مرد زندانی که به جرم قتل و آتش زدن جسد یکی از اقوامش به قصاص محکوم شده بود با گذشت 8 سال از این جنایت در زندان رجاییشهر به دار مجازات آویخته شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از ششم اسفند سال 92، بهدنبال اعلام خبر آتشسوزی خودروی پژو پارس در محدوده خیابان ری آغاز شد. پس از خاموش کردن آتش امدادگران با جسد مرد جوانی روی صندلی عقب خودرو مواجه شدند و بدین ترتیب بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند.
باتوجه به سوختگی شدید جسد، هویت آن مشخص نبود اما کارآگاهان جنایی با بررسی پلاک خودرو، هویت مالک آن را بهدست آوردند و مشخص شد مقتول 30 ساله که نادر نام داشته مدتی قبل خودرو را به صورت قولنامهای خریداری کرده بود.
خانواده مقتول در تحقیقات اعلام کردند: پنجم اسفند به یک مراسم عروسی دعوت بودیم. بعد از پایان مراسم، نادر به خانه پسرعمه پدرش به نام بابک رفت و بعد از آن از او بیخبریم.
بدینترتیب کارآگاهان به سراغ بابک رفتند اما مرد 40 ساله در تحقیقات مدعی شد نادر ساعتی بعد از اینکه به خانه او رفته با تماس مرد ناشناسی از خانه او بیرون رفته و دیگر خبری از او نداشته است.
بررسیها در این رابطه ادامه داشت تا اینکه با گذشت بیش از دو سال از قتل نادر، مدارک و شواهدی بهدست آمد که نشان میداد بابک و همسرش در ماجرای قتل نادر نقش دارند و با دروغ سعی در تغییر دادن مسیر تحقیقات دارند.
بدین ترتیب به دستور بازپرس جنایی بابک و همسرش بازداشت شدند. در ادامه همسر بابک پس از گذشت چند روز از بازداشت، راز قتل نادر را برملا کرد.
او گفت: شوهرم آن شب نادر را کشت. شب حادثه برادرم قدرت نیز در خانه ما بود. او نیز به همسرم کمک کرد تا جسد نادر را از خانه بیرون ببرند و آن شب کسی از حضور قدرت در خانه ما اطلاعی نداشت.
بهدنبال اعتراف زن جوان، قدرت نیز بازداشت شد و اظهارات خواهرش را تأیید کرد. بابک که همچنان منکر جنایت بود در مواجهه حضوری با همسر و برادر همسرش به ناچار لب به اعتراف گشود: پس از بازگشت از مراسم عروسی، نادر به همراه قدرت داخل اتاق پذیرایی خوابیدند و من و همسرم، به همراه پسر 9 سالهمان داخل اتاق خودمان بودیم. حدوداً ساعت 2 بود که پسرم مرا از خواب بیدار و از من خواست تا او را به سرویس بهداشتی ببرم. از اتاق خواب بیرون آمده بودم که ناگهان متوجه سر و صدایی داخل اتاق دیگر خانه شدم. به آهستگی خودم را به داخل اتاق رساندم اما در کمال تعجب با نادر روبهرو شدم که در حال سرقت طلاهای همسرم بود. شنیده بودم که نادر معتاد به مواد مخدر است اما باور نمیکردم. خیلی عصبانی شدم در یک لحظه نفهمیدم چکار میکنم و نادر را خفه کردم. بعد هم به همراه قدرت جسد را روی صندلی عقب خودرو گذاشته و به خیابان ری رفته و ماشین را آتش زدیم.
با اعتراف بابک به جنایت، با توجه به درخواست اولیای دم، بابک به قصاص محکوم شد و با تأیید این حکم در دیوانعالی کشور، متهم سرانجام پس از 8 سال در زندان رجاییشهر به دار مجازات آویخته شد.