ربودن مرد طلافروش برای سرقت ۵ کیلو طلا

 مردان نقاب دار پس از ربودن یک طلافروش، او را در صندوق عقب خودرواش حبس کردند تا 5 کیلو طلا از مغازه‌اش سرقت کنند.

به‌ گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، شامگاه 16 تیر ناگهان صدای آژیر خطر مغازه طلافروشی در جوادیه تهران به صدا درآمد و مأموران گشت کلانتری 117 جوادیه بلافاصله خود را به محل رساندند. آنها به محض رسیدن به محل طلافروشی متوجه باز بودن در مغازه و سرقت طلاهای داخل ویترین و مغازه شدند همچنین مقداری از طلاها در پیاده رو خیابان و داخل مغازه ریخته بود. در ادامه تحقیقات مشخص شد که مغازه طلافروشی متعلق به مرد میانسالی به‌نام هاشم است.

ساعت 12:34 دقیقه بامداد 17 تیر زوج جوانی در حال عبور از خیابان تهران نو بودند که متوجه صداهایی عجیب از صندوق عقب یک خودروی پژو 206 شدند که در کنار خیابان پارک شده بود. انگار فردی داخل صندوق گرفتار شده و درخواست کمک داشت.

 بلافاصله این زوج با مأموران 110 تماس گرفته و موضوع را اعلام کردند. به‌دنبال این تماس مأموران کلانتری 128 تهران نو راهی محل شده و با باز کردن در صندوق عقب خودروی پژو با مرد میانسالی مواجه شدند که دست‌هایش بسته شده بود و آثار ضرب و جرح روی بدنش دیده می‌شد.
2 ساعت آدم ربایی
مرد 60 ساله پس از نجات از صندوق عقب خودرو به مأموران گفت: من صاحب یک طلافروشی در خیابان جوادیه هستم و هر شب بعد از بستن مغازه با خودروام به خانه برمی‌گردم. حدود ساعت 10 شب 16 تیر وارد خیابان ستاری که شدم سرعتم را کم کردم تا وارد فرعی شوم که ناگهان موتورسواری که ماسک بهداشتی به‌صورت داشت راه را بر من سد کرد. او خودش را مأمور معرفی کرد و مدعی بود که من مرتکب جرمی شده ام. همزمان سه مرد جوان که آنها نیز ماسک بهداشتی به‌صورت داشتند به او پیوستند. آنها با چاقو و شوکر به من حمله کرده و پس از بستن دست هایم مرا روی صندلی عقب خودروام انداخته و ماشین به حرکت درآمد.

او ادامه داد: چون سرم پایین بود نمی‌توانستم به خوبی خیابان‌ها را ببینم اما برای یک لحظه پل جوادیه را دیدم. پس از دقایقی راننده توقف کرد و این بار مرا داخل صندوق عقب خودروام انداختند. بعد از آن خودرو به حرکت درآمد و من دیگر صدای کسی را نشنیدم. بعد از طی مسافتی دوباره خودرو توقف کرد و متوجه شدم که راننده از خودرو پیاده شد. مردان ناشناس دو برگه چک، گوشی تلفن همراه و دسته کلیدهایم را به سرقت بردند. نمی‌دانم چه مدت گذشت ولی وقتی از آدم ربایان خبری نشد به در صندوق عقب کوبیدم و با سر و صدا کمک خواستم.

هنوز لحظاتی از آزادی مرد میانسال نگذشته بود که وی در تماس مأموران پلیس با خبر شد به مغازه طلافروشی اش دستبرد زده‌اند.

زمانی که هاشم راهی مغازه‌اش شد، طبق اظهارات مرد میانسال سارقان 5 کیلو طلا از مغازه‌اش به سرقت برده بودند. پرونده سرقت از طلافروشی به دستور بازپرس مرتضی رسولی در اختیار کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد.

در ادامه تحقیقات کارآگاهان به سراغ دوربین‌های مداربسته طلافروشی رفته و در بازبینی فیلم گرفته شده توسط دوربین‌ها مشخص شد که دو مرد جوان وارد طلافروشی شده و سومین متهم به‌عنوان زاغزن سوار بر موتور به انتظار همدستانشان مانده بود. سارقان که ماسک بهداشتی به‌صورت داشتند وارد مغازه شده و اقدام به سرقت کردند اما 45 ثانیه بعد از آنجایی که متهمان کد امنیتی طلافروشی را وارد نکرده بودند آژیر خطر طلافروشی به صدا در می‌آید و متهمان از ترس فرار می کنند اما هنگام فرار مقداری از طلاهای سرقتی روی زمین ریخت و آنها سعی به جمع‌آوری طلاها کردند اما ترس دستگیری باعث شد که فرار کنند.
سردار علیرضا لطفی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت با اعلام این خبر گفت: تحقیقات در رابطه با دستگیری متهمان ادامه داشت تا اینکه 4 متهم طلافروشی توسط کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی پایتخت شناسایی شدند. با شناسایی متهمان، پاتوق‌ها و محل‌های تردد متهمان به مدت 15 روز زیر نظر گرفته شد و در نهایت 12 مرداد و در کمتر از یک ماه متهمان که هیچ رد و سرنخی از خود به جا نگذاشته بودند در 4 عملیات جداگانه دستگیر شدند. در مخفیگاه متهمان حدود ۷۵ گرم از طلاهای مسروقه و ۲ عابر بانک که پول فروش طلاهای سرقتی داخل آن بود کشف شد. تحقیقات برای شناسایی سایر جرایم احتمالی اعضای این باند ادامه دارد و متهمان به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای ویژه سرقت در اختیار کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شدند.
گفت‌و‌گو با سردسته باند
نظیر، سردسته باند سرقت طلافروشی است. این مرد افغانستانی به‌همراه دو هم ولایتی اش و یک مرد ایرانی، نقشه سرقت طلافروشی را اجرا کرد. گرچه صاحب طلافروشی مدعی است که 5 کیلو طلا سرقت شده است اما نظیر و همدستانش اصرار دارند که حدود 600 گرم طلا را سرقت کرده‌اند.

چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
دو سال قبل هم ولایتی‌ام به‌نام هوشنگ که از مغازه طلافروشی شاکی طلای قسطی خریداری می‌کرد پیشنهاد سرقت داد. من و هوشنگ هر دو در کارگاه کفاشی کار می‌کردیم. او گفت مرد طلافروش، شب‌ها طلاهای ویترین مغازه‌اش را جمع نمی‌کند. مدتی از این ماجرا گذشت و هوشنگ هم از محل کارم رفت و من هم موضوع سرقت را فراموش کردم. اما اواخر سال گذشته با مشکل مالی مواجه شدم و فکر سرقت از طلافروشی دوباره به ذهنم رسید.

با اعضای باند چطور آشنا شدی؟
من به دو نفر از هم ولایتی هایم و حامد که ایرانی بود و وضع مالی خوبی نداشت، پیشنهاد سرقت را دادم که قبول کردند. از یک ماه قبل هر شب مرد طلافروش را تعقیب کردیم. ساعت‌های رفت و آمدش را زیر نظر داشتیم. همدست ایرانی‌ام سوار بر موتور زاغ مرد طلافروش را می‌زد و زمانی که راه افتاد به ما خبر داد. من و دو هم ولایتی‌ام هم در خیابان محل زندگی مرد طلافروش از ساعت 9 و نیم شب منتظر ماندیم. حامد به‌عنوان مأمور راه را بر او سد کرد و بعد من و دو همدست دیگرم آمدیم. مرد طلافروش را داخل خودرو انداختیم.ما کلید را از مرد طلافروش سرقت کرده بودیم اما نمی‌دانستیم که به غیر از کلید باید یک کد را بعد از ورود به طلافروشی وارد کنیم. 45 ثانیه از ورودمان نگذشته بود که آژیر به صدا درآمد و از ترس فرار کردیم. کیسه طلاها در خیابان ریخت و ما سعی کردیم جمع کنیم اما از طرفی هم هر لحظه ممکن بود مأموران برسند و برای همین نیمه کاره رها کردیم.

بعد از سرقت چه کردید؟
به پارکینگ خانه یکی از دوستانمان رفته و طلاهای سرقتی را تقسیم بر چهار کردیم. حتی قرار گذاشتیم تا دو هفته بعد از سرقت طلاها را نفروشیم. حتی حامد در یک کانال تلگرامی مربوط به منطقه جوادیه اخبار را جست‌و‌جو کرد و مشخص شد که مرد طلافروش زنده مانده و او را نجات داده‌اند.
+11
رأی دهید
-1

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.