زندان اوین محل نگهداری این قبیل زندانیان و البته جایی مخوف برای آنها است. شرایط نگهداری این افراد در زندان دستکمی از سختترین شرایط یک زندانی امنیتی ندارد. سلولهای انفرادی طولانی و محرومیت از حقوق قانونی یک زندانی، بخشی از این ماجرا است.
سلول انفرادی دایمی تا اواخر سال ۱۳۹۸، بیشتر زندانیان همجنسگرا و ترنس در بند امنیتی ۲۴۰ زندان اوین نگهداری میشدند. بند ۲۴۰ در اختیار وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است. این بند دارای چندین طبقه است و هر طبقه راهرویی طولانی دارد که شامل چندین سلول در دو طرف آن میشود. هر سلول دارای دریچه کوچکی است و در پایین، در کوچکی مانند در صندوق پست تعبیه شده است. دو نوع سلول در این بند وجود دارد؛ سلولهای کوچک با ابعاد سه و نیم متر و سلولهای دیگری که حدود هشت مترمربع هستند و درون هر سلول، دستشویی و دوش آب وجود دارد. سلولها پنجرهای نزدیک به سقف دارند که آن را با تورهای فلزی بستهاند. امکان باز کردن پنجرهها وجود ندارد چون دست کسی هرگز به این پنجره نمیرسد. زندانیهای هم جنسگرا و ترنس در سلولهای هشت متری نگهداری میشدند؛ اغلب تنها در طول دوران حبس خود که گاهی تا چند سال هم ادامه داشته است.
«احمد» ۲۷ساله که به اتهام کلاهبرداری به پنج سال حبس محکوم شده بود، سه سال و هفت ماه از مدت حبس خود را به تنهایی و در یکی ازسلولهای انفرادی بند ۲۴۰ گذرانده بود. او بین سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۸ در زندان اوین سکونت داشت.
میگوید: «سال ۱۳۹۴ که وارد زندان شدم، در قرنطینه (اندرزگاه یک) یک نفر از زندانیان قدیمی که در واقع معاون وکیل بند قرنطینه بود، مزاحم من شد. همان روز به مسوولان زندان اطلاع دادم که من همجنسگرا هستم. با کلی تحقیر و توهین، بعد از دو روز من را به بند ۲۴۰ انتقال دادند؛ ساختمانی قدیمی و کثیف و راستش تا حدی ترسناک. به طبقه سوم این ساختمان رفتیم و سلول دوم سمت راست متعلق به من شد؛ سلولی که تخت نداشت. یک موکت کف زمین بود، سه عدد پتو و یک دوش حمام و توالت که با پردهای از فضای سلول جدا شده بود.»
احمد میگوید آرزو میکرده که ایکاش گرایش جنسی خود را افشا نمیکرده تا سالها به تعبیر خودش، در «قبر ۲۴۰» مدفون نمیشده است؛ هر چند با توجه به این که در پروندهاش هم به گرایش جنسی او اشاره شده بود اما در نهایت گریزی از بند ۲۴۰ نداشته است.
روایت احمد از برخوردی که از سوی زندانبانها و مسوولان زندان با او شده، تکان دهنده است: «گاه و بیگاه به هر بهانهای کتکم میزدند، فحاشی میکردند، نحقیرم میکردند و از عباراتی برای مخاطب قرار دادنم استفاده میکردند که هنوز شرم دارم آن را به یاد بیاورم.»
احمدی توضیح میدهد که در طول تمام ۴۳ ماهی که بدون مرخصی در بند ۲۴۰ بوده، چهار بار از هواخوری استفاده کرده، هرگز اجازه خرید از فروشگاه زندان را نداشته و هفتهای یک بار فردی در سلول او حاضر میشده و سفارش خرید را از او می گرفته و ۴۸ ساعت بعد خریدها را ناقص و با قیمتی بالاتر به او تحویل میداده است. اجازه استفاده از تلفن تنها روزی یک بار به مدت دو تا ۱۰ دقیقه را داشته و در نهایت چهار ماه پایانی که در زندان بوده، یک فرد ترنسجندر با او هم اتاق شده است. البته می گوید قبل از اضافه شدن آن فرد، دوربینهای سلولش از یک به سه عدد افزایش یافته بودند تا مراقبت های بیشتری انجام شود.
احمد در نهایت مهر ۱۳۹۸ با آزادی مشروط از زندان آزاد شده و اکنون در کشور ترکیه ساکن است.
بر اساس گزارشها، عدم دسترسی روزانه به فروشگاه زندان و آشپزخانه از مشکلات ابتدایی این بند بوده است. همچنینعدم تمکن مالی متهمان بازداشتی در تامین وثیقهها به دلیل نبود حمایت خانوادهها موجب شده است که برخی از آنها پس از تعیین قرار کفالت و یا وثیقه، همچنان در بازداشت بمانند.
انتقال به زیرزمین اندرزگاه یک پس از انتشار گزارشهایی درباره شرایط وخیم نگهداری این زندانیان و اعتراضاتی که از داخل زندان توسط خود آنها انجام شد، در اوایل دی ۱۳۹۸ بیشتر این زندانیان به زیر زمین اندرزگاه یک زندان اوین منتقل شدند. از در اصلی زندان اوین که وارد شوید و از فضای سبز و ساختمانهای اداری زندان که عبور کنید، اولین ساختمان روبهروی شما، اندرزگاه یک است. از طبقه همکف این ساختمان به عنوان قرنطینه استفاده میشود. اندرزگاه یک، قرنطینه زندان اوین است که زندانیان در بدو ورود به این بند منتقل و پس از دو روز، بر حسب نوع اتهام و حکم و یا قرار وثیقه، به بندهای مختلف انتقال داده میشوند. این ساختمان زیر زمینی دارد که طی سالهای مختلف یا خالی بوده و یا برای موارد محدودی زندانیانی را در خود جای داده است.
از دی ۱۳۹۸، زندانیان همجنسگرا و ترنس در این زیر زمین محبوس شدهاند. از در اندرزگاه که وارد میشوید، بعد از اتاقک افسر نگهبانی، در بزرگی قرار دارد که شما را وارد قرنطینه میکند اما در کوچکی در سمت راست هست که همیشه بسته است. در که باز شود، ۱۶ پله به پایین میروید و سمت چپ در کوچک دیگری وجود دارد که شما را وارد سرزمین فراموش شدگان و بیصدایان میکند؛ زیرزمینی که هواخواری ندارد و برای خرید از فروشگاه باید باز هم به وکیل بند یا افسر نگهبان سفارش بدهید تا برایتان خرید کند. تفاوت این زیرزمین با بند ۲۴۰ در دو چیز است؛ امکان خرید روزانه البته با واسطه و نداشتن سلول انفرادی و زیست زیر نگاه فراوان دوربینها. به قول یکی از این زندانیان، در این زیرزمین به تعداد هر زندانی، سه دوربین وجود دارد. آن چیزی که اما مانند دوران اقامت در بند ۲۴۰ همچنان پابرجا است، توهین و تحقیر و گاهی تنبیه است.
عدم حمایت خانوادهها شرایط را سختتر میکند یکی از این زندانیان که چندی پیش به مرخصی آمده بود، عدم حمایت خانوادهها را مصیبتی میدانست که رنج زندانیان را تشدید میکند. او تاکید داشت: «ما با جرایم خرد و سبک و گاهی با داشتن تنها یک شاکی خصوصی، مدتها در این شرایط سخت در حبس میمانیم؛ مدتها در انفرادی و حالا هم در زیرزمینی نفرین شده، وقتی این مسایل را با خانوادههای خود مطرح میکنیم، از ما حمایت نمیکنند. حتی میگویند حقتان است، شاید آدم شدید! ما صدایی نداریم و فراموش شدهایم.»
شرایط این زندانیان بسیار سخت است؛ از سلول انفرادی تا حبس در زیر زمین، جامعه هم صدای آنها را نمیشنود.