیز سپاه سایبری مقدمه‌ای برای طراحی‌های بعدی سپاه بوده است.

در چند سال گذشته این گروه به هم‌پیوسته تلاش کرده‌اند تا صندلی‌های مدیریتی دیگر شبکه‌های تلویزیون و رادیو را نیز تصاحب کنند. در این تلاش موفق هم بوده‌اند و اکنون دست‌کم ۵ شبکه اصلی صداوسیما در کنترل نیروهای وابسته به سپاه است. حال نوبت تسخیر صندلی‌های اصلی در صداوسیما رسیده است. صندلی‌هایی که بودجه‌های میلیاردی را توزیع می‌کنند و عملاً گلوگاه مالی سازمان بسیار بزرگ صداوسیما هستند. سازمانی که بودجه ارزی و ریالی آن از بسیاری از وزارتخانه‌های دولت هم بیشتر است. فراموش نباید کرد که کنترل بر صدا و سیما به معنای کنترل بلندگوی یک حکومت توتالیتر است که در مواقع بحرانی و حیاتی می‌تواند توازن نیروهای سیاسی را به نفع خود تغییر دهد.  

از این جنبه، کنترل صداوسیما هم دستاورد سیاسی قابل توجهی برای سپاه و بازوهای رسانه‌ایش خواهد بود و هم منابع مالی قابل توجهی در اختیار مدیران نوپای این مجموعه‌ها قرار خواهد داد.

وحید جلیلی خود در یکی از سخنرانی‌هایش می‌گوید که بودجه مستندسازی چند میلیون است و بودجه سریال و فیلم‌سازی چند‌ده میلیارد و «مافیای نازی‌آبادی‌ها» می‌خواهند دوران سلطنت ۲۶ ساله‌شان بر این بودجه‌های عظیم را حفظ کنند و قراردادهای چند میلیونی را جلوی بچه‌های جبهه انقلاب بیندازند.

حال می‌توان دریافت که چرا حملات تند وحید جلیلی به معاون دفتر علی خامنه‌ای در خبرگزاری‌های تسنیم و فارس منتشر می‌شد و این مدیرعامل موسسه اوج بود که «رنج‌نامه»ای در حمایت از وحید جلیلی نوشت.

احسان محمد حسنی در این دفاعیه حتی از وحید جلیلی نیز سبقت گرفت و حسین محمدی را نفوذی دشمن در مناصب بالای حاکمیتی خواند: «اگر من و تو زبانم لال در اتاقِ جنگ دشمن قرار داشتیم، نفوذ و اثرگذاری در سازمان انرژی اتمی و روند رسیدن دانشمندان ایران به اورانیوم غنی شده برایمان مهم‌تر و راهبردی‌تر بود، یا نفوذ به یگانه قلب عظیم رسانه‌ای انقلاب در نبرد افکار و یا ... «بالاتر»؟»

او وعده داد که به زودی بساط این مفسدان و مافیا را با کمک نیروهای جوان انقلابی برخواهند چید: « به شما برادرانه توصیه می‌کنم که «این گروه خشن» را مظلوم نکن! قدری صبوری کن ... به حول و قوه الهی و به فرموده سیدنا القائد و سکاندارِ جانباز سفینه عاشورایی انقلاب، جناح مؤمن انقلابی و یاران جوانِ تازه نفس برخاسته‌اند. هزاران هزار استعدادِ حیرت انگیز در پهنه این خاکِ الهی و سرزمین آخرالزمانی، سر برآورده‌اند و دیر یا زود با آثار خیره کننده‌شان، همچون موشک‌های دور بُرد و نقطه زن، با انگیزه، ابتکار و حرکت پرشتاب و برق آسا، پایه‌های حکومت طویل‌المدت و پر خسارتِ این جماعت را بی هیاهو فرو می‌ریزند. خون دلی که نسل ما نوش می‌کند در برابر خون دل‌هایی که گروه‌های غیرانقلابی و یا پشیمان، در همه عرصه‌ها به ویژه اقتصادی و سیاسی بر جان مقتدایمان نشاندند و می‌نشانند، ناچیز است اما به فضل پروردگار دور نیست که نهالِ پرنشاط و پرمحصولِ افسران آتش به اختیارِ این نبرد سهمگین، به شجره‌ای تنومند و پُربار در منظومه جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی مُبدل شود.»
تصویر صفحه نخست روزنامه فرهیختگان و مقایسه وحید جلیلی با احمدی‌نژاداما در جبهه مقابل، این کیهان حسین شریعتمداری، روزنامه فرهیختگان نزدیک به علی اکبر ولایتی و حسین صفار هرندی، وزیر ارشاد دولت احمدی‌نژاد بودند که به تندی به وحید جلیلی تاختند و او را به دلیل تهمت زدن به «امین رهبری در جبهه فرهنگی» یکی از مهره‌های انحرافی همچون احمدی‌نژاد لقب دادند. وحید جلیلی هم سکوت نکرد و پاسخی تندتر از قبل تدارک دید و از مواضعش کوتاه نیامد.
جلساتی که ۲۴ سال است ادامه دارد
ماجرای جلیلی و نزاعش با حسین محمدی نخستین دورخیز سپاه برای کنترل بر صداوسیما نبوده است. محمد سرافراز در اردیبهشت سال ۱۳۹۵ از سمت ریاست سازمان صداو سیما کنار گذاشته شد. اتفاقی در نوع خود عجیب برای مدیری که کمتر از ۲ سال در این سمت بود.

او بعدتر شرح مفصلی از شیوه برکناری‌اش و رویدادهای دوران ریاست سازمان صداوسیما را منتشر کرد. در این سال‌ها او چندین مصاحبه نیز درباره فساد در صداوسیما و تلاش سازمان اطلاعات سپاه و مجتبی خامنه‌ای برای تسلط بی‌قیدوشرط بر این سازمان و گماردن مریدانشان در آنجا انجام داده است.  

سرافراز در شرح برکناری‌اش به چندین ماجرا اشاره می‌کند. تلاش‌ گروه‌های صاحب نفوذ و قدرت در سپاه و بیت علی خامنه‌ای برای تسلط بر بودجه ارزی صداوسیما، تلاش برای انحصار در سازمان آگهی‌های صداوسیما با گردش مالی چند هزارمیلیارد تومانی دو دلیل اصلی سرافراز است که می‌گوید به واسطه آن‌ها از کار کنار گذاشته شد.
اما این گروه چگونه گرد هم آمدند و چرا به جان هم افتادند؟
محمد سرافراز  در اردیبهشت ۱۴۰۰ در یک جلسه در کلاب هاوس شرح دقیق‌تری از نحوه شکل‌گیری یک گروه متحد در بیت علی خامنه‌ای و سپاه به دست داد. او در این جلسه گفت که پس از انتخاب محمد خاتمی به ریاست‌جمهوری، جلسات منظمی به صورت هفتگی به ابتکار و مدیریت حسین طائب و مجتبی خامنه‌ای در بیت رهبر جمهوری اسلامی برقرار شد. براساس صحبت‌های سرافراز، اکنون می‌دانیم که این جلسات دست‌کم تا اردیبهشت ۱۳۹۵ ادامه داشته است. سرافراز می‌گوید او از آن تاریخ دیگر به این جلسات دعوت نشده است ولی گمان نمی‌کند برگزاری آن‌ها منتفی شده باشد.

این جلسات با حضور چهره‌هایی از سپاه و مدیران ارشد نزدیک به علی خامنه‌ای در زمینه‌های مختلف انجام می‌شود و به نوعی نقش هماهنگ‌کننده اقداماتشان را دارد. چیزی مانند جلسات هفتگی هیات دولت برای هماهنگی کار وزارتخانه‌ها. با این تفاوت که رئیس جلسه فرزند نورچشمی علی خامنه‌ای است و در جلسات فقط مدیران اجرایی حضور ندارند بلکه فرماندهان ارشد امنیتی و نظامی هم در آن شرکت می‌کنند و اقداماتشان را با پسر خامنه‌ای هماهنگ می‌کنند.

رئیس اسبق صداوسیما و کسی که ۱۹ سال در این جلسات شرکت داشته این گروه را چنین توصیف می‌کند: «یک حکومت پنهانی در دل حکومت که هم پول دارد، هم رسانه در داخل و خارج دارد و هم ابزار امنیتی دارد.»

سرافراز در مصاحبه‌ای که در کلاب هاوس انجام شد می‌گوید به دلیل معذورات اخلاقی نمی‌تواند در مورد دستور کار این جلسات صحبت کند ولی می‌گوید اگر کسی فکر کند که علی خامنه‌ای از جلسات این ستاد غیررسمی در بیتش بی‌اطلاع است حتماً اطلاعی از ساختار قدرت در جمهوری اسلامی ندارد.  
آماده برای روز مرگ
اطلاع ما از محتوای جلسات منظمی که در بیت علی خامنه‌ای و به ریاست فرزندش برگزار می‌شود در حد همین اطلاعاتی است که تاکنون به بیرون درز کرده است. پیش از آنکه سرافراز از این آرایش حاکمیتی پنهان سخن بگوید، مهدی کروبی هم در سال ۱۳۸۴ و در اعتراض به تقلب انتخاباتی به نفع محمود احمدی‌نژاد از نقش مجتبی خامنه‌ای و گروه پنهانش برای تعیین مقدرات کشور و تعیین رئیس‌جمهور سخن گفته بود. کروبی در نامه اعتراضی‌اش به علی خامنه‌ای شرحی از دخالت‌های مجتبی خامنه‌ای را نوشته بود. پاسخ علی خامنه‌ای به این نامه اما کوتاه و موجز بود: مجتبی «آقا» است و نه «آقازاده».

به نظر می‌رسد حکومت پنهان درون بیت خامنه‌ای به ریاست فرزندش و البته رئیس قدرتمند سازمان اطلاعات سپاه، تصویری کلی از آرایش رهبر سالخورده جمهوری اسلامی برای فردای پس از مرگش باشد. او اداره ملک و ملت به شیوه مالوفش را در دوره‌ای ۲۴ ساله به فرزند محبوبش آموخته است. مجتبی خامنه‌ای از رهگذر این جلسات با زیروبم حکومت‌داری در عرصه‌های مختلف آشنا شده، در مهم‌ترین بحران‌های سیاسی جمهوری اسلامی نقش‌آفرینی کرده و نیروهای نزدیک به خودش را به صورت تدریجی در بخش‌های مختلف حاکمیت جای داده است.

براساس الگوی حکمرانی علی خامنه‌ای وقتی که چهره‌های قدرتمند کارکردشان را از دست می‌دهند، فرآیند حذفشان از یک الگوی تکراری تبعیت می‌کند. ابتدا انتقادهای تند از این افراد به رسانه درز می‌کند. بعد پرونده‌های فساد و تبانی یا دست‌کم ناکارآمدیشان نقل محافل سیاسی می‌شود و سرآخر هم در یک روند چند ساله آن فرد یا خودش کنار می‌کشد یا کنار گذاشته می‌شود.

علی اکبر ناطق نوری، مرتضی رضایی، اکبر هاشمی رفسنجانی و بسیاری از چهره‌های بانفوذی که روزگاری یار غار خامنه‌ای بودند به همین شیوه از اریکه قدرت به زیر کشیده شدند. حال نوبت به حسین محمدی رسیده است. او به نیابت از علی خامنه‌ای در ۲۴ سال گذشته صداوسیما را مدیریت کرده است و اکنون باید جای خود را به مریدی تازه‌نفس‌تر و هماهنگ‌تر بدهد.

دستیابی وحید جلیلی ۴۸ ساله به صندلی قائم‌مقامی سازمان صداوسیما در نفس خود رویداد مهمی در عرصه سیاسی و یا تحولی بزرگ در سازمان رسانه‌ای جمهوری اسلامی نیست. صداوسیما سال‌ها است که نقشش در حد بلندگوی ناکارآمد نظام جمهوری اسلامی فرو کاسته شده و نشستن جلیلی بر صندلی دوم این سازمان تنها آرایش این سفره چند هزار میلیارد تومانی را اندکی تغییر خواهد داد. آنچه مهم می‌نماید جنگی بی‌امان در دالان‌های بیت علی خامنه‌ای و سپاه برای شکل دادن به آینده قدرت پس از مرگ رهبر کنونی است. جنگی که دامنه‌اش بزرگتر از صداوسیما است. دوران گذار پس از مرگ رهبر دوم می‌تواند آبستن حوادثی بزرگ باشد و «حکومت پنهان»ی که مجتبی خامنه‌ای در راسش قرار دارد تدارک آن روز را می‌بیند.
+60
رأی دهید
-20

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۴
    Momiji - توکیو، ژاپن

    بوقتش و بزودی تمام دالانهای بیت سرخری و اعضای جانی و مفتخورش به چاه فاضلاب تاریخ سرازیر خواهدشد! تاریخ امثال هیتلر ، پینوشه ، مارکوس ، هون سن ، پیک بوتا ، ایدی امین ، صدام ، بن علی ، مبارک ، چائوشسکو وووو را در صفحات سیاهش جای داد و خامنه ای و رژیمش هم از این قائده مستثنی نخواهد بود .
    1
    71
    جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ - ۰۶:۵۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.