رکنا: یک جوان توسط افغان های متجاوز مرزی زجرکش شد و به قتل رسید.
ترس و دلهره، کابوس این روزهای محمد محسنزاده، چوپان اهل روستای «رهنه» شده و ساعتی نیست به آن شب مرگبار فکر نکند. چهارشنبه هفته گذشته بود که ناگهان حدود 20مهاجم به جان او و برادرش مهدی شبیخون زدند و مهدی را به شکلی فاجعهبار و با سنگهای تیز به قتل رساندند اما محمد توانست از چنگال قاتلان بگریزد.
اهالی روستای رهنه شهرستان تایباد این روزها حال و روز خوشی ندارند. همولایتیشان مهدی، توسط چند مهاجم که گفته میشود از اتباع افغان هستند، به قتل رسیده و آرامش و آسایش از روستا رخت بربسته است. حتی خبر به گوش اهالی روستاهای اطراف هم رسیده و بسیاری وحشتزده هستند مبادا گرفتار قاتلانی شوند که مهدی 21ساله را به قتل رساندند.
افغان ها برادرم را زجرکشکردند
به گزارش رکنا، محمد، برادر بزرگتر مهدی است که روز حادثه همراه او گوسفندانشان را برای چرا به کوههای اطراف روستای فرزنه در تایباد بردند. او از حمله مهاجمان به برادرش مهدی توضیح میدهد:« ما دامدار هستیم و با توجه به اینکه امسال خشک بود و منطقه هم بیآب و علف است، تصمیم گرفتیم گوسفندان را برای چرا به کوههای اطراف ببریم. مهدی تازه
17 روز بود که سربازیاش تمام شده و کارت پایان خدمتش را هم هنوز نگرفتهبود. هوا تاریک شدهبود که تصمیم گرفتم غذا درست کنم. ساعت 19 و 30دقیقه بود که از مهدی کمی فاصله گرفتم و مشغول پخت و پز شدم. در همین حین ناگهان صدای داد و فریاد مهدی بلند شد. چند افغان که از مرز عبور کردهبودند، به شدت در حال کتک زدن او بودند و با سنگهای تیز به سر و صورتش ضربه میزدند.
شرایط بسیار بدی بود. جایی که من و مهدی در آن بودیم، پر از سنگ بود و هیچ جای فراری وجود نداشت. مهدی با اینکه جانش در خطر بود اما به من گفت محمد زود فرار کن تا تو را نکشند. برو از روستا کمک بیاور و اهالی را خبر کن. هفت، هشت نفر از مهاجمان که متوجه من شدهبودند، به سمتم حملهور شدند تا من را بگیرند اما با استفاده از تاریکی شب و توان بدنی خوبی که داشتم، فرار کردم و با پناه بردن به کوههای اطراف خودم را مخفی کردم.»
او ادامه میدهد:« پس از فرار چون در منطقه آنتن تلفن همراه وجود ندارد، به بالای کوه رفتم تا گوشی تلفنم آنتن بدهد. بلافاصله تماس گرفتم و خانوادهام را در جریان حادثه گذاشتم و گفتم به مهدی حمله شده و کمک بیاورید. برادرانم هم به سرعت به گروهان مرزی موضوع را اطلاع دادند که متاسفانه ماموران با تاخیر به محل رسیدند. ابتدا شک داشتم ماموران خودمان باشند اما با دقت بیشتر متوجه شدم که نیروهای ایرانی هستند و برای همین ساعت حوالی 21 بود که از مخفیگاهم خارج شدم و به محلی رفتم که مهدی آنجا بود. متاسفانه افغانها برادرم را زجرکش کرده بودند.
آنها با سنگهای تیز هر دو مچ دست مهدی را قطع کردهبودند و چند جای جمجمه و قفسه سینه برادرم را هم شکسته بودند. وضعیت جسدش طوری بود که او را به اطراف کشانده و انگار با جسد بازی کرده و به این طرف و آن طرف پرت کردهبودند. من به شدت از مرگ برادرم ناراحت هستم اما در آن شرایط هیچ کاری از دستم برنمیآمد و تصمیم گرفتم از پلیس و اهالی کمک بگیرم.»
آنطور که محمد میگوید، روزی که این حادثه مرگبار برای او و برادرش مهدی رخ داد، اهالی روستا تعداد بسیار زیادی از اتباع افغان را با دست خالی و بدون اینکه به آنها کوچکترین آسیبی برسانند، دستگیر کرده و تحویل گروهان هنگ مرزی دادهبودند. او در خصوص انگیزه مهاجمان از قتل مهدی میگوید:« افراد زیادی دستگیر شدهاند اما هنوز هیچ یک به قتل اعتراف نکردهاند. متاسفانه بسیاری از آنها هر شب گروه گروه از مرز عبور کرده و وارد کشور میشوند. همین دیشب ـ جمعه هشتم مرداد ـ 13 افغان را حوالی روستای خودمان دستگیر کردند.»
محمد میگوید اهالی روستای رهنه به شدت وحشتزده هستند و هیچکس جرات نمیکند شبها از خانه خارج شود. او از مسؤولان درخواست میکند:« عزیز ما از دست رفتهاست اما شما را به خدا این حادثه را پیگیری کنید تا خانواده دیگری عزادار نشود. الان مردم از اینکه بخواهند برای چوپان عضو خانوادهشان غذا ببرند، بهشدت میترسند و نگران هستند گرفتار مهاجمان شوند.»