تقاضای روشن شدن تکلیف بعد از ۸ سال بلاتکلیفی در زندان

مرد جوان که به اتهام قتل یک زن محاکمه و به قصاص محکوم شده بود پس از گذشت 8 سال حبس با ارسال نامه‌ای به قضات درخواست کرد تا تکلیف او را روشن کنند.

به‌گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از آذر سال 92 با گزارش کشف جسد زنی در خیابان اتحاد به کلانتری 144 تهرانپارس آغاز شد. پس از آن مأموران به محل کشف جسد رفته و مشخص شد که مقتول با پیچیده شدن یک بند قرمز دور گردنش خفه شده است.

مأموران در گام اول از تحقیق‌ها با بررسی دوربین‌های مداربسته محل کشف جسد دریافتند مردی حدوداً 40 ساله با خودروی لیفان جسد مقتول را به آن محل برده است و تلاش برای ردیابی متهم در دستور کار قرار گرفت.

2 روز بعد از کشف جسد این زن ناشناس ، مردی در تماس با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 عنوان کرد که 2 شب قبل یکی از همسایگانش بسته‌ای مشکوک شبیه جنازه را به داخل پارکینگ می‌برده است.

به‌دنبال تماس این مرد تصاویر راننده لیفان به وی نشان داده شد و این شخص با دیدن فیلم دوربین‌های مداربسته، همسایه خود به‌نام امید را شناسایی کرد.

با اطلاعات به دست آمده وی یک هفته پس از کشف جسد دستگیر اما در بازجویی‌ها منکر اتهامش شد تا اینکه مأموران چند تار موی مقتول را در صندوق عقب خودروی لیفان او پیدا کردند و پس از آن هم متهم با فیلم دوربین مداربسته مواجه شد و به ناچار لب به اعتراف گشود و اتهام قتل شیرین را پذیرفت. وی در تشریح ماجرا گفت: همسر و دختر 7ساله‌ام را به خانه پدرزنم بردم و در حال بازگشت به خانه بودم که شیرین را در خیابان دیدم او منتظر تاکسی بود پس از سوار کردنش با هم صحبت کردیم و او با من درددل کرد و گفت که از همسرش جدا شده و چون با مادرش هم ارتباط خوبی ندارد از خانه قهر کرده و قصد دارد به خانه دوستش برود. من هم چون تنها بودم او را به خانه‌ام بردم و باهم شیشه مصرف کردیم. پس از مدتی توهم شیشه ما را گرفت و در یک لحظه دیدم شیرین بند مانتو قرمزش را دور گردنم انداخت و قصد داشت خفه‌ام کند که با هم درگیر شدیم. بعد هم من بند را دور گردنش انداختم که او خفه شد و فوت کرد. از ترسم جنازه را داخل ملحفه‌ای پیچیدم و با خودروام در حاشیه خیابان اتحاد رهایش کردم و رفتم.

پس‌از اعتراف صریح متهم و تکمیل تحقیقات پرونده متهم به شعبه 113 سابق دادگاه کیفری استان فرستاده و وی محاکمه شد. در دادگاه مادر مقتول برای وی درخواست قصاص کرد.

در پایان آن جلسه، قضات بر اساس مدرک‌های موجود در پرونده وی را به قصاص محکوم کردند و حکم صادره در دیوان عالی کشور نیز تأیید شد. اما قرار شد اولیای دم بعد از پرداخت تفاضل دیه حکم را اجرا کنند که با گذشت 8 سال این امر محقق نشد و متهم بلاتکلیف در زندان ماند. در این مدت متهم و خانواده‌اش تلاش زیادی کردند برای اینکه بتوانند رضایت اولیای دم را جلب کنند اما موفق نشدند. تا اینکه متهم پس از 8 سال، با ارسال نامه‌ای از قضات کمک خواست. وی در بخشی از نامه‌اش نوشته: 8 سال در زندان بلاتکلیف هستم و هرشب کابوس اعدام می‌بینم. زندگی‌ام از هم پاشیده شده با اینکه خودم را برای قصاص آماده کرده‌ام و می‌دانم اولیای دم حق دارند هر تصمیمی درباره من بگیرند اما بلاتکلیفی‌ام یک رنج دائمی است و درخواست دارم به من فرصتی بدهید تا بتوانم بیرون از زندان با اولیای دم صحبت کنم و از آنها رضایت بگیرم.
با این درخواست قرار شد تا وی طبق ماده429 بار دیگر در شعبه 10دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شود تا قضات درباره وضعیت او تصمیم‌گیری کنند.
+5
رأی دهید
-2

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.