دنیای اقتصاد: چه اتفاقی برای جو بایدن افتاده است؟ بسیاری فکر میکردند او یک میانهروی سفت و سخت است، اما او مدام از بستههایی رونمایی میکند که باعث خوشحالی بسیاری از چپها میشود.
دیوید بروکس، تحلیلگر نیویورکتایمز در یادداشتی مینویسد: وقتی این هفته تلفنی با او گفتگو داشتم، این موضوع را با وی مطرح کردم؛ ارزشهایی که او را به این راه کشانده است و سیاستهایی که هماکنون او پیشنهاد میکند، شبیه همان چیزهایی است که دههها برای آن فریاد کشیده است.
فقط مقیاس آن تغییر کرده است. اگر قرار به قیاس باشد، باید بگوییم، شرکتی که تاکنون کشتیهای تفریحی میساخته، حالا رو به ساخت کشتیهای اقیانوسپیما آورده است. این به آن دلیل است که بایدن اعتقاد دارد ما در عصر پساترامپ نه تنها باید برای حفظ طبقه متوسط مبارزه کنیم، بلکه باید موجبات دوام رهبری کشورمان را در روی زمین فراهم آوریم. بایدن میگوید: «ما در حال حاضر در جایی به سر میبریم که باقی دنیا شروع به نگاه کردن به چین کردهاند.» او میافزاید: «ویران کنندهترین اظهارنظری که پس از انتخاب شدنم، مطرح شد - البته روی این سخن چندان با من نبود - این بود که نخستوزیر ایرلند گفت که دیگر روی رهبری آمریکا نباید حساب باز کرد. آنها حتی نمیتوانند مساله کووید را حل کنند.»
بروکس در ادامه از بایدن پرسیده است که دیدگاهش در مورد نحوه حکمرانی و تاثیر آن بر زندگی آمریکاییها چه میتواند باشد؟ او در پاسخ از پدرش گفته است. در طول جنگ جهانی دوم پدرش شعبهای از یک شرکت را مدیریت میکرد که دست به مقاومسازی کشتیها میزد. هنگامی که او پس از جنگ جهانی دوم، تجارت عمده فروشی را شروع کرد، شریکش تمام داراییهای آنها را در قمار از بین برد. بایدن به یاد میآورد که پس از جنگ او خیلی خوب کار میکرد و آن وقت بود که همه چیز را از دست داد. از آن به بعد، پدر بایدن تلاش بیشتری به خرج میداد و هر شغلی که برایش فراهم میشد، دست رد به آن نمیزد؛ «من میدیدم که پدرم با آن غرور از کارها اخراج میشد.»
این شاید راهی غیرمعمول برای پاسخ به سوالی درباره نقش دولت در زندگی آمریکاییها باشد، اما برای بایدن این نوع پاسخ دادن ضروری بهنظر میرسد. برخی از مردم جهانبینی خود را از ساختارهای ایدئولوژیک یا جنبشهای فلسفی مانند «محافظهکاری» یا «پیشروگرایی» بهدست میآورند. بایدن جهانبینی خود را از «تجربیات زیسته»، بهویژه دنیای جوانی و چگونه نگریستن به دنیا را از پدر و مادرش آموخته است. با این زمینههای اخلاقی، او بستههای بزرگ کمکهای مالی را پیشنهاد میکند. داستان پدر او دربرگیرنده چند عنصر کلیدی در جهانبینی اوست.
اول، یک مکان اجتماعی: مهم نیست که فرد مساله را چگونه میبیند، اینکه از کجا آن را میبیند مهم است. بایدن بیشتر مسائل را از نظر افرادی که پیشتر مردم عادی یا دموکراتهای ترومنی طبقه متوسط خوانده میشدند، میبیند.
دوم، آگاهی دقیق از ناملایمات زندگی: بایدن گفت که پدرش یک بار به او تصویری از یک کمیکاستریپ وایکینگی، به نام «هاگارِ وحشتناک» را نشان داده که در آن مدام با مشکلات عدیدهای روبهرو میشود و فریاد میکشد: «چرا من خدا؟!» و خدا پاسخ میدهد، «چرا نه؟!» او هنوز آن کمیکاستریپ را دارد و میگوید که آن شخصیت پدرش بوده است.
سومین و در آخر نیز، تمرکز شدید بر کرامت انسانی: فکر میکنم ایرلندیها بیش از هر نقطه دیگری در جهان از «عزت» برای افراد مختلف استفاده کنند. بایدن اضافه میکند: من فکر میکنم، وقتی شما از عزت محروم شوید، در یک مسیر سخت و صعب العبور قرار میگیرید. در طبقهبندی سفیدها در آمریکا، ایرلندی بودن هم شما را در طبقه پایینتر اجتماعی قرار میدهد. انگلیسیها، طبقه برتر را از آن خود کردهاند.
بایدن یک پیشرو نیست. او لیبرالی است که به نوعی در دنیای پس از جنگ جهانی دوم گیر افتاده است. بایدن تغییر نکرده؛ او فقط مقیاس کارهایش را وسعت بخشیده است.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان