چهارسال است که «نصیر» به همراه خانواده خود برای کار به تهران مهاجرت کرده است؛ زیرا به دلیل خشکسالی فراگیر در کشور، دیگر کشاورزی و کار کردن روی زمین پدرش امکانپذیر نبود. حالا او بهعنوان کمکراننده روی ماشین سنگین کار میکند. اول که به تهران آمدند، شرایط اندکی بهتر بود، آپارتمانی ۷۵ متری با دو اتاق برای خانواده سه نفره در محله بریانک اجاره کرد؛ اما هر سال اجارهها از سال قبل بیشتر شد. امسال وقتی صاحبخانه مبلغ افزایش را اعلام کرد، ناچار شد آپارتمان اجارهای را با خانوادهای دیگر به اشتراک بگذارند.
امسال نصیر مجبور است برای این آپارتمان قدیمی که در طبقه سوم است و نه آسانسور دارد و نه پارکینگ، ۸۰ میلیون ودیعه و سه میلیون تومان اجاره بهصورت ماهیانه بپردازد، مبلغی که از توان او خارج است. او پس از کلی بحث و جدل با همسرش، بالاخره او را راضی کرد تا آپارتمان را با یکی از اقوام خود که زن و شوهری جوان هستند و تازه به تهران مهاجرت کردهاند، به صورت مشترک اجاره کنند.
نصیر که خودش هم از انجام این کار به شدت اکراه دارد و از ناچاری تن به این کار داده است، میگوید: «وقتی املاکی میزان افزایش اجاره خانه را اعلام کرد و دید تا چه حد برآشفتم، دلش به رحم آمد و گفت تلاش میکند صاحبخانه را راضی کند تا آپارتمانش را بهصورت اشتراکی به دو خانواده کم جمعیت اجاره دهد. چارهای نبود، بین ماندن در این شهر و داشتن همین شغل نصفه و نیمه و رها کردن همه زندگی و برگشتن به شهرستانی که نه کاری هست برای کارگری و نه آبی برای کشاورزی، مجبور شدم پیشنهادش را بپذیرم . با مهدی، پسر یکی از اقوام که او هم به دنبال پیدا کردن شغل، تازگی به تهران آمده است و موفق شده بهعنوان سرایدار جایی مشغول شود و به دلیل اجاره سنگین هنوز نتوانسته همسرش را به تهران بیاورد؛ صحبت کردم تا یکی از اتاقها را در اختیار آنها قرار دهیم و هر دو خانواده در یک آپارتمان زندگی کنیم.»
او میافزاید: «ما مردها معمولا صبح تا عصر خانه نیستیم و ساعت هفت یا هشت شب خسته و کوفته به خانه بر میگردیم، اما زنها معمولا در طول روز با هم هستند و باید هرطور شده با این زندگی اشتراکی کنار بیایند. شاید تصورش را نکنید، اما شرایط واقعا دشواراست. تازه پرداخت نصف این مبلغ یعنی یک و نیم میلیون تومان در ماه هم واقعا برایم سخت است، زیرا که وام ۷۰ میلیونی ودیعه مسکن را دریافت کردم و باید ماهیانه یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان هم بابت آن بپردازم، حالا حسابس را بکنید، با یک حقوق کمکشوفری هم سه میلیون تومان پول اجاره و وام را بدهم و هم از پس مخارج سرسامآور روزمره زندگی برآیم.»
چهارسال است که «نصیر» به همراه خانواده خود برای کار به تهران مهاجرت کرده است؛ حالا او بهعنوان کمکراننده روی ماشین سنگین کار میکند. زندگی در خانههای کوچک، آن هم به صورت اشتراکی دیگر تنها قصه زندگی زنان و مردان مجردی نیست که سودای ادامه تحصیل و داشتن شرایط بهتر آنها را به پایتخت کشانده است. امسال افزایش ۵۰ تا ۱۰۰ درصدی اجاره مسکن در کشور بهویژه تهران، خیلی از خانوادههای مستاجر را به زانو درآورده و زندگی را در این کلانشهر از همیشه سختتر کرده است تا جاییکه آنها هم حاضر شدند آپارتمانهای کوچک را با خانوادهای دیگر شبیه خودشان به اشتراک بگذارند. موضوعی که از سوی «ایرج رهبر»، عضو هیات مدیره انجمن انبوهسازان تهران هم تایید شده است.
قیمت مسکن و به دنبال آن اجاره ملک، در یکی دو سال اخیر سر به فلک گذاشته است و با دامن زدن به اختلاف طبقاتی حاکم بر جامعه، خانوادههای کمدرآمد را فقیرتر کرده است؛ زیرا که بسیاری از آنها مجبورند سهم زیادی از درآمد خود را حتی تا ۶۰ درصد به پرداخت اجاره و داشتن سرپناه اختصاص دهند.
«عباس آخوندی»، وزیر وقت راه و شهرسازی در سال ۱۳۹۶، شمار افراد ساکن حاشیه شهرها و بدمسکن را ۱۹ میلیون نفر اعلام کرد، حال آنکه کارشناسان شمار این افراد را برای امسال ۳۸ میلیون نفر برآورد میکنند.
«صدیقه» زن جوانی است که او هم به دلیل بیکاری فراگیر در استان کهگیلویه و بویراحمد، از چند سال پیش راهی تهران شده است و تا سال گذشته در یکی از مهدکودکهای تهران مشغول کار بود. تا پیش از شیوع کرونا، اوضاع نسبت به زمانیکه در شهرستان زادگاه خود زندگی میکرد، بهتر بود. سوییتی نُقلی در امامزاده حسن اجاره کرده بود و با حقوقی که دریافت میکرد نصفی را بهعنوان اجاره میپرداخت و با بقیهاش هم روزگار میگذراند. اما کرونا که آمد و بسیاری از مهدکودکها تعطیل شد، صدیقه هم از کار بیکار شد و حالا در سالنهای زیبایی بهعنوان اپیلاسیونکار، مشغول است. کاری که باز هم به دلیل کم شدن مشتریان به آرایشگاهها در دوران همهگیری کرونا، از رونق افتاده و درآمد آن به حداقل رسیده است.
اول تابستان باید قرارداد اجاره را با صاحبخانه تمدید میکرد، امیدش این بود که اجاره همان ۲۰ تا ۲۵ درصدی که دولت اعلام کرد، افزایش یابد؛ اما وقتی افزایش دو برابری یعنی ۵۰ میلیون تومان رهن و دو میلیون اجاره را شنید، از تمدید منصرف شد.
اول تصمیم گرفت به شهرش برگردد و در کنار خانواده پنجنفره خود با همان حقوق بازنشستگی پدرش، سر کند. اما یاد قسط و قرضهایش که افتاد، متوجه شد باید هر طور شده بماند و کار کند. دست آخر به پیشنهاد یکی از همسایهها، حاضر شد با زن و شوهری مسن در همان محل بهصورت اشتراکی زندگی کند.
صدیقه دراینباره میگوید: «ظاهرا صاحبخانه این زن و شوهر هم اجاره را افزایش داده و آنها توان پرداخت مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان پول رهن به همراه دو میلیون تومان اجاره را برای یک آپارتمان ۷۰ متری نداشته و از همسایهها خواسته بودند کمکشان کنند، آنها هم به من پیشنهاد دادند در همان محل بمانم و یکی از اتاقهای آپارتمان این زن و شوهر مسن را اجاره کنم تا هم مشکل آنها برای امسال حل شود و هم مشکل من.»
به گفته او، «زندگی با یک پیرمرد و پیرزن غریبه که شبها یا از درد پا نمیتوانند بخوابند یا از پنچ صبح برای نمازخواندن بیدار میشوند، آسان نیست. اما تا زمانیکه از شر این قسطها و قرضها خلاص نشدم، چارهای نیست. باید تحمل کنم.»
دولت امسال مبلغ وام ودیعه مسکن در تهران را ۷۰ میلیون تومان اعلام کرد، مبلغی که با توجه به تورم بالای ۶۰ درصدی حاکم بر کشور، بازار رهن و اجاره مسکن را به شدت تحت تاثیر قرار داد. به گفته «مسعود» یک کارشناس بازار مسکن، تزریق هرگونه نقدینگی به این بازار بهصورت گسترده، همواره بالاتر رفتن قیمتها در کنار رشد تورمی را به همراه داشته است، موضوعی که این روزها بسیاری از مستاجران با آن دستوپنجه نرم میکنند و برخی خانوادهها را وادار به زندگی اشتراکی کرده است.
تا پیش از این زندگی در پانسیونهای دانشجویی و کارمندی راهی بود برای کاستن از بار فشار اجاره خانه برای افراد مجرد، اما به نظر موج فزاینده افزایش مبلغ اجاره، زندگی این افراد را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
«سپیده» زنی که پس از جدایی از همسرش به دلیل مشکلات مالی، توان اجاره آپارتمان را نداشت و از سه سال پیش در یکی از همین پانسیونها ساکن شده است، در این رابطه میگوید: «سال اول اجاره یک تخت در یک اتاق دونفره در این پانسیون که در مرکز تهران واقع شده، یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بود، اما از شهریور امسال این رقم به دو میلیون و ۸۰۰ هزار تومان افزایش پیدا کرده است. یعنی دو نفر برای اجاره یک اتاق ۱۰ متری در یک پانسیونی که قدمت ساختمان آن به حدود ۳۰ سال میرسد، باید ماهیانه پنج میلیون و ۶۰۰ هزار تومان پرداخت کنند.
این میزان افزایش اجاره آن هم برای زندگی اشتراکی در یک پانسیون واقعا دشوار است، به همین دلیل تصمیم گرفتم تا تختی در یک اتاق چهارنفره اجاره کنم تا مقداری از این فشار کاسته شود. برای امثال من، که تعدادمان هم کم نیست و نمیتوانیم خانه اجاره کنیم، زندگی اشتراکی در پانسیونها و حتی آپارتمانها، جزیی جداییناپذیر از زندگی شده و ظاهرا امیدی هم به بهبود اوضاع و زندگی مستقل نیست.»