بنابر حکم دادگاه، «سعید» جوان ۱۹ ساله به جرم معاونت در ارتکاب قتل به تحمل ۱۵ سال زندان، مرد مکانیک که طراح اصلی نقشه قتل بود به تحمل ۲۵ سال زندان و عبدا... نیز به جرم ارتکاب قتل به قصاص نفس و به خاطر سرقت به تحمل زندان و شلاق محکوم شد.
سپیده دم روز گذشته حکم قصاص نفس تعمیرکار ۴۰ سالهای در زندان مرکزی مشهد اجرا شد .
حدود سه سال قبل با همدستی دو جوان دیگر، مالک تعمیرگاه اجارهای خود را به قتل رساندند و جسد او را زیر یک پل به آتش کشیدند.
آغاز ماجرا
مدتی بود که آرام و قرار نداشت. افکار شیطانی تصاحب ثروت مالک تعمیرگاه لحظهای رهایش نمیکرد. هربار که مرد ۶۰ ساله را سوار بر خودرو میدید که برای سرکشی از مغازههای اجارهای اش به بولوار توس میآمد، آهی حسرت آمیز از نهادش برمی خاست!
تصمیم گرفته بود هر طور شده، املاک ماشاءا... را صاحب شود به همین دلیل نقشه پلید خود را با جوان صافکاری در میان گذاشت که او نیز مستاجر مرد ۶۰ ساله بود. رسیدن به ثروتی بادآورده، همه رویای دو جوان مکانیک و صافکار شده بود. آنان که در خیال و آرزوهای خود فرو رفته بودند به ناچار نقشه شیطانی خود را با شاگرد ۱۹ ساله مکانیک هم مطرح کردند تا او را نیز با خود همراه کنند.
«سعید» که به تازگی وارد دانشگاه شده بود تا با تحصیل آینده خود را بسازد از شهرستان به مشهد آمده بود و برای گذران زندگی در مکانیکی نیز کار میکرد. بالاخره سه جوان تعمیرکار دور هم نشستند و به نقشه وحشتناک مکانیک گوش کردند.
قتل با غذای آلوده
نقشه پلید این بود که ماشاء ا... را با غذای آلوده به قتل برسانند تا هیچ اثری از خود به جا نگذارند، چرا که آنها میدانستند مالک تعمیرگاههای اجاره ای، اتاقکی در طبقه دوم بالای مغازهها دارد و بیشتر اوقات برای استراحت به آن اتاق میرود.
این بود که درون ظرف شله، قرص کشندهای را انداختند تا او با مصرف غذای آلوده، بر اثر مسمومیت جان بسپارد، اما ماشاءا... که بوی نامطبوعی را از درون ظرف شله احساس کرده بود، آن را نخورد و بدین ترتیب تیر سه جوان طماع به سنگ خورد!
جنایت با گاز شهری
با وجود این، شعلههای تصاحب ثروت مرد میان سال همچنان در وجود آنان زبانه میکشید تا این که مرد مکانیک نقشه دیگری طرح کرد و هر سه نفر آماده اجرای آن شدند. بهمن سال ۹۷ بود که آنها دوباره وارد اتاقک مرد ۶۰ ساله شدند و با او به گفتگو نشستند.
در این میان به طور مخفیانه تعدادی قرص خواب آور را درون چای و خوراک عدسی ریختند و با اصرار دوستانه به ماشاءا... تعارف کردند. وقتی مرد ۶۰ ساله نزد آنها از اوضاع مالی خویش سخن میگفت با مصرف عدسی و چای حالت گیجی به خود گرفت و پلک هایش روی هم افتاد.
تعمیرکاران نگاهی به یکدیگر انداختند و درحالی به آرامی از اتاق طبقه دوم بیرون آمدند که شیر گاز شهری را هم باز کردند تا ماشاءا... با استشمام گاز شهری و حالت خواب آلودگی، جان خود را از دست بدهد.
آنها که از اجرای این نقشه شوم بسیار خوشحال بودند، منتظر روز بعد ماندند تا خبر مرگ صاحب مغازهها را بشنوند، اما روز بعد هم انتظار بی فایدهای را کشیدند. به همین دلیل هر سه نفر دوباره به طبقه دوم رفتند تا از مرگ او مطمئن شوند، ولی در میان بهت و حیرت دیدند که مرد ۶۰ ساله زنده است و با خروج گاز شهری از روزنههای اتاق، هیچ حادثهای رخ نداده بود و...
قتل با نقشه ماساژ
تعمیرکاران جوان که دیگر از این شرایط عصبانی شده بودند، بلافاصله نقشه هولناک دیگری را طرح کردند و با اشاره مرد مکانیک در همان جا هم این نقشه وحشتناک را به اجرا درآوردند. مرد ۶۰ ساله که به مستاجران مغازه هایش اعتماد کامل داشت و تصور نمیکرد آنها ناجوانمردانه کمر به قتل او بسته اند تا ملک و املاک و خودرواش را تصاحب کنند، دوباره با آنها وارد گفتگو شد و ماجرای درد استخوان هایش را تعریف کرد.
مرد مکانیک که منتظر همین جمله بود، به صافکار ۳۷ ساله اشاره کرد و از او خواست تا کمی پیکر او را ماساژ بدهد. عبدا... هم بی درنگ از ماشاءا... خواست دراز بکشد و این گونه ناگهان دستانش را دور گردن مرد ۶۰ ساله حلقه زد و با فشار زیاد او را درحالی خفه کرد که مرد مکانیک و شاگردش نیز منتظر لحظه مرگ ماندند.
وقتی دست و پای مالک مغازهها شل شد و او دیگر نتوانست حرکتی بکند، مرد مکانیک نقشه از بین بردن آثار جرم را کشید.
ماجرای سوزاندن جسد
سه جوان تعمیرکار که حالا برگههای سفید امضایی را از مقتول گرفته بودند تا با سندسازی اموال او را به راحتی تصاحب کنند، برای از بین بردن آثار جرم طبق نقشه پلید مرد مکانیک آماده شدند. حدود ساعت یک بامداد هجدهم بهمن بود که آنها پیکر بی جان مرد ۶۰ ساله را درون خودروی پژو ۴۰۵ متعلق به مقتول انداختند و به طرف بزرگراه آسیایی به راه افتادند، ولی مکان مناسبی را برای از بین بردن جسد پیدا نمیکردند چرا که میترسیدند در فاصله نزدیک مشهد اثری از خود به جا بگذارند.
بدین ترتیب آنها تا فاصله حدود ۷ کیلومتری بعد از چناران رفتند تا به نقطهای در زیر یک پل حاشیه جاده رسیدند. تعمیرکاران طماع که آن مکان را مناسب میدیدند با ریختن بنزین روی جسد، آن را به طور کامل آتش زدند و برای اجرای ادامه نقشه فروش اموال و املاک به مشهد بازگشتند.
در جست وجوی مرد گم شده
از سوی دیگر خانواده ماشاءا... که بعد از مراجعه نکردن او به منزل نگران شده بودند، به هر جایی رفتند و با خیلی از افراد تماس گرفتند، اما هیچ اثری از پدر خانواده نبود تا این که سه روز بعد، فرزند ۳۰ ساله ماشاءا... با مراجعه به پلیس آگاهی خراسان رضوی، از آنان برای یافتن پدر گم شده اش کمک خواست.
او در میان اظهاراتش به کارآگاهان اداره جنایی آگاهی گفت: پدرش گاهی برای استراحت و سرکشی به مغازههایی میرود که به تعمیرکاران در بولوار توس اجاره داده است.
دستگیری عاملان جنایت
این گونه بود که گروهی از کارآگاهان به تحقیق در این باره پرداختند.
بررسیهای آنان نشان میداد تعمیرکاران جوان نیز که مغازهها را از ماشاءا... اجاره کرده بودند از روز گم شدن پیرمرد در محل دیده نشده اند و تعمیرگاههای آنان هم بسته بود. همین موضوع ظن کارآگاهان را برانگیخت و ردیابیهای اطلاعاتی آغاز شد.
بررسیها بیانگر آن بود که صافکار ۳۷ ساله با همسرش اختلاف دارد و در تعمیرگاه میخوابد، ولی آن جا بسته بود؛ بنابراین کارآگاهان با دستور قضایی وارد صافکاری شدند و عبدا... را در حالی دستگیر کردند که از چند روز قبل داخل تعمیرگاه مخفی شده بود، اما وی در بازجوییها ادعا کرد، چند شب قبل ماشاءا... حدود ساعت ۲۳ از اتاق خودش بیرون آمد و دیگر از او اطلاعی ندارد.
با وجود این، کارآگاهان که دیگر یقین داشتند جنایتی مرموز رخ داده است، در یک عملیات غافلگیرانه جوان ۱۹ ساله دانشجو را نیز در یک قرار صوری به دام انداختند.
اعتراف به قتل
او که شاگرد مکانیک بود، در همان بازجوییهای اولیه به قتل مرد ۶۰ ساله توسط صافکار و با نقشههای شیطانی استادکارش (جوان مکانیک) اعتراف کرد. در پی اعترافات صریح سعید، بلافاصله کارآگاهان به ردزنی جوان مکانیک پرداختند و او را نیز در عملیاتی ضربتی و هماهنگ دستگیر کردند.
حالا دیگر عبدا... که در تنگنای سوالات تخصصی دست و پا میزد، به ناچار لب به اعتراف گشود و ماجرای سراب تصاحب ثروت را فاش کرد. او گفت: با نقشههای جوان مکانیک من هم با او همراه شدم و به بهانه ماساژ پهلوها و پشت ماشاءا... گلویش را آن قدر فشار دادم که جان سپرد.
صدور حکم اعدام و زندان
پس از تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه جنایت در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، این پرونده جنایی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و قضات پس از برگزاری چندین جلسه محاکمه و بررسی همه جوانب این جنایت تکان دهنده، رأی خود را صادر کردند.
بنابر حکم دادگاه، «سعید» جوان ۱۹ ساله به جرم معاونت در ارتکاب قتل به تحمل ۱۵ سال زندان، مرد مکانیک که طراح اصلی نقشه قتل بود به تحمل ۲۵ سال زندان و عبدا... نیز به جرم ارتکاب قتل به قصاص نفس و به خاطر سرقت به تحمل زندان و شلاق محکوم شد.
همچنین آنها به اتهام شروع به قتل در نقشههای قبلی نیز به تحمل زندانهای طولانی مدت محکوم شدند که رای مذکور در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور مهر تایید خورد.
اجرای حکم قصاص نفس
با قطعی شدن رای دادگاه، پرونده «جنایت در سراب ثروت» به معاونت اجرای احکام دادسرای عمومی وانقلاب مشهد ارسال شد و عبدا... منتظر اجرای حکم قصاص ماند.
بالاخره سپیده دم روز گذشته صافکار جوان که حالا ۴۰ ساله بود با کوله باری از ندامت پای چوبه دار رفت و به مجازات رسید.