در آنجا مشغول خالی کردن زباله بودیم که متوجه درگیری برادرم با چهار نفر بر سر محل تخلیه زباله شدم. یک پیچگوشتی برداشتم و به سمت آنها رفتم. نمیخواستم احسان را بکشم، اما ناگهان این جنایت در یک لحظه رخ داد.
هر دو به ایستگاه آخر زندگیشان نزدیک شده بودند. کابوس طناب دار هر لحظه رنگ واقعیت به خود میگرفت. دو مرد اعدامی که هر دو سناریوی جنایی جداگانهای داشتند.
با این حال درست در اوج ناامیدیشان توانستند نجات پیدا کنند. یکی طناب دار را لمس کرد و دیگری هنوز پای چوبه دار نرفته، موفق شدند که بخشیده شوند. دو اعدامی که در تهران با رضایت اولیایدم پروندهشان زندگی دوباره یافتند.
نخستین اعدامی راننده کامیونی بود که بر سر محل تخلیه نخاله، درگیر و پسر جوانی را به قتل رساند. ٩ سال از آن ماجرای تلخ میگذرد که این راننده توانست از اعدام نجات پیدا کند. او پس از محاکمه در دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شده بود.
این جنایت هشتم تیر سال ٩١ در جاده آبعلی رخ داد. اکبر، راننده کامیونی بود که با ضربه پیچگوشتی مرد جوانی به نام احسان را به قتل رساند. در این نزاع همچنین مرد دیگری به خاطر صدمه به نخاعش فلج شد.
او وقتی دستگیر شد در بازجوییها ماجرای قتل را چنین روایت کرد: «روز حادثه به همراه برادرم برای تخلیه نخاله به جاده آبعلی رفتیم. در آنجا مشغول خالی کردن زباله بودیم که متوجه درگیری برادرم با چهار نفر بر سر محل تخلیه زباله شدم. یک پیچگوشتی برداشتم و به سمت آنها رفتم. نمیخواستم احسان را بکشم، اما ناگهان این جنایت در یک لحظه رخ داد.»
حکم قصاص
متهم در شعبه ١١٣ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. در این جلسه پدر مقتول پس از قرار گرفتن در جایگاه خواستار قصاص قاتل پسرش شد. در ادامه دیگر متهم نیز به جرم خود اعتراف کرد و بار دیگر روز جنایت را روایت کرد.
پس از آخرین دفاعیات متهم قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شدند.
آنها، اکبر را به قصاص محکوم کردند. این رأی به تایید قضات شعبه یازدهم دیوانعالی کشور رسید. این راننده به چوبه دار نزدیک شد. درست در لحظات آخر توانست از اولیایدم مهلت بگیرد. در نهایت نیز پدر و مادر مقتول با حضور در دادسرای اجرای احکام پایتخت رضایت بدون قیدوشرط خود را اعلام کردند.
ماجرای قتل زن آرایشگر
پرونده بعدی نیز مربوط به مردی است که همسرش را خفه کرد. مردی که بهخاطر درگیریهای زیاد با همسرش تصمیم به کشتن او گرفت. این ماجرا به روز هشت آبان سال ٩٢ برمیگردد. روزی که پسر نوجوان از مدرسه برگشت و با جسد مادرش در اتاق خواب مواجه شد.
او با پدرش تماس گرفت. موضوع به پلیس گزارش شد و با معاینه جسد مشخص شد که این زن بر اثر خفگی جان باخته است؛ بنابراین مأموران پلیس به شوهر این زن مشکوک شدند و او را تحت بازجویی قرار دادند.
در نهایت این مرد به قتل اعتراف کرد. او به پلیس گفت: «همسرم آرایشگر بود. او درآمد خوبی داشت، اما من راننده آژانس بودم و درآمدم معمولی بود. سر همین موضوع همیشه با هم درگیر بودیم. همسرم مرتب میگفت که من درآمدم کم است و باید بیشتر شود.
میگفت باید حداقل ماهی سه میلیون تومان درآمد داشته باشم. خیلی از این وضعیت عصبانی و ناراحت بودم. برای همین روزبهروز اوضاع بدتر میشد. همسرم هر روز بیشتر مرا تحقیر میکرد. تا اینکه شب حادثه مقداری قرص خوردم تا خودکشی کنم. دیگر نمیخواستم زنده بمانم.»
نجات از اعدام
او در ادامه صحبتهایش گفت: «آن شب میخواستم بمیرم. برای همین قرص خوردم. ولی زنده ماندم. صبح که بیدار شدم، گیج بودم. همسرم هم از همان لحظهای که از خواب بیدار شد باز هم شروع کرد به غر زدن. خیلی عصبی شدم. میگفت باید از هم جدا شویم.
وقتی حرف طلاق را پیش کشید کنترلم را از دست دادم. داشت پتو را جمع میکرد که از پشت او را گرفتم و خفهاش کردم. خیلی ترسیدم. جسدش را روی تخت گذاشتم. رویش پتو کشیدم و از خانه بیرون رفتم. وقتی پسرم از مدرسه برگشته بود، با جسد مادرش مواجه شد.»
با اعتراف این مرد پرونده او برای رسیدگی به شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. در این شعبه، هیأت قضائی پس از برگزاری جلسه محاکمه، این مرد را به اعدام محکوم کردند. این حکم به تایید شعبه ١٧ دیوانعالی کشور رسید. این مرد یکبار پای چوبه دار رفت، اما در لحظات آخر توانست مهلت بگیرد. در نهایت نیز صبح دیروز او از سوی خانواده اولیایدم بخشیده شد و توانست از اعدام نجات پیدا کند.