بختک اعدام‌ها و شکنجه‌های دولتی دهه ۶۰ رئیسی را رها نخواهد کرد

ایندیپندنت فارسی - مجید محمدی : هم در دوران کارزارهای بیعت و هم از روز اول بعد از رای گیری، سوالات از رئیسی، حتی از سوی رسانه‌های ضداسرائیلی و ضدامریکایی به سراغ سوابق وی در دهه شصت می‌روند. مشخص است که بختک اعدام‌های دهه شصت و ادبیات آن دوره دست از سر رئیسی برنخواهند داشت، چون هویت شغلی و سیاسی و ایدئولوژیک او در آن دهه و بر اساس اقدامات قضات و دادستان‌های دادگاه‌های انقلاب شکل گرفته است. 
 
طلابی که در آن دوره وارد دستگاه قضایی شدند، ماموریت داشتند اصلاحات میرزاحسین‌خان مشیر‌الدوله پس از انقلاب مشروطه، و اصلاحات علی اکبر داور در دوران حکومت رضا شاه دردادگستری را یکسره باطل سازند، که چنین کردند و اثری از اهمیت آموزش حقوقی قضات و دادستان‌ها، تنظیم و رعایت آیین دادرسی، عرفی شدن نظام حقوقی و محو تدریجی دادگاه‌های شرعی، تساوی شهروندان در برابر قانون، و مهار زدن به دستورات شرعی در قوانین مدنی و اساسی، باقی نماند. 
 
تخریب دادگستری مدرن دوران نوسازی دولت-ملت در ایران، موضوعی نیست که جامعه ایران بتواند فراموش کند. کسانی مثل رئیسی، مجری این تخریب بوده‌اند. کشتار سال ۶۷ بر اساس دستور مستقیم خمینی، تنها یکی از نتایج شکل‌گیری غیرقانونی دادگاه‌های انقلاب و تخریب استقلال دستگاه قضا به‌دست روحانیت شیعه و تبدیل آن به یک ابزار سیاسی برای تحکیم قدرت بود.  
 
عضویت در «هیئت مرگ»، مثل عضویت در بسیج و فحاشی به زنان و مردان یا دله‌دزدی‌های مقامات نیست که یک ملت یا افکار عمومی بین‌المللی بتوانند آن را نادیده بگیرند. از همین رو، سیاستمداران غربی برای پهن کردن فرش قرمز زیر پای رئیسی و انداختن روکش روی مجسمه‌های دوره رنسانس (در دوره روحانی) برای دیدار وی از کشورهای اروپایی، روزگار دشواری خواهند داشت. گورستان خاوران و خانواده‌های چند هزار اعدامی، فراموش‌شدنی نیستند.  
 
«دنیا بداند» ابراهیم رئیسی که از دالان‌های تاریک دهه شصت به سال ۱۴۰۰ پرتاب شده است، در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود در مقام رئیس دولت، عبارت فوق را که یادآور سخنرانی‌های پرشور دهه شصت بود، به زبان آورد. چه تفاوتی میان رهبران و فعالان سیاسی‌ای که از عبارت فوق استفاده می‌کنند و آنها که استفاده نمی‌کنند، وجود دارد؟ در این عبارت که پنج دهه است از زبان اسلام‌گرایان شیعه شنیده می‌شود، سه ویژگی آن‌ها بروز می‌یابد: اول این که آن‌ها پیام‌هایی برای کره زمین دارند که هر روز باید شنیده شود و آنان از هر طریقی این پیام را به گوش همگان می‌رسانند (تبلیغات سیاسی)؛ دوم آن که رسالتی بر دوش آنها گذاشته شده است تا حکومت جهانی تشکیل دهند (نشستن بر کرسی نمایندگی و پیام آوری از جانب خدا)؛ و سوم آن که اگر «دنیا» از شنیدن و تبعیت از پیام پیامبرانه اسلام‌‌گرایان سر باز زند، به عقوبت بمب هسته‌ای، موشک‌های دوربرد و نقطه‌زن و تروریسم بین‌المللی دچار خواهد شد. تا کنون فقط پنج کشور خاورمیانه که در معرض نابودی هستند، این پیام را به درستی شنیده و تجربه کرده‌اند.
 
اگر احمدی‌نژاد از دهه شصت به دهه هشتاد پرتاب شده بود و مدعیات مدیریت جهانی جمهوری اسلامی ایران را مطرح می‌‌کرد، رئیسی با شانزده سال تاخیر و تجربه خسارت‌بار دولت احمدی‌نژاد از سوی جامعه ایران، به همان میدان وارد شده است. از همین رو سخنان رئیسی غیر از به هوا افکندن برخی واژه‌های اخیرا مد شده، مثل کارآمدی و توسعه و رانت در زبان مقامات، دقیقا همان بوی کهنگی سخنان احمدی‌نژاد را در سال‌های دهه هشتاد و نود می‌دهد. 
 
ملاقات با بایدن: «خیر» ابراهیم رئیسی به درستی هیچ دِینی به بایدن و دولت او ندارد. او نتیجه مستقیم سیاست‌های دولت ترامپ است.اما همچنان که هسته امنیتی-نظامی جمهوری اسلامی ایران همواره ناسپاسگزار دولت بوش در سرنگونی طالبان و صدام بوده است، در این مورد نیز قدر ترامپ را نخواهند دانست. اصول‌گرایان همه مشکلات اقتصادی ناشی از فشار حداکثری دولت ترامپ را بر گردن دولت روحانی انداختند تا هم تاثیرات این سیاست را انکار کنند و هم رقیب را از میدان به در کنند. آن‌ها که همیشه همه مشکلات را بر گردن امریکا می‌انداختند، در مورد دولت روحانی سیاست خود را تغییر دادند و مشکلات را به داخل نسبت می‌دادند. 
 
اکثریت مردم نیز که از سیاست فشار حداکثری آسیب دیده بودند، در بیعت شرکت نکردند تا رئیسی نفر اول و «آرای باطله» نفر دوم (در برخی شهرها نفر اول) شود. رئیسی اگر منصف باشد، کرسی ریاست قوه مجریه را وامدار ترامپ است. ترامپ در حوزه ایران دو دستاورد بزرگ و تاریخی داشته است: نخست حذف قاسم سلیمانی که ضربه‌ای بزرگ به سپاه قدس، سپاه و هسته سخت و «میدانی» نظام جمهوری اسلامی ایران بود، و دوم به‌حاشیه راندن جماعت استمرارطلب که خود را تحت عنوان اصلاح‌طلب و میانه‌رو و اعتدال‌گرا به مردم و افکار عمومی بین‌المللی معرفی می‌کردند. دستاورد دوم، راه برای به حاشیه بردن جماعت معروف به اصلاح‌طلب و اعتدالگرا باز کرد.
 
اما این که جمهوری اسلامی ایران در وین مشغول مذاکره با امریکاست و رئیسی دیدار با بایدن را رد می‌کند، نیز به دهه شصت تعلق دارد. در آن دوره مقامات جمهوری اسلامی ایران منکر مذاکره رودررو با امریکا بودند و هاشمی رفسنجانی در پس پرده به این نوع مذاکرات مشغول بود. در وین نیز مذاکرات دو طرف در جریان است، اما جمهوری اسلامی ایران ادعا می‌کند که فقط با بقیه طرف‌های ۱+۵ در حال مذاکره است.
 
داعش در دهه شصت هنگامی که از رئیسی در مورد اعدام‌های سال ۶۷ سوال شد، او برای توجیه آن‌ها به سراغ داعش رفت. گویی در دهه شصت، جمهوری اسلامی ایران مشغول درگیری با داعشی بوده که در دهه دوم قرن بیست و یکم ظهور کرد. رئیسی در تشبیه مجاهدین خلق به داعش، متوجه نیست که جمهوری اسلامی ایران به عنوان دولت مستقر، بیش از شباهت با مجاهدین خلق، شباهتی انکارناپذیر با داعش به عنوان دولتی مستقر در سوریه و عراق داشته است. متاسفانه رسانه‌های غربی کسانی را که شباهت‌های داعش و جمهوری اسلامی ایران را بیان می‌کنند، در فهرست سیاه خود قرار می‌دهند، اما واقعیات با حذف و سانسور به غیرواقعیات تبدیل نمی‌شوند. 
 
فروش طلبه مجری احکام قرون وسطایی به عنوان حقوقدان حقوق بشری رئیسی از سن نوزده سالگی در مقامات مختلف قضایی حضور داشته است با سواد کلاس ششمی و خواندن جامع المقدمات و لمعتین. کتب ابتدایی حوزه علمیه کسی را حقوقدان نمی‌کند («مسئله‌گو» می‌کند) و ادعای حقوقدانی رئیسی، یک دروغ بزرگ است؛ مثل حقوقدانی روحانی که یک عنصر امنیتی و تبلیغاتی بود. این که مقامات قضایی جمهوری اسلامی ایران امروز به مدافعان حقوق بشر تبدیل شده‌اند، از طنزهای روزگار ماست. بر اساس این ادعای رئیسی، همه اعدام‌های سرپایی، مصادره‌ها، شلاق زدن‌ها و بازداشت‌های فله‌ای، بخشی از سیاست‌های حقوق بشری‌اند. 
 
رئیسی از منظر ادعای استحقاق جایزه و مدال برای کشتارها و شکنجه‌هایی که تحت نظر و دستور او انجام شد ه است، شباهت بسیاری با احمدی‌نژاد دارد. او نیز در دوران مسئولیتش و پس از آن، مدعی گرفتن مدال افتخار به خاطر سوابقش در حذف و خشونت در دهه‌های شصت و هفتاد و سرکوب جنبش سبز در دهه هشتاد بوده است. 
 
رئیسی در پاسخ به سوال خبرنگار الجزیره، به جای پاسخ به سوالی که متوجه به کارنامه او است به فرافکنی می‌پردازد و به سراغ کارنامه دولت‌های غربی در برخورد با نیروهای اسلام‌گرایی که عینا همانند رئیسی و مافیای حاکم جمهوری اسلامی ایران بوده‌اند، می‌رود. این که سوال خبرنگار الجزیره (حتی بدون اشاره مستقیم به کشتار جمعی در دهه شصت) به تیترهای خبری تبدیل می‌شود، ناشی از بختکی است که همواره بر سر رئیسی خواهد ماند. فروش او به عنوان حقوقدان و «روحانی» به «دنیا»، بسیار دشوار است.
 
دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مقاله، نظر نویسنده بوده و سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی‌کند.
+87
رأی دهید
-5

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.