قتل شاگرد خیاطی با مشت

حدود 7 سال پیش من با رفیقام رفتیم کوه حسابی مشروب خوردیم. من شدیدا مست بودم و با ماشین در حال اومدن به خونه بودم. داخل یه میدون یه ماشین سابید به ماشینم. من متوجه نشدم و رفتم داخل خیابون فرعی اومد پیچید جلوم و فهمید مستم. گفت سویچت رو بده و نمیزارم بری. منم که فوق مست فاز مهربونی بهش گفتم تو به گلگیر من سابیدی پس برو. میخواست درگیر بشه دستمو انداختم دور گردنش و چسبوندمش به خودم و باهاش حرف میزدم که بی خیال شو و من اصلا حال دعوا ندارم. شروع کرد با نوک کفشش کوبید به ساق پام و منم رهاش کردم. عمدا پشتمو کردم بهش چنتا مشت بزنه به کت و کولم تمومش کنه بره یهو افتادم وسط دوتا ماشین و گیر کردم و افتاد رو سر من شروع کرد به مشت زدن. دستش هم انگشتر داشت. شاید دهمین مشتش بود که پیش خودم گفتم کارم تمومه و خونریزی مغزی خواهم کرد. واقعا حس کردم شیطان افتاده روم. یهو تو تاریکی یه مرد اومد اونو گرفت کشید عقب. وقتی پاشدم هنوز فاز مستی نزاشت بزنمش. البته بعدا اگه پیداش میکردم قطعا میبستمش به صندلی و ماشینشو آتیش میزدم. تا 2ماه سر درد داشتم و سی تی گرفتم خدارو شکر خونریزی مغزی نداشتم.

در حالت مستی اصلا درگیر نشید. کسی به سر کسی مشت بزنه قطعا قصد کشتنش رو داره و اگر کسی به سرتون مشتد زد بزنید لهش کنید. زورتون نرسید با یه وسیله دم دست بزنید هرجاش که میشه والا خواهید مرد.