سوزاندن مرد جوان در قهوه خانه

کارگر قهوه‌خانه که دوستش را به خاطر اختلاف قدیمی سوزانده بود، به‌صورت غیابی محاکمه شد. به گزارش خبرنگار ما، متهم بعد از سوزاندن همکارش از قهوه‌خانه به مکان نامعلومی فرار کرده است.

رسیدگی به این پرونده از تابستان سال ۹۸ به‌دنبال انتقال پیکر سوخته یک مرد جوان به بیمارستانی در جنوب تهران آغاز شد. مرد جوان که رضا نام داشت، از ناحیه گردن و کمر به‌شدت سوخته بود که تحت درمان قرار گرفت و همکار ۶۳‌ساله‌اش به نام پدرام را عامل سوختگی معرفی کرد.

مرد مجروح که یک هفته بعد از این ماجرا از بیمارستان ترخیص شده بود، به مأموران گفت: من و پدرام هر دو در یک قهوه‌خانه کار می‌کردیم و مدتی بود با هم اختلاف داشتیم. آن شب من در قهوه‌خانه خواب بودم که یکباره متوجه سوزش شدید در ناحیه صورتم شدم. پدرام کتری آب جوش را روی سر‌و‌صورتم پاشید و قهوه‌خانه را ترک کرد و دوستانم من را به بیمارستان منتقل کردند.

با این شکایت مأموران پلیس به ردیابی متهم میان‌سال پرداختند؛ اما ردی از او به دست نیاوردند. دوربین مداربسته قهوه‌خانه فیلم لحظه پاشیدن آب جوش روی صورت شاکی را ضبط کرده بود که نشان می‌داد پدرام نیمه‌شب کتری آب جوش را روی سر و صورت همکارش ریخته و سپس گریخته است.

با گذشت حدود یک‌سال‌و‌نیم از این ماجرا و در‌حالی‌که پلیس ردی از متهم فراری به دست نیاورده بود، پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده و متهم فراری غیابی محاکمه شد.

در جلسه دادگاه رضا به تشریح جزئیات ماجرا پرداخت. این فرد که به اتهام حمل مواد مخدر در بازداشت بود و از زندان به دادگاه منتقل شده بود، در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من از ناحیه سر و صورت به‌شدت سوخته‌ام و از پدرام شکایت دارم. فیلم دوربین مداربسته این ماجرا را به‌طور‌کامل ضبط کرده است و همچنین چند شاهد دارم که در جریان اختلاف ما بودند.

شاکی درباره شب حادثه گفت: شب حادثه من و پدرام با هم جروبحث کردیم. این موضوع جدیدی نبود. ما از مدت‌ها قبل با هم اختلاف داشتیم و همیشه جروبحث می‌کردیم. او حرف رکیکی به من زد و من هم جوابش را دادم. من می‌دانستم پدرام روی خانواده‌اش حساس است؛ به‌همین‌خاطر حرفی در‌این‌باره زدم که باعث شد درگیری بین ما بالا بگیرد؛ اما همکاران، ما را جدا کردند.

آخر شب بود که کار‌های قهوه‌خانه را تمام کردیم و من به تختم رفتم تا بخوابم. چشم‌هایم گرم شده بود و خوابیده بودم که یک‌دفعه روی بدنم احساس سوختگی شدیدی کردم. از خواب پریدم، فکر کردم خواب دیده‌ام؛ اما کل بدنم داشت می‌سوخت.

من یک‌باره پدرام را دیدم که از محل خواب من خارج شد. بلند شدم خودم دنبالش رفتم؛ ولی نتوانستم او را بگیرم. شدت سوختگی به حدی بود که نمی‌توانستم حرکت کنم. دوستانم من را به بیمارستان رساندند و بعد هم متوجه شدیم که پدرام فرار کرده است.

رضا درباره علت زندانی‌بودنش گفت: من را به خاطر حمل مواد مخدر بازداشت کردند و حالا در زندان هستم. از وقتی زندانی شدم، وضعیت قسمت‌های بدنم که سوخته است، بدتر شده است؛ چون به‌راحتی نمی‌توانم دکتر بروم و دارو استفاده کنم. برای مجازات حمل مواد مخدر باید چند ماه دیگر در زندان باشم.

سپس دو شاهدی که شاکی به دادگاه معرفی کرده بود، پشت تریبون ایستادند و گفتند: ما می‌دانستیم رضا و پدرام از قبل با هم اختلاف دارند. آن‌ها هر دو با هم در قهوه‌خانه کار می‌کردند؛ اما هرگز فکر نمی‌کردیم پدرام دست به چنین کاری بزند.

پدرام بعد از آن شب گریخت و کسی از مخفیگاه او اطلاعی ندارد. پدرام تنها زندگی می‌کرد و خانواده‌اش او را طرد کرده بودند؛ به‌همین‌خاطر هم شب‌ها در قهوه‌خانه می‌ماند. بعد از حادثه و زمانی که پلیس سراغ پدرام را از ما گرفت، آدرس یکی از آشنا‌های او را که داشتیم دادیم؛ اما پدرام به آنجا هم نرفته بود. او هیچ‌گونه مدرک شناسایی و هویتی نداشت؛ به‌همین‌خاطر هم خیلی راحت مخفی شد.

یکی از شاهدان گفت: پدرام از قبل نقشه سوزاندن رضا را کشیده بود و این یک اتفاق نبود؛ چون شب حادثه اجاق را خاموش کردیم و گاز را بستیم و بعد خوابیدیم. چند دقیقه بعد پدرام بلند شد. من فکر کردم به دستشویی می‌رود یا شاید بی‌خوابی به سرش زده است؛ چون گاهی این‌طور می‌شد.

حدود یک ربع از ماجرا گذشته بود که من خوابم برد و بعد با صدای فریاد رضا از خواب بیدار شدم و بعد از آن بود که متوجه شدم او گاز را باز کرده و اجاق را روشن کرده و کتری را جوشانده تا به بدن رضا بپاشد. او کاملا برنامه‌ریزی کرده بود که چه کاری بکند. با پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا برای متهم فراری غیابی حکم صادر کنند.
+3
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.