آیا مفهوم "بکارت" از رواج افتاده و حتی منسوخ شده است؟ برخی کارشناسان میگویند باید واژه جانشین مناسبی برای گفتگو از اولین تجربههای جنسی پیدا کنیم.
مفهوم "باکرگی" مشکلاتی دارد.
فمینیستها اشاره میکنند که باکرگی به طور سنتی جنسیت زن را همانند گنجینه و هدیه و یادگاری میبیند که زن "میبخشد" یا از او "گرفته میشود" یا به راحتی "از دست میرود".
کارشناسان امور جنسی معتقدند روایتهایی که درباره بکارت به طور سنتی نقل میشود نتیجه و خلاصهای از تجربههای جنسی مردمان است. فعالان کوییر براین باورند که مفهوم بکارت مفهومی دگرجنسگراهنجارانه است و هیچ تناسبی با تجربههای اقلیتهای جنسی ندارد.
با اینکه بسیاری از افراد این مفهوم را مشکلساز میدانند گروهی هم هستند که در پی واژههای جانشین کارآمد برای آن هستند. سال گذشته، نیکول هاجز اهل تورنتو، کانادا که خود را "نظریهپرداز آزادی جنسی" مینامد، با مفهوم بکارت که معتقد است هنوز کاربرد دارد، به مخالفت برخاست.
ایده او از کتابهای دکتر زوس شروع شد. هاجز کتابی جسورانه به سبک دکتر زوس درباره تأثیر اوج لذت جنسی زنانه منتشر کرد که به زبانی آهنگین از شادمانی اکتشافات جنسی میگوید. هاجز با ترسیم مسائل جنسی در قالب سفری طولانی متوجه شد که نیاز به نقطهای برای شروع این سفر دارد. بکارت به عنوان شروع مرسوم این سفر به نظرش منسوخ و قدیمی آمد بهویژه چون هدف او بیان صریح و آزادانه مسائل جنسی، توانمندسازی زنان در برابر تبعیضهای جنسی و گسترش دامنه و ارائه افقهای وسیعتر تجربههای معمول جنسی بود.
هاجز میگوید:"ما هنوز از این واژه قدیمی و نخنما استفاده میکنیم که مفهوم وسیعی را در قالبی محدود اسیر میکند. این ایده و عبارت محدودکننده است".
در کتاب خودش برای این مفهوم معادل دیگری قرار داده است: "اولین تماس جنسی". این اصطلاح جدیدی نیست اما هاجز دریافت که با روال داستانش و لحنی که استفاده کرده است جور درمیآید. او که فکر میکرد این اصطلاح چیزی بیش از عبارتی خاطرهانگیز نخواهد بود از واکنش خوانندگان و درخواست آنها برای پیگیری این ایده تعجب کرد.
از اینجا بود که هاجز به عنوان اینفلئونسر مثبتنگری در سکس کارزاری به راه انداخت که از اصطلاح "اولین تماس جنسی" به جای بکارت استفاده شود. او در چندین پست اینستاگرام و توییتر این موضوع را مطرح کرد و با حمایت و جمعآوری کمکهای مردمی توانست تیشرتهایی با این شعار تولید کند. مرحله بعدی کارزار این بود که جمعیت هوادار ایده را تبلیغ کنند، و مجموعهای از ویدئوها و مصاحبهها در حمایت از اصطلاح "اولین تماس جنسی" تهیه شد.
واکنش شبکههای اجتماعی به این کارزار به هاجز ثابت کرد که میتواند گفتگوی نوآورانهای درباره اولین تجربههای جنسی داشته باشد. هرچند این ایده منتقدانی هم داشت اما طیف گستردهای از واکنشها سپاسگزاری بود.
برای بیشتر کسانی که از کارهای هاجز حمایت کردند یا به اشتراک گذاشتند بکارت مفهومی است که هیچ ربطی به آنها و تجربههاشان ندارد. عبارت اولین تماس جنسی برعکس چشمانداز تازهای میگشاید که در آن میتوانند خودشان و دیگران را افرادی مختار ببینند که راه و روش خود را در رابطه جنسی در پیش میگیرند.
در اصطلاح هاجز، اولین تماس جنسی توصیف سادهتر و روشنتری از اولین تجربه جنسی ارائه میدهد، توصیفی که امید دارد قدرتمندانهتر و جامعتر باشد.
چگونه "اولین تماس جنسی" شکل گرفت لورا ام. کارپنتر، استاد جامعهشناسی دانشگاه وندربیلت ایالت تنسی آمریکا میگوید این اصطلاح چند دهه بود که وجود داشت. در ابتدا اصطلاحی بالینی بود که به جای "از دست دادن باکرگی" استفاده میشد. کارپنتر نویسنده کتاب "از دست دادن بکارت: تصویری از اولین تجربه رابطه جنسی" و چندین مقاله تحقیقی در زمینه باکرگی است.
به نظر کارشناسان، روایتهای سنتی از باکرگی نشاندهنده بسیاری از تجربههای جوانان امروز نمیشوداو میگوید:""اولین رابطه جنسی را در متون دانشگاهی و علمی دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میتوانید ببینید که از بارداری نوجوانان و بیماریهای آمیزشی به عنوان "همهگیری" یاد شده است. این اصطلاح بیانکننده اولین رابطه جنسی واژنی است.
آن زمان در متون "از دست دادن بکارت" استفاده میشد اما فکر میکنم "اولین رابطه جنسی" شکل محترمانهتر آن بوده است. در دهه ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ این اصطلاح تبدیل به "اولین مقاربت" یا "اولین رابطه جنسی مهبلی" تغییر نام داد. هر چه صریحتر آن را بیان میکردند تا دقیقتر باشد.
تعریف دقیق اصطلاحات برای کارپنتر مهم است چون معانی تازهای از واژهها و اصطلاحاتی مانند "سکس" تعریف کرده است.
کارپنتر میگوید از عبارتهای باکرگی و از دست دادن باکرگی در کارهای خود به طور دقیق استفاده کرده است چون مایل بوده است از همان زبانی استفاده کند که بیشتر مردم برای بیان چنین تجربهای استفاده میکنند. او به خوبی میداند که زبان محترمانه برای تعبیرات جنسی به ندرت از اصطلاحات دقیق استفاده میکند. وقتی او تحقیق دوره دکترای خود را درحدود سال ۱۹۹۵ شروع کرد تحقیقات نشان میداد که حتی گروههای مختلف همسالان در یک دبیرستان تعاریف کاملاً متفاوتی از امور جنسی دارند. در نتیجه اصطلاحی مانند از دست دادن باکرگی به صورتهای گوناگونی تعریف میشود و در بسیاری موارد، این تعریف آمیخته با مسائل اخلاقی و بسیار شرمگینانه بود.
یکی از اهداف کارزار هاجز با استفاده از اصطلاح اولین رابطه جنسی رهایی از قیدوبندهای اخلاقی و شرم بود به طوری که این تصور را ایجاد نکند که "باکرگی پایان ماجراست یا نوعی مرحله عبور و گذار است".
او میگوید در عوض این ایده را مطرح میکند که اولین رابطه جنسی رویدادی است که میتوانید بارها و به شکلهای گوناگون در زندگی تجربه کنید. "این فقط تغییر مفهوم بکارت نیست، این تعبیر بیانگر این است که بکارتی وجود ندارد، چون مسیر سفر رابطه جنسی پایانی ندارد".
از دیدگاه هاجز اولین رابطه جنسی دگرگونی عمیق فردی است که ریشه در عواطف و بازتابی از درون ما دارد. او میگوید:"میتواند آن لحظهای باشد که شما به عنوان زن یا دختر، زن دیگری را میبوسید و احساس میکنید تمام وجودتان جان میگیرد و انگار چیزی در درونتان دگرگون میشود. این همان اولین رابطه جنسی است: یکی از لحظههایی از زندگی که دگرگونی عمیقی در ادراکی که از خود داشتید و آدمی که هستید اتفاق میافتد. اگر اولین رابطه جنسی را اتفاقی بدانیم که ممکن است بارها و به صورتها و طعمهای گوناگونی تجربه کنیم، بار " دفعه اول" از شانه آن برداشته میشود و این بار اول تعیینکننده این نخواهد بود که باقی سفر رابطه جنسی چگونه و با چه کسی باید باشد و سپری شود".
سادهانگارانه است؟ با فراگیر شدن کارزار هاجز در شبکههای اجتماعی، جولیا فلدمن دکوتریکس با تردید به آن مینگریست. این کارشناس مسائل جنسی اهل اوکلند، کالیفرنیا نگران سادهانگاری این پیام بود: تیشرتی که به سادگی کلمه باکرگی روی آن به اولین رابطه جنسی تبدیل میشود، مرا به یاد حسنتعبیر فریبنده و خوشایند این اصطلاح در متون علمی میاندازد. این تلاش به بکارت و باکرگی به عنوان ایدهای منسوخ چندان کاری ندارد.
فلدمن دکوتریکس میگوید:"وقتی در پی عبارت یا اصطلاح جانشین هستیم هنوز درگیر مفهوم ماجرا هستیم، مفهومی که مشکلات عدیدهای دارد". حتی با در نظر گرفتن تعریف هاجز از اولین رابطه جنسی به عنوان یکی از چندین شروع فردی، فلدمن معتقد است هنوز نقصی ساختاری در زبان ما برای بحث درباره تجربیات جنسی وجود دارد.
نیکول هاجز بر این باور است که اولین تماس جنسی توصیف سادهتر و روشنتری از اولین تجربه جنسی ارائه میدهد، توصیفی که امید دارد قدرتمندانهتر و جامعتر باشد.نیکول هاجز بر این باور است که اولین تماس جنسی توصیف سادهتر و روشنتری از اولین تجربه جنسی ارائه میدهد، توصیفی که امید دارد قدرتمندانهتر و جامعتر باشد.
فلدمن دکوتریکس توضیح میدهد:"وقتی واژه بکارت یا اولین رابطه جنسی را به کار میبرید جنسیت یک فرد را در رابطه جنسی با فرد دیگر در نظر میگیرید. برای بیان و توصیف تجربه جنسی نیاز به شریک جنسی را مطرح میکنید . اگر ماجرا به این صورت تعریف شود بسیاری از افراد دچار سردرگمی و ناامیدی و دلسردی میشوند. نتیجه منطقی چنین تعریفی این است که احساس لذت جنسی یا رسیدن به رضایت جنسی حتماً نیاز به حضور دیگری دارد".
اغلب بزرگسالان با فلدمن دکوتریکس تماس میگیرند و از او میپرسند:"شریک جنسی من مرا به ارگاسم (اوج لذت جنسی) نمیرساند". این امر بر اثر این پیشفرض است که لذت جنسی یا تجربه جنسی به شریکی بستگی دارد که چنین وضعیت و حسی را ایجاد کند. "این دیدگاه ما را منفعل و از هویت و تمایلات جنسی شخصیمان دور میکند".
او با هاجز همعقیده است که مفهوم و باور بکارت و باکرگی به دلایل و جهات گوناگونی مشکلساز است.
فلدمن دکوتریکس میگوید: "همه این مسائل نیاز به بازاندیشی دارد، چون اگر بتوانیم آن مفاهیم و اعتقادات آسیبزننده منسوخ را ترک کنیم برای همه ما تجربههای دلپذیرتری در پیش خواهد بود. باید از بکارت به عنوان مفهومی مشکلساز عبور کنیم. مشکل این است که جنسیت ما انگار زمان شروعی دارد که ناگهان آغاز میشود. اینطور نیست؛ پس باقی زندگی چه میشود؟ چه بر سر بقیه لذتهایی که میتوانیم بچشیم خواهد آمد؟ آن تجربههای بیدارکننده چه خواهد شد؟ اینها هیچ به حساب نمیآید؟"
موضوع فقط "یک لحظه" نیست کارپنتر در پاسخ کسانی که با مفهوم باکرگی مخالفند میگوید جوامع انسانی علاقه دارند اولین رویدادها را گرامی بدارند چون نماد و نشانی از تغییر و گذار و دگرگونی است مانند تولد اولین فرزند یا اولین روز مدرسه و مانند آن. به همین دلیل اولین رابطه جنسی هم از نظر اجتماعی در جوامع اهمیت دارد. هر چند درک عمیقتر و وسیعتر ما از مفهوم امور جنسی بدون تردید به ازمیان رفتن ایده و باور باکرگی و بکارت میانجامد.
کارپنتر میگوید: "ممکن است از رویدادی مانند از دست دادن بکارت - برای گذار از زندگی غیر فعال جنسی به فعالیت جنسی استفاده شود. بیشتر افراد انواع مختلفی از امور جنسی انجام میدهند که آنچه از آن به عنوان "ازاله بکارت" تعبیر میکنند شاید در میان انبوهی از رفتارهای جنسی دیگر درهمپیچیده باشد".
به همین دلیل کارپنتر در نظرات هاجز و فلدمن دکوتریکس جای امیدواری میبیند چون جوامع در حال تغییر هستند و مردم هر روز بیشتر یاد میگیرند از ایدههای جهانی و واقعی پیروی کنند.
او میگوید: "بیتردید فکر میکنم که میتوانیم این ایده را رد کنیم که باکرگی لحظهای است که انگار کلیدی را میزنی و همه چیز تغییر میکند. چنین روالی برای بیشتر افراد مصداق ندارد و برای آنها که مصداق دارد شاید شرایط اجتماعی آنها را واداشته است که چنین باشند. اگر ما جنجالی درباره آن برپا نکنیم آیا اصلاً تا این حد اهمیت دارد؟"