سارق جنایتکار که برای فرار از دست سرباز کلانتری او را به قتل رسانده بود در کمتر از ۸ ساعت دستگیر شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، صبح ۹ مرداد مرد جوانی که به اتهام سرقت موتورسیکلت بازداشت شده بود برای تحقیقات به دادسرای عمومی واقع در خیابان جشنواره منتقل شد. پس از تحقیق از سوی بازپرس پرونده باتوجه به سابقه دار بودن متهم و دستگیری حین سرقت، قاضی پرونده دستور داد متهم برای تحقیقات به کلانتری ۱۱۰ شهدا منتقل شود.
ساعت حدود یک ظهر بود که سرباز وظیفه بهنام عبدالجبار مختومنژاد به همراه متهم ۲۹ ساله سوار تاکسی شد تا باهم روانه کلانتری شوند. در نزدیکیهای کلانتری متهم به سرباز وظیفه همراهش گفت گرسنه است سرباز جوان هم از راننده تاکسی خواست در نزدیکی اغذیه فروشی حوالی کلانتری توقف کند. او دو ساندویچ خرید و در همین حین برای اینکه متهم بتواند راحت غذا بخورد یکی از دستهایش را از دستبند باز کرد اما ناگهان سارق با چاقویی که همراه داشت چندین ضربه به سرباز وظیفه زده و از محل متواری شد. پس از انتقال سرباز به بیمارستان وی بر اثر شدت خونریزی جان باخت. سرباز جوانی که قاری قرآن بوده و در کلانتری مداحی میکرد. با شهادت عبدالجبار مختومنژاد، موضوع به بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی پایتخت اعلام و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی برای دستگیری او وارد عمل شدند.
پاتوقها و محلهای تردد او زیر نظر گرفته شد و در نهایت با انجام تحقیقات فنی، کارآگاهان اداره دهم موفق به شناسایی متهم جوان در کرج شدند. پس از هماهنگیهای قضایی با بازپرس شفیعی، کارآگاهان جنایی راهی کرج شده و متهم را داخل پارکی سوار بر موتورسیکلت سرقتی دیگری بازداشت کردند.
با اعتراف متهم جوان به قتل به دستور بازپرس شفیعی از شعبه پنجم دادسرای امور جنایی پایتخت متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
گفتوگو با متهم به چه جرمی بازداشت شدی؟ مقابل بیمارستانها پرسه میزدم و موتور سیکلت میدزدیدم این سومین موتوری بود که میخواستم سرقت کنم اما صاحبش مرا دید و با کمک دوستان و اقوامش مرا گرفتند و کتک زدند. به قدری که مجروح شدم و به بیمارستان رفتم، از ناحیه کتف آسیب دیدم و پس از بهبودی نسبی به کلانتری ۱۱۰ منتقل شدم.
سابقه داری؟
قبلاً آشپز دانشگاه بودم و در شهرهای مختلف حتی تهران هم کار کردم اما سال ۹۷ همسرم از من جدا شد و من هم کم کم با دوستان ناباب گشتم. از آنجایی که من علاقه زیادی به موتور داشتم و از طرفی مدتی هم در کار خرید و فروش موتور بودم دوستان ناباب پیشنهاد سرقت را به من دادند. من هم قبول کردم و از اواخر سال ۹۸ سرقتها را شروع کردم اما در تهران نه. تمامی سرقت هایم در همدان بود که دستگیر شدم و به خاطر سرقت ۲۲ موتورسیکلت یک سال و نیم حبس کشیدم و سال ۹۹ با سپردن سند به مرخصی رفتم ولی دیگر برنگشتم.
چه شد که دوباره سرقتها را شروع کردی؟
من باید رد مال سرقتهای قبلیام را میدادم و چون پول نداشتم تصمیم گرفتم رد مال سرقتهای قبلی را با سرقتهای جدید پرداخت کنم و اینبار برای سرقتها راهی تهران شدم. سر سومین سرقت گیر افتادم و ناخواسته دست به قتل زدم.
چرا سرباز وظیفه را کشتی؟
وقتی به سرباز گفتم گرسنه هستم او برای خرید غذا به ساندویچی رفت، کیسهای که مدارک و وسایل من داخلش بود دست من بود. کیسه را که باز کردم چشمم به چاقویی که همیشه برای سرقتها همراهم بود افتاد. از طرفی کلید پابندم هم آنجا بود کلید و چاقو را برداشتم و فوراً پابندم را باز کردم. خواستم فرار کنم که سرباز جوان به دنبالم افتاد تا از فرار جلوگیری کند و من هم چند ضربه چاقو زدم تا از دست او فرار کنم.
بعد از جنایت چه کردی؟
نمیدانستم سرباز را کشتم، اصلاً قصدم کشتن نبود. بعد از فرار بانداژی که با آن کتفم را بسته بودم روی دستم انداختم. یک دستم دستبند داشت به اطراف ورامین رفتم و انبری تهیه کرده و دستبند را قیچی کردم. بعد به کرج رفتم و موتورسیکلتی را سرقت کرده و در پارک بودم که مأموران دستگیرم کردند.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان