فرزندانم پیگیر پرونده من نیستند

مرد نانوا که به خاطر قتل همسرش به قصاص محکوم شده در حالی 6 سال بلاتکلیف در زندان است که فرزندانش حاضر به اجرای حکم یا اعلام رضایت نیستند.

به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، خرداد سال 94 مرد میانسالی با پلیس ملارد تماس گرفت و مدعی شد همسر 46 ساله‌اش به‌نام سوسن را به قتل رسانده است. در ادامه مأموران پلیس به محل اعلام شده رفتند و با جسد زن میانسال مواجه شدند و شوهرش را بازداشت کردند. او در بازجویی‌ها ضمن اعتراف به قتل گفت: همسرم را کشتم چون دیگر دوستم نداشت. پسر کوچکم به من گفت مادرش مرد دیگری را دوست دارد، من هم عصبانی شدم و همسرم را کشتم.

در ادامه دو پسر بزرگ این زوج که قیم خواهر و برادر خردسالشان نیز هستند در دادسرا حاضر شدند و با طرح شکایت از پدرشان درخواست قصاص کردند که پرونده متهم با صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در جلسه دادگاه پسر ارشد خانواده به جایگاه رفت و گفت: مادرمان زن خوبی بود با اینکه پدرم خیلی مادرم را اذیت می‌کرد اما مادرم به خاطر ما تحمل می‌کرد. پدرم واقعیت را نمی‌گوید او همیشه به مادرم شک داشت اگر مادرم به او بی‌توجهی می‌کرد به خاطر بداخلاقی‌های پدرم بود. مگر می‌شود آدم زنی که 20 سال با او زندگی کرده را به خاطر حرف یک بچه بکشد. پدرم برای اثبات حرف‌هایش هیچ مدرکی ندارد و می‌خواهد با مقصر نشان دادن مادرم خودش را تبرئه کند به همین خاطر ما حاضر به گذشت نیستیم.

در ادامه جلسه متهم به جایگاه رفت و گفت: من عاشق همسرم بودم، ما چهار فرزند داشتیم و من با نانوایی امور زندگی را می‌چرخاندم اما چند سالی بود که حس می‌کردم همسرم دیگر به من علاقه‌ای ندارد. سر همین موضوع مدام با هم درگیر بودیم. بعد از مدتی که متوجه شدم نسبت به من بی‌تفاوت شده به او مشکوک شدم و گمان می‌کردم با مرد غریبه‌ای در ارتباط است. چند وقت پیش هم فرزند کوچکم به من گفت که مادرش فرد دیگری را دوست دارد. این حرف خیلی عصبانی‌ام کرد. روز حادثه در غیاب فرزندانم با او صحبت کردم اما باز هم  بی‌اعتنایی کرد و من از فرط عصبانیت او را کشتم. الان هم من از کارم پشیمانم و از فرزندانم و دادگاه تقاضای بخشش دارم.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و وی را به قصاص محکوم کردند و حکم در دیوان عالی کشور نیز تأیید شد. اما چون فرزندان قربانی توان پرداخت تفاضل دیه را نداشتند، پیگیر اجرای حکم نشدند. به این ترتیب، متهم 6 سال بلاتکلیف در زندان ماند و در نامه‌ای به قضات درخواست کمک کرد. بنابراین متهم طبق ماده 429 قانون مجازات اسلامی بار دیگر از خود دفاع کرد.

در آن جلسه، اصغر بار دیگر به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: فرزندانم برای من قصاص خواستند و حکم اعدامم تأیید شد اما آنها دیگر پیگیر پرونده نشدند و من در زندان بلاتکلیف ماندم. شش سالی است که در زندان شب و روز ندارم و نگران آینده فرزندانم هستم. من دو بچه کوچک دارم که بچه‌های بزرگم از آنها مراقبت می‌کنند در حالی که آنها خودشان هم به مراقبت نیاز دارند. بچه‌ها به دیدن من نمی‌آیند و من را نبخشیده‌اند اما حکم را هم اجرا نمی‌کنند. به همین خاطر تقاضا دارم تا قضات دادگاه تکلیفم را روشن کنند. اگر دادگاه من را با وثیقه آزاد کند قول می‌دهم در این مدت با بچه‌هایم صحبت کرده و رضایت آنها را جلب کنم.

با این درخواست قضات به اولیای دم مهلت دادند تا تکلیف پدرشان را روشن کنند اما آنها باز هم پیگیر پرونده نشدند و به دادگاه نیامدند. به این ترتیب و با گذشت مهلت قانونی، قرار شد تا متهم از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.
+3
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.