حالیا از بهر آن کشتار شصت - از جوان و پیر خواهم ناز شست

ایندیپندنت فارسی - هادی خرسندی شاعر طنز پرداز
(شوخی نیست. در مصاحبه گفت)
گفت ابراهیمِ از راه آمده
خادمان را سرزنش کردن بده
 
من که دادم آنهمه دستور قتل
خورده‌ام خون جوانان سطل سطل
 
من که درس و مشق را کردم رها
تا نویسم حکم قتل بچه‌ها
 
من که بی آموزگار و بی دبیر
جای انشا می‌نوشتم حکم تیر
 
من که جای خواندن درس حساب
قتل کردم بیش از حد نصاب
 
باید اکنون جایزه گیرم بسی
لیک در فکرم نمی‌باشد کسی
 
من برای قتل‌های رج به رج
هی برفتم از همدان تا کرج
 
من یکی از بهترین جلادها
کرده‌ام در مملکت بیدادها
 
از حدود شصت و یک تا شصت و هفت
هیچ از دستم جوانی در نرفت
 
کار کردم طبق دستور ولی
هر دوشان، این دومی، آن اولی
 
از مخالف من جویدم خرخره
تا مخالف بودن از یادش بره
 
هرچه از دستم برآمد بیش و کم
کرده‌ام در مورد اهل قلم
 
توی زندان‌ها نویسنده پر است
ورلد هیومن رایت از من دلخور است
 
هر کسی در روزنامه یک کلام
گفت نازکتر ز گل با این نظام
 
حکم زندان دادمش بی گفت و گو
رفت فردا هم وکیلش پیش او
 
گاه باطل شد ز نشریه جواز
کار دادم دست صاحب امتیاز
 
گر وکالت کرد کس از این گروه
او خودش هم آمد از من در ستوه
 
پس شما لطفاً پس از این پیش من
حرف نسرین ستوده را نزن
 
من به زودی می‌دهم او را ابد
تا برای دیگران عبرت شود
 
از وکیلان پر بود سلول‌ها
قبرها سرشار از مقتول‌ها
 
من زبان‌ها را درآوردم ز حلق
رفته دستم تا ته حلقوم خلق
 
من برای امر سرکوب آمدم
واقعاً خوش آمدم، خوب آمدم
 
همچنین در کار پول و اقتصاد
باز کردم هر طرف راه فساد
 
خیر مقدم گفته‌ام بر هرچه دزد
پس ز هر دزدی گرفتم کارمزد
 
همچنین در کار دیوان قضا
هرچه شاکی را نشاندم در عزا
 
زورگو می‌داد اگر پول و پله
هرچه او می‌گفت، می‌گفتم بله
 
دزد می‌دادم اگر پوند و دلار
نصف شب می‌کرد از محبس فرار
 
گر وکیل شاکیان می‌گفت هِی
رفت آنجا که عرب انداخت نی
 
کارها کردم که خارج از بیان
حیف که قدرم نشد بر کس عیان
 
هیچ از من قدردانی هم نشد
جایزه هیچچی، زبانی هم نشد
 
حالیا از بهر آن کشتار شصت
از جوان و پیر خواهم ناز شست
 
من که بر خود بسته‌ام راه سفر
عاجز از پرواز حتی تا قطر
 
من که خود سردار قتل و غارتم
قدردانی لازم است از خدمتم
 
جایزه باید به رفتارم دهید
گر نوبل هم نیست، اسکارم دهید
 
بنده هم آن را به رسم نوکری
می‌کنم تقدیم شخص رهبری
 
آنچه کردم بود از او رهنمود
در جهان بهتر از او رهبر نبود
 
***
دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مقاله، نظر نویسنده بوده و سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی‌کند.
+92
رأی دهید
-6

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۵۷
    دوستدار - استهکلم، سوئد
    دستت درد نکند اقا اصغر عزیز که با این شعرهای طنزت وجدان اخوند جماعت را ویران تر از ویران میکنید.
    3
    19
    ‌چهارشنبه ۲ تیر ۱۴۰۰ - ۰۹:۵۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۷
    دایره مینا - ورشو، لهستان
    از آنجاکه ایشان دیگر (از لحاظ سِنی)جوان نیستند,اصول و قواعد شعرِخوب را ازیاد برده اند.شاید سهل انگاری و شاید هم تعجیل در انتشار و انعکاسِ شعر باعث این اعوجاج شعری شده است.بکاربردن این حجم از کلمهُ (من) و (او)در این سَبک شعر لازم نیست و خوانندهُ آشنا باشعر را رنج میدهد.اگر فرصتی(برای امورات شعری)میداشتم,همین شعر را بهینه شده تصحیح می نمودم وبرایشان پس می فرستادم.تاچه مقبول افتد و چه در نظر آید.ッ ツ
    8
    2
    ‌چهارشنبه ۲ تیر ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۷۰
    1954Omid - بلژیک، بلژیک
    دوست عزیز . آن زمانها که ایشان در مجله توفیق طنر مینوشتن شما شاید بدنیا هم نیامده بودید و وقتیکه هجرت را برگزیدن خیلی ها مثل من ناراحت شدن که دیگر طنز ها و نوشته هایش به پایان رسید. البته ایشان خودشان را شاعر نمیدانند ولی اگر شعری هم سرودند واقعا زیبا بود مثل بچه های ایران .در ضمن این شعر در غالب طنز است و اگر شما توانستید در غالب بهتری تنظیم کنید حتما اینکار را انجام دهید که باعث افتخار ما است تا آنرا هم رویت کنیم . مسلما آقای خرسندی هم خوشحال خواهد شد.
    2
    6
    ‌چهارشنبه ۲ تیر ۱۴۰۰ - ۲۳:۳۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.