ایمی مویس استادیار روانشناسی دانشگاه یورک در تورنتوی کانادا میگوید: "اگر همه افرادی را که در رابطهای هستند در نظر بگیریم، حدود پنج درصد را میتوان چندهمسر توافقی تعریف کرد".
اگر افرادی را در نظر بگیریم که چندهمسری توافقی را امتحان کردهاند، این رقم افزایش پیدا میکند: "۲۱ درصد افراد موقعی در زندگیشان چندهمسر بودهاند". برای روشنتر شدن این نسبت، ۲۱ درصد اندکی کمتر از درصد خانوارهای آمریکایی است که در خانه به زبان دیگری غیر از انگلیسی صحبت میکنند (۲۱.۹ درصد).
ایمی مورس استادیار روانشناسی دانشگاه چپمن در کالیفرنیا میگوید: "اگر این درصد بیشتر از این هم باشد من تعجب نمیکنم. چیزی به نام مطلوبیت اجتماعی توضیح میدهد چرا مردم کمی محافظه کارانه به پرسشها پاسخ میدهند. ممکن است مثل این باشد که فرد در اینکه چقدر در روز میوه و سبزی میخورد اغراق کند یا مقدار الکلی را که مینوشد کمتر از حد واقعی ارزیابی کند".
برای اقلیتی به این بزرگی در حال حاضر ممکن است در حال حاضر در برخی کشورهای دنیا امکان ملاقات با شریکان جنسی که همخانهشان نباشند کم باشد؛ به دلیل مقررات مقابله با شیوع کرونا که تعاملات احتماعی را محدود کردهاند. کسانی که در رابطه چندهمسری توافقی هستند ممکن است لاجرم وقت بیشتری را با کسی بگذارنند که با او در یک خانه زندگی میکنند و از طرف دیگر عادت کنند که شریکان جنسی را که با آنها زندگی نمیکنند کمتر ببینند. معلوم نیست این بر سلامت آنها چه تاثیری میگذارد با این حال تحقیقاتِ کاملا نشان دادهاند که رابطه از راه دور هم میتواند راضیکننده باشند. روانشناسی اجتماعی به ما میگوید در مواقع عادی، برخلاف دوران کرونا، کسانی که در رابطه چندهمسری توافقی هستند ممکن است نسبت به تکهمسرها مزایایی داشته باشند.
برخی تفاوتهای زیستشناختی مدکر و مونث در انسان را دلیل چندهمسری انسان میگیرند برخی دلیل تکهمسریتکهمسری از چه زمانی آغاز شد؟ اینکه تکهمسری در انسان از چه زمانی آغاز شد محل بحث است. بعضی از انسانشناسان به عنوان دلیل چندهمسریِ انسان به این اشاره میکنند که ثنویت (دودیسی) جنسی در اجداد انسان بسیار بارز بوده، یعنی تفاوتهای مذکر و مونث فراتر از اعضای جنسی است مثل اندازه و وزن و صفات دیگر. از نظر آنها تفاوت زیاد دو جنس به این معنی است که یک یا هر دو جنس زیر فشار انتخاب جنسی هستند. در بعضی گونهها مانند گوریل، نرهای بزرگتر احتمالا از نظر جنسی موفقترند چون از بزرگی جثه خود برای از میدان به در کردن نرهای رقیب استفاده میکنند. در گوریل کوهستان، نر غالب ۷۰ درصد کل جفتگیریها را به انحصار خود در میآورد و یک جامعه چندزنی (پلیژنیک یا جامعهای که یک نر با چند ماده جفتگیری میکند) شکل میدهد.
اما دودیسی جنسی همیشه به یک شکل عمل نمیکند. موجوداتی که از نمایشهای خودنمایانه جذابیتهای جسمانی استفاده میکنند، مثل پرندگانی که دمهای چتری زیبا دارند یا ماهیها با رنگهای متنوع و درخشان، بجای جنگیدن با رقیبان، برای جلب توجه جفت رقابت میکنند. یک تفاوت اینجا این است که برخلاف انسان، این گونهها اغلب اجتماعی نیستند بنابراین یک نر یا ماده نمیتواند همه جفتهای بالقوه را در محدوده خود کنترل کند.
شواهد بجا مانده در سنگوارههای انسانهای باستان پراکندهاند، از این رو برای استدلال عکس هم از منطقی مشابه استفاده میشود: تفاوت دو جنس در انسان باستان مثل ما بوده و این را بررسیهای فسیلی مختلف هم توجیه میکند و به همین دلیل تکهمسر شدن انسان ممکن است بسیار زودتر اتفاق افتاده باشد.
از تنوع و حتی عدم تنوع کروموزوم Y در انسان برای این استدلال استفاده شده که انسان تا همین اواخر موجودی چندزنی بوده است. اما انسانشناسان این شواهد را زیر سوال میبرند ولی برخی هم این را مطرح کردهاند که شباهت نسبی یافتههای ژنتیکی مردان نشان میدهد، در گذشته، تعداد کمی از مردان جفتگیری کردهاند. اخیرا این تنوع ژنتیکی بیشتر شده که نشان میدهد به دلیلی تکهمسری، مردان بیشتری قادر به جفتیابی بودهاند. از شواهد باستانشناسی میدانیم که انسان باستان در گروههای خانوادگی کوچک، نزدیک و چندنسلی زندگی میکرده است.
نهاد اردواج بعد از ظهور مفهوم مالکیت خصوصی زمین رواج یافتمدلسازیهای کامپیوتری نشان میدهند که انسان شکارچی-گردآور برای حفظ جمعیت خود نیاز داشته با افرادی خارج از گروه خود جفتگیری کند. به همین دلیل باید بین گروههای مختلف شکارچی-گردآور، جفتگیری وسیع اتفاق میافتاده و داشتن خانوادهای که نسب ژنتیکی همه اعضای آن کاملا مشخص باشد، غیرممکن بوده است.
این مدل نشان میدهد انسان شکارچی-گردآور مستمرا تکهمسر بوده و زوجها تا زمان از شیر گرفتن فرزند، منحصرا با هم بودند و بعد به دنبال شریک جدید میرفتند. معلوم شده که این برای انسان امروزی مذکر از نظر جنسی سودمند بوده و ممکن است دلیل علاقه بیشتر مردان به رابطه باز باشد.
تحقیق لمیلر درباره خیال پردازیهای جنسی نشان داد مردان به سکس گروهی بیشتر علاقه دارند (۲۶ درصد مردان در مقایسه با ۸ درصد زنها). روند مشابهی هم در دیگر انواع "سکس جمعی" دیده میشود، مثل علاقه به سکسپارتی یا باشگاههای تبادل همخواب (۱۷ درصد مردها در مقایسه با ۷ درصد زنها). اما زنانی که به چنین خیالپردازیهایی علاقمندند احتمال بیشتری دارد که آنها را محقق کنند. در همین افراد، کسانی که گفتهاند در سکس جمعی شرکت کردهاند، ۱۲ درصد مرد و شش درصد زن بودهاند. بنابراین به نظر میرسد احتمال اینکه زنها این فرصتهای مناسب را بدست بیاورند بیشتر است.
آنچه میدانیم این است که در ۸۵ درصد جوامع امروزی دنیا اشکالی از رابطه چندهمسری مجاز شمرده میشود. حتی انجیل عهدعتیق هم پر از اشاره به چندهمسری است. با این حال در بسیاری از جوامع مبنا هنوز تکهمسری است. اگر چه عادی و رایج، از هر منظری که نگاه کنید، انسان در طول تاریخ به این شکل تکهمسر نبوده که ما هستیم. پس چرا تکهمسری پیشفرض تمام عمر تلقی میشود؟
ایمی مورس میگوید "جواب کوتاه و روشن به این سوال بدون اشاره به رسانه دشوار است" و بر نقش فرهنگ و هنر در شکلگیری ما تاکید میکند: "اکثر ما وقتی کودک بودیم والدینمان یا ازدواج کرده بودند یا سعی میکردند تکهمسر باشند. در بسیاری از جاهای دنیا نهاد ازدواج را داریم. ازدواج همان زمانی آغاز شد که انسانها شروع به تصرف زمین کردند و آن را مال خود خواندند، این راهِ مشخصی بود برای کنترل اموال و انتقال آن به خانواده خود. از آن زمان به زوج غیرهمجنسگرا اولویت دادیم".
فیلم کمدی "باب و کرول و تد و آلیس" مخصول ۱۹۶۹آیا داشتن رابطههای متعدد بهتر است؟ تحقیقات در زمینه چندهمسری توافقی به کرات نشان دادهاند زوجهای که تمایلات جنسی مختلف دارند میگویند با داشتن چند شریک جنسی وضعیت بهتری دارند. ایمی مویس میگوید: "در رابطه، علائق دو شریک جنسی اغلب ناهمخوانی دارد. با این حال شاید در کل، کسانی که شریکهای جنسی متعدد دارند رضایت بیشتری داشته باشند. اگر تمایل به رابطه جنسی با دیگران دارید، ممکن است سالم این باشد که آن را کشف کنید".
مطالعات بزرگ و درازمدت تابحال نقطه ضعف تحقیقات چندهمسری توافقی بوده، به این شکل که کسانی که تصمیم دارند روابط خود را باز کنند چندین سال پیگیری شوند، حتی قبل از اینکه اولین مکالمه را در این باره با شریک زندگی خود شروع کرده باشند.
با این حال بعضی تحقیقات شروع به پر کردن این خلا کردهاند. در یک تحقیق، به افراد کنجکاو درباره چندهمسری توافقی و کسانی که هیچوقت قصد باز کردن رابطه خود را نداشتهاند یک سری پرسشنامه داده شد، درباره رابطه و رضایت جنسیشان. در ابتدا هیچکدام از آنها باب صحبت در باره رابطه با دیگران را با شریک جنسیشان نگشوده بودند. در انتها از آنها سوالهای مشابهی درباره میزان رضایتشان از زندگی عاشقانهشان پرسیده شد و همچنین باید میگفتند آیا رابطه خود را باز کردهاند یا خیر.
سامانتا جوئل استادیار روانشناسی اجتماعی در دانشگاه وسترن کانادا میگوید: "رضایت افرادی که میخواستند رابطهشان را باز کنند و این کار را انجام دادند به میزان قابلتوجهی بیشتر بود. رضایت افرادی هم که در این باره فکر کرده بودند ولی انجام ندادند کاهش پیدا کرد ولی نه چشمگیر".
خانم جوئل میگوید افزایش رضایت کسانی که به چندهمسری توافقی روی آوردهاند، ممکن است به دلیل "اثر پسایی" باشد؛ رابطه جنسی باکیفیتتر با شریک دوم، رضایت از شریک اولیه را دوباره زنده میکند چون ناگهان این فشار از روی فرد برداشته میشود که باید تنها منبع تامین لذت باشد: "میدانیم کسانی که از زندگی جنسی خود راضیترند، ارتباط بهتری هم با هم دارند. چندهمسری توافقی بدون گفتگو درباره حدومرزها بسیار سخت است در حالی که در زوجهای تک همسر، این گفتگوها در باره حد و حدود اغلب بوجود نمیآیند".
در چندهمسری توافقی افراد ممکن است نقشهایی متفاوت با یکدیگر را به عهده بگیرندرضایت عاطفی -احساس امنیت، نزدیکی و مراقبت- با گذشت زمان در روابط عادی افزایش پیدا میکند اما خودجوشی و هیجان که با انگیزش جنسی مرتبط است کاهش پیدا میکند.
روندا بالتزارینی روانشناس دانشگاه یورک میگوید: "ابتدا سکسی و پرشور است ولی بعد قابل پیشبینی میشود. حفظ تازگی سخت است و شهوت از میان میرود".
خانم بالتزارینی کسی را مثال میزند که با شریک اصلیاش زندگی میکند، قانونا با او ازدواج کرده، بچه دارند و مسئولیتهای زندگی تک همسری را به عهده دارد. با در نظر گرفتن تمام آنچه باید در چنین زندگیای انجام گیرد، نیاز به پیشبینیپذیری زیاد است و این سکسی نیست. شریک جنسی دوم ممکن است در هیجیک این مسئولیتها مشارکت نکند و به این ترتیب ممکن است هیجان رابطه کاهش پیدا نکند. در نتیجه شریکهای جنسی غیراصلی گرایش به سکس بیشتر با مسئولیت کمتر دارند.
خانم جوئل میگوید: "به نظر من مسئله اصلی ایجاد توازن بین نو بودن و امنیت است. چندهمسری توافقی درازمدت روشی است برای تامین همزمان هر دو نیاز و تنها راه هم نیست ولی روشی است که برای بعضی جواب میدهد".
چگونه میتوان با حسادت کنار آمد؟ خانم مویس میگوید منافع چندهمسری توافقی وقتی به حداکثر میرسد که هر دو شریک اصلی، انگیزهای قوی برای پشتیبانی از رضایت یکدیگر داشته باشند: "به نظر میرسد چیزی مثل یک خواسته اصلی وجود دارد که فرد همسرش را از نظر جنسی راضی ببیند ولی این خود او نباشد که این کار را انجام میدهد. وقتی میبینند شریک اصلیشان از رضایت آنها انگیزه میگیرد، در برآورده کردن نیازهایشان بیشتر احساس راحتی میکنند".
این توصیفِ یک مفهوم روانشناختی است به نام "هملذتی" ( compresion)؛ لذت بردن از لذت دیگری. احتمالا این مفهوم بیرون روابط عاشقانه آشناتر است، مثل لذت بردن از دیدن اینکه کسی هدیه بگیرد، اما هملذتی میتواند شامل لذت بردن از دیدن رضایت جنسی فرد دیگر هم بشود.
اما آنها که در چندهمسری توافقی هستند چگونه بر حسادت غلبه میکنند؟ کاترین اومر پژوهشگر دانشگاه هاوایی پاسیفیک و همکارانش هملذتی را هم در زوجهای تکهمسر بررسی کردند هم در چندهمسرهای توافقی. آنها مینویسند مردان، حسادت از خیانت جنسی را بیشتر از خیانت عاطفی احساس میکنند. طبق نظریههای تکاملی، همین انتظار هم میرود که مردان انگیزه بیشتری داشته باشند که بدانند پدر بچههایشان هستند در حالیکه شناختن مادر بچه برای زنان کار پیچیدهای نیست.
خانم اومر میگوید زنان احتمالا از خیانت عاطفی بیشتر احساس حسادت میکنند. به دلیل فشارهای تکاملیِ بزرگ کردن بچه، زنان بشدت تمایل دارند شریک مرد، نزدیکشان باشد تا در دوران شیردهی، غذا و محافظت فراهم کند. ولی اگر مرد از نظر عاطفی روی زن دیگری سرمایهگذاری کند، دیگر نمیتواند بهترین غذا، مراقبت و سرپناه را برای مادر شیرده فراهم کند.
چرا بعضی چندهمسری را انتخاب میکنند؟ شواهدی هست که بعضیها ممکن است در مدیریت همزمان چند رابطه، بهتر از دیگران عمل کنند. نظریه دلبستگی توضیح میدهد چگونه احساس امنیت یا ناامنی، روابط ما را شکل میدهد و ممکن است توضیح دهد چرا بعضی تمایل ندارند شریک خود را به اشتراک بگذارند.
کریس فریلی بیست سال است که در دانشگاه ایلینوی با پرسشنامههای آنلاین از پاسخهندگان اطلاعات جمعآوری میکند. او اکنون یک بانک اطلاعاتی از رفتارهای مختلف حدود ۲۰۰ هزار نفر را شکل داده است که پژوهشگران از آن استفاده میکنند. ایمی مورس با استفاده از این دادهها دریافت که افراد چندهمسر، اضطراب و اجتناب کمتری از دیگران دارند. البته او میگوید این یک ربط متقابل است، شاید کسانی که بیشتر احساس امنیت میکنند و کمتر اضطراب دارند و چندان خجالتی نیستند، بیشتر جلب این سبک زندگی میشوند.
ارتباط و گفتگوی مناسب اساس چندهمسری توافقی است اما در زابطه تکهمسری ممکن است در الویت نباشدآنچه از بررسی ویژگیهای روانشناختی کسانی که از چندهمسری توافقی لذت میبرند ممکن است روشن شود این است که یک نفر نمیتواند نیازهای عاطفی آنها را برآورده کند. خانم بالتزارینی میگوید: "کسانی که روابط چندگانه دارند احتمالا نیازهای بیشتری دارند. ما دریافتیم افراد تکهمسر از نظر نیاز به محبت و انگیزه جنسی متعادل هستند اما افراد چندهمسر این نیازها را در منتهیالیه طیف دارند و ممکن است همزمان هر دو نیاز را داشته باشند و تامین آنها فقط از یک شریک برایشان دشوار باشد. ممکن است شریک اصلیای که مراقبت و رسیدگی میکند، نتواند به اندازه کافی سکسی باشد".
ایمی مورس میگوید متاسفانه برای تصویر کردن نمایه روانشناختی چندهمسری، دادهها بسیار کم هستند. او در تحقیقش هیچ ارتباطی بین سن، درآمد، مکان، تحصیلات، نژاد، قومیت، مذهب یا گرایش سیاسی با چندهمسری توافقی ندیده اما کسانی که خود را همجنسگرا (زن و مرد) و دوجنسگرا میدانند به چندهمسری توافقی گرایش بیشتری دارند و این تنها ربطی بود که در این تحقیق یافت شد.
بدنامی چندهمسری هنوز با بدنامی بیامانی در تمام ابعاد زندگی مواجه است. ایمی مورس میگوید افراد عادی فکر میکنند عشق افلاطونی یا عشق به خانواده را میتوان به خیلیها داد ولی به دلایلی عشق رمانتیک را نه: "ما بلدیم چطور همزمان با افراد بسیاری رابطه بسته داشتم اما باید فرض کنیم که عشق رمانتیک باید محدود به یک نفر باشد؟ چند نفر به شما نزدیک هستند؟ وای، چقدر نفرت انگیز که این همه آدم به تو نزدیک هستند، خیلی مسخره است".
توقعهای ما از شریکمان بیش از اندازه است، ما امیدواریم که آنها بتوانند تمام عمر راهنما و دوست و محرممان باشند. ایمی مورس میگوید: "مجبور نیستیم همه را از یک فرد نفر بگیریم".
شاید بهتر باشد این همه نیازمان را بین چند نفر تقسیم کنیم.