عصر ایران؛ مهرداد خدیر- طالبان، قدرت را در افغانستان در دست گرفته است. هر چند بهتر است گفته شود دولت افغانستان و به قول خودشان «اداره» افغانستان را ساقط کرده اند و فعلا بهترین توصیف برای افغانستان «بی دولتی» است و «حامد کرزای، عبدالله عبدالله و حکمت یار» هم مانده اند تا کشور دچار «خلأ قدرت » نشود یا دستی از غیب برآید و قدرت را به آنان بسپارد. یک سخنگوی طالبان اما گفته است نیاز به شورای انتقالی یا دولت انتقالی نیست. «اداره اشرف غنی فاسد» رفته و «امارت اسلامی» تشکیل میشود.
طالبان در توصیف خود تعبیر «امارت اسلامی» را به کار می برند و گویا در رودربایستی جمهوری اسلامی ایران هنوز پایان جمهوری اسلامی افغانستان و تشکیل امارت اسلامی را اعلام نکرده اند یا بر سر معرفی فرد اول به عنوان «امیر» و معرفی او با عنوان «امیرالمؤمنین» - که قطعا برای شیعیان قابل تحمل نیست- تردید دارند.
در غیاب ملاعمر از ملا هبتالله آخوند زاده یا ملا عبدالغنی برادر به عنوان امیر احتمالی آینده افغانستان یاد می شود. نظر پاکستان البته بیشتر متوجه سراج الدین حقانی است.
جدای نام ها و موضوعات سیاسی اما طالبان یک جریان فکری است. یا فقط تشکیلاتی به عنوان طالبان نیست بلکه طالب ها تفکرات و باورها و حساسیت هایی دارند که برخاسته از تحصیلات آنان در مدارس مذهبی پاکستان است.
بر این اساس می توان پرسید با کدام مفهوم بیشتر مشکل دارند؟ شاید تصور شود با زنان. یا با مدرنیته. یا حضور خارجیها.
به لحاظ مفهومی و اعتقادی اما بیش از هر موضوعی با «تساوی» مشکل دارند. اگر خواستار محدودیت زنان هستند از این روست که زنان و مردان را برابر نمی دانند. اگر با جمهوری مخالفاند به خاطر آن است که در جمهوری باید رأی داد و آنان برای زنان حق رأی قایل نیستند و نمی توانند بپذیرند درس خواندگان مذهبی یا همان طالب ها به اندازه درس ناخوانده ها حق رأی داشته باشند. یا پشتون ها را با تاجیکها و ازبک ها و هزارهها برابر نمیدانند.
در نگاه طالبان، برابری و تساوی یک مفهوم وارداتی کاملا غربی و برگرفته از انقلاب فرانسه است. نه زن و مرد برابرند نه عالم و عامی، نه پشتون و هزاره و نه شیعه و سنی.
هر که به این باور تن دهد طالبان با او کاری ندارد ولی هر قدر هم تغییر یافته باشند زیر بار تساوی نمی روند و هر قانون و متنی را که در آن کلمه برابری آمده باشد غیر دینی می دانند.
آری، بنیان طالبان بر نابرابری است: زن با مرد، طالب با عامی، پشتون با غیر پشتون و قس علی هذا.
ممکن است طالبان رفتار خود را با زنان تلطیف کنند اما هرگز زیر بار برابری شهروندان نخواهند رفت و نمی توانند بپذیرند هزاره شیعه مذهب یا تاجیک پارسی زبان که زن هم باشد یک رأی داشته باشد و پشتون غیر شیعه که به غیر پارسی سخن می گوید و مرد است هم رأی.هر چند با اصل رأی مخالف اند.
راز پیروزی طالبان در این است که در این 20 سال در افغانستان و به رغم هزینه دو میلیارد دلاری آمریکا و ناتو ملت سازی نشد و تنها در چارچوب ملت - دولت شهروندان احساس برابری می کنند. یعنی باید چنین احساسی داشته باشند و هر جا تبعیض و نابرابری باشد نمی توان از عدالت دم زد چون عدالت نقطه مقابل تبعیض است.
برابری و تساوی هیچ جایی در اندیشه های طالبان ندارد. 12 سال پیش در هرات و در گوشه ای از باغ مزار خواجه عبدالله انصاری که بسیار باصفاست از طالبی که گوشه دنجی چمباتمه زده بود و از دهان او شعر مولانا می ریخت پرسیدم: با این روحیه لطیف چرا با مردم نامهربان بودید؟ خاصه با زنان؟ صریح و سریع پاسخ داد: نه، نامهربان نبودیم. شما چنین تصوری داشتید چون مردمان با هم مساوی نیستند.
با این همه میتوان گفت طالبان باور نداشتن خود به برابری و تساوی را پنهان نمیکنند و همین آشکارسازی، اخلاقی است.