جوان محکوم به حبس ابد که از مرخصی کرونایی استفاده کرده و از زندان خارج شده بود، در یک درگیری مرتکب قتل شد و پای میز محاکمه رفت. متهم مدعی شد هیچ خصومتی با مقتول نداشته و درگیری بین دو نفر دیگر اتفاق افتاد و او و مقتول هر دو قربانی این دعوا شدند.
رسیدگی به این پرونده از یک سال قبل به دنبال وقوع درگیری خونین در قهوهخانهای در شرق تهران آغاز شد. در آن درگیری مرد ۳۴سالهای به نام احمد که چاقو خورده بود به بیمارستان منتقل شد، اما دو روز بعد به خاطر شدت جراحات جان سپرد.
بررسیها نشان میداد فردی به نام کامران دست به جنایت زده است. در تحقیقات پلیس مشخص شد کامران به خاطر حمل مواد مخدر به حبس ابد محکوم شده بود، اما توانست به خاطر شرایط کرونایی از زندان مرخصی بگیرد و یک هفته بعد دست به قتل زد.
با اطلاعاتی که پلیس به دست آورده بود، کامران ردیابی و بازداشت شد و به چاقوکشی در قهوهخانه اعتراف کرد. او بعد از اتمام تحقیقات مقدماتی در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای جلسه اولیایدم برای متهم حکم قصاص خواستند.
بعد از اینکه فرزندان مقتول درخواست قصاص را مطرح کردند، مادر مقتول در جایگاه قرار گرفت. او گفت برای قاتل فرزندش درخواست قصاص دارد، چراکه فقط پسرش را از او نگرفته، بلکه باعث شده شوهرش هم سکته کند و حالا هم در بیمارستان است؛ بنابراین حاضر به گذشت نیست.
وقتی کامران روبهروی قضات ایستاد گفت: چند سال قبل به خاطر حمل مواد مخدر به حبس ابد محکوم شدم و درخواست عفو مطرح کردم. بعد از مدتی درخواست عفو من پذیرفته شد. من دوره محکومیتم را میگذراندم که به خاطر شرایط کرونا به مرخصی زندان رفتم.
قرار بود یک هفته بعد به زندان برگردم، اما تصمیم گرفتم دیگر به زندان برنگردم و فرار کنم. این متهم ادامه داد: چند روز بود از زندان بیرون آمده بودم که با برادرم تماس گرفتم تا او را ملاقات کنم. چون همیشه برادرم از من گلایه داشت که در مرخصی زندان به دیدن او نمیروم.
من آن روز همراه دوستم به قهوهخانه رفتم تا قلیان بکشم؛ اما یکباره دختری با من تماس گرفت و گفت یک پسر مزاحم او شده است.
من او را با دختر مورد علاقهام اشتباه گرفتم. بههمینخاطر بلافاصله به محل قرار رفتم؛ اما آنجا متوجه شدم دختری که با من تماس گرفته دختر مورد علاقهام نیست؛ اما، چون دختر جوان را از قبل میشناختم و فهمیدم چند پسر برایش مزاحمت ایجاد کردهاند، او را سوار موتور کردم و از آنجا دور کردم. وی ادامه داد: من روزی که به مرخصی زندان رفتم متوجه شدم در محلهمان یک نفر قمارخانه باز کرده است.
به آنجا رفتم و به او گفتم اگر قصد دارد اینجا قمارخانه راه بیندازد باید به من باج بدهد، او هم به من ۵۰۰ هزار تومان پول داد. آن روز وقتی به قهوهخانه رسیدم، دو نفر به نامهای مهدی و سعید به محض روبهروشدن با من شروع به دعوا کردند. آنها مشروب خورده بودند و حال طبیعی نداشتند؛ البته من خودم هم مست بودم.
آنها شروع به فحاشی کردند و گفتند قصد دارند دعوا به راه بیندازند. من نمیخواستم درگیر شوم، اما احمد که از قبل او را میشناختم و در گوشهای دراز کشیده بود، یکباره به سمت من حملهور شد و با لوله جاروبرقی مرا زد. من که مست بودم چاقو کشیدم و چند ضربه به او زدم.
این متهم درحالیکه سرش را پایین انداخته بود گفت: باور کنید من مست بودم و نمیدانستم چرا شروع به دعوا کردهام. من هیچ اختلافی با احمد نداشتم و مهدی و سعید دعوا راه انداخته بودند. من اصلا خصومتی با احمد نداشتم که او را زدم. همان موقع بود که برادرم سر رسید و یقهام را کشید و من را به بیرون از قهوهخانه پرت کرد و احمد را با خودش به بیمارستان برد؛ اما احمد چند روز بعد فوت شد و من دستگیر شدم.
من چند سابقه درگیری دارم و زیاد دعوا کرده و دیه پرداختهام؛ اما بیدلیل دعوا راه نمیانداختم و کسی را نمیزدم. مهدی و سعید بودند که دعوا راه انداختند؛ اما حالا خودشان را کنار کشیدهاند. احمد در قبرستان خوابیده و من هم تا چند وقت دیگر اعدام خواهم شد؛ ولی آنها مجازات نمیشوند و این عادلانه نیست.
متهم در پاسخ به این سؤال که آیا زمان قتل را به یاد میآورد گفت: من دروغ نمیگویم. در حالت مستی فرد متوجه نمیشود چه اتفاقی افتاده، اما فردای آن روز که مستی میرود خودش کاملا به یاد میآورد که چه اتفاقی افتاده است. من هم در آن حالت نمیدانستم چه میکنم، اما فردای آن روز دقیقا به یاد آوردم که چه اتفاقی افتاده است. من هیچگونه دشمنی با مقتول نداشتم.
در هیچ مرحلهای از پرونده هم دروغ نگفتم. من سابقهدار و باجگیر هستم، مواد مخدر حمل کردم، اما نامرد نیستم که دروغ بگویم و پای خلافم میایستم. قسم میخورم که با متوفی هیچ مشکلی نداشتم. خانوادهاش هم میدانند که من با آنها هیچ اختلافی نداشتم.
متهم به قتل در ادامه گفت: من دروغ نمیگویم. حتی گفتم تصمیم نداشتم بعد از مرخصی به زندان برگردم. میخواستم فرار کنم بههمینخاطر خودم را به خیلیها نشان ندادم تا اگر بعد از پایان مرخصی مأموران دنبالم آمدند کسی از من خبر نداشته باشد و مأموران من را بازداشت نکنند.
حالا هم حقیقت را میگویم که سعید و مهدی بیدلیل دعوا را شروع کردند و من و احمد قربانی این ماجرا شدیم. قضات بعد از پایان دفاعیات این متهم، وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.